سال قبل مثل الان دههی اول محرم بود، یادمه چند روز قبلش از محل خدمتت با خونه تماس گرفتی بعد از صحبت با مامان، پرسیدی محرم از کِی شروع میشه!؟ مامان بهت تاریخ حدودی گفت... سریع خواستی من بیام پشت تلفن همین سوال رو مجدد از من پرسیدی! گفتم ۲۸م تیر! ولی قبول نکردی :) گفتی نه!!! اینجوری سریع نگو! :) از روی تقویم ببین دقیق بگو! :) جواب همون ۲۸م بود...
میخواستی طوری برنامه ریزی کنی که چقدر اونجا اقامت بزنی و چه روزی راه بیفتی که دقیقا از روز اول محرم خونه باشی...
صبح روز اول محرم ساعت حدود ۵، زنگ خونه به صدا اومد، درسته خودت بودی...😍
شاید الان آگاه به این باشی که مامان با چه حالی و با چه ذوقی پله هارو پایین اومد تا درو برات باز کنه! آخه بخاطر خرابی اتوبوس و توقف اجباری توی مسیر، حدود سه چهارساعتی دیرتر رسیدی! :/
میدونی که مامان چه نگرانی و چه استرسی کشید🥺
یادآوری خاطرات گذشته همونقدر که سخته اما شیرینه ولی بگذریم، همه ی اینهارو گفتم که برسم به این حرف که:
امسال دههی اول خیلی منتظرت بودیم...
امسال تاریخ دقیق شروع محرم رو ازم نپرسیدی!
روز اول و شروع دههی اول برای من خیلی سخت بود، پر از درد و...🥺😞
چقدر شب و روز هشتم محرم برای مامان و بابا و روز تاسوعاوعاشورا برای من سنگین بود😭
شبا توی هیئت خیلی دنبالت گشتم تا ببینمت، اما موفق نشدم...
به یاد تو موکب زدیم بلکه به بهانهی پذیرایی از مهمانهای روضهی اباعبدالله، بیای که ببینیمت😭
ولی مامان میگه زمانی که میرفته داخل موکب حضور تو رو کنار خودش و داخل موکب حس میکرده، دقیقا همون حس که توی کربلا و نجف با تو داشته... 🥺 با این وجود باید بگم: قربونت برم که بازم هیئت اومدنت رو ترک نکردی😍😭 قربونت برم که از مهمانهای اباعبدالله پذیرایی میکردی🥺🥰
چقدر قبل محرم فکر کردن به این موضوع که حالا از امسال صدای دم گرفتن و نوحه خوانیتو نمیشنوم، روی قلبم سنگینی میکرد اما خب دیدی داداشمون چه کرد؟! محمدرضا ایستاد روی جایگاه دقیقا جایی که تو میایستادی و به یادتو، نوحههایی که تو میخوندی رو دم میگرفت و میخوند!
شبایی که میخواست بخونه مثل خودت چفیه دور گردنش میبست، مثل خودت از صبح تمرین میکرد،سبک و نحوهی خوندن مداحیا رو دقیقا مثل خودت از من و مامان میپرسید:)🥺 راستی صداشو شنیدی؛ دقیقا مثل خودته!
حرفامو خلاصه کنم خستهات نکنم!از چند روز منتهی به محرم، و ویژه تر ایام دهه اول ، و این روزهای منتهی به سالروز عروجت؛ خیلی سختتر داره میگذره و جای خالیت بیشتر حس میشه...
دلم برات یه ذره شده🥺😓
#شهید_علی_فسنقری
#پنجشنبه_های_شهدایی
💠 @policekhorasan_razavi