یه دختره خودکارش تو خیابون افتاد زمین گفتم خانوم خودکارتون . گوشیشو درآورد فیلم گرفت جیغ زد آقا به شما چه ربطی داره؟ میبینی مسیح؟ این وحشی رو ببینید بعدم دویید رفت .
هدایت شده از پایگاه صهیون پژوهی خیبر
خبرنگار بی بی سی: اشتباه ایرانیها، این است که فکر میکنند پول لبنان را میدهند.
🆔 @kheybar_net
انقدر شیخ حسن و اذیت نکنین، خدایی کی میتونه تو ۵ سال به این توازن گند بزنه به همه امور مملکت؟!😂
خیلی هنر میخواد واقعا...
خب خستس بنده خدا، رفته یکم کنار دخترش استراحت کنه... 😋
#از_سرخه_تا_راین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را حتما ببینید تا امروز به منفور بودن سلبریتی ها ایمان بیاورید
قسمت اول ☺️☺️
پنج روز بدون وقفه 😳
کاری از بچههای زیر پونز
روز اول: دانشگاه
استاد: در زمانهای قدیم، مردم برای این که ترس خود را توجیح کنند، افسانههایی میساختند که قالبا غیر قابل باور بود. ولی یکی از آنها به واقعیت نزدیک است. در حدود بیست سال پیش، در همین دانشگاه، هفت نفر از دانشجوهای تازه وارد. یک شبه جانشان را از دست دادند و اجسادشان بعد از مدتی تکه تکه، داخل کیسه زباله پیدا شد، همین اتفاق ده سال تمام دانشگاه را به تعطیلی کشاند و الان ده سال است که این مجموعه فعالیت خود را آغاز کرده اما روح آن چند نفر دست بردار ما نیستند. و هر چند وقت یک بار روح دانشجوها به سراغ بچهها می آیند، تا شاید بتوان قاتلشان را پیدا کرد.
_ برام سوال بود که چرا استاد میخواد ما تازه واردها رو با این حرفای مسخره بترسونه و چه قصدی از این حرفاش داره. معلومه که دروغه، مگه ممکنه که هفت نفر در یک شب کشته بشن، و هیچ کس هیچ چیزی نفهمه یا انقدر گمنام بمونن، یا این که من دانشجو هیچ چیزی ازشون ندونم؟.
استاد: همه دانشجوهای عزیز می توانند حرفای من را با سند و مردک در کتابخانه مجموعه پیدا کنند. این همت شما را میطلبد، اصلا چطور است به عنوان یک پروژه تحقیقاتی چند نفر از این جمع به دنبال این قضیه بروند و نتیجه را برای ما بیاورند تا ما هم روشن شویم. حالا چه کسانی تمایل به این کار دارند؟
_اولین کسی که دستشو برد بالا خودم بودم حس میکردم با بچههای ترسویی طرف هستم. ولی اینطور نبود بعد از من چهار نفر دیگه دست بلند کردن.
استاد: خب بفرمایید و خودتان را معرفی کنید تا من اسامی شما را بنویسم.
_از جام بلند شدم، به سمت میز استاد راه افتادم.
جلسه اول ما پنج نفر در دانشگاه
_وقتی داخل محوطه دانشگاه شدیم مهرداد شروع به حرف زدن کرد، (پسری بود با صورتی روشن، موهای خرمایی و چشم های آبی خیلی خیلی هم شیک پوش، خلاصه بچه مایه داری میزد)؛ بچه ها فکر می کنم ما پنج نفر از همه نترس تر باشیم اخه من فهمیدم که تا الان هیچ کسی پی این قضیه رو نگرفته.
_حرف مهرداد تموم نشده بود که سارا دهنشو باز کرد (حالا این که با بی ادبی میگم دهنشو باز کرد به خاطر این که کاملا از دخترها منتفرم و این تنفر به دلیل داشتن یه خواهر ناطنیه وگر نه ماهم یه زمانی عاشق بودیم) ؛ بچه ها اگه راستشو بخواید باید بگم ما شجاع و نترس نیستیم فقط یکم تنبل و درس نخون هستیم و با این حرکت بهانه خوبی برای درس نخوندنمون پیدا کردیم.
_با شنیدن این چرت و پرت ها همه یک صدا شدند. اهههههه باشه تو درس خون تو فیلسوف تو انیشتین ما تنبل ما پت و مت ما داغون ، البته باید بگم این آخریا رو الهام گفت، از اونجایی که دختره و راحت میتونه به حرفای دخترا جواب بده، خب سارا که تنفر خاصی نسبت بهش دارم به شدت شبیه درس خونهای دیونه هستن، با اون عینکش و همیشه هم لباس های ساده می پوشه، و علاقه ای به تیپ زدن مثل دخترای دیگه رو نداره.
الهام دختری به شدت شر و شوریه، قشنگ معلوم از این دختراست که باباش راننده کامیون یا حداقل هفت، هشتا داداش لات و گردن کلفت داره. خلاصه اگه بخوایم نوبتی پیش بریم نوبت حیدر میشه ولی بذاریدش برای بعد. خب برای این که کارامون بهتر پیش بره شمارهاشون رو گرفتم تا یه گروه داخل تل یا همون تلگرام بزنم و تازه از اینجا داستان پر فراز و نشیب ما شروع میشه.
ادامه دارد...
کانال پونز @ponezs
ا.شجاعی:
💢 جوانِ امروز حق دارد #طرفدار پهلوی باشد؟
در دوره ای که تمام دنیا، از قبایل عقب مانده آفریقایی تا #حکومتهای_عشیره_ای اعراب به سمت #دمکراسی حرکت میکنند، عده ای در فضای رسانه ای و مجازی داخل و خارج ایران با سر و صدای زیاد بدنبال #تبلیغ و بازگشت حکومت سلطنتی پهلوی هستند و میگویند پسر فلانی باید حاکم ایران باشد چون از #کمر یک شاه بدنیا آمده پس لایق ترین فرد است.
حالا جوان امروزی، متولدین دهه #هفتاد و #هشتاد که دوران حکومت پنجاه و سه ساله پهلوی را ندیده اند حق دارند از #پهلوی حمایت کنند؟
✅جوان امروزی #یادشان نیست و ندیده اند که زمان پهلوی، #حمام مانند یک کالای لوکس بود، معمولا خانواده های پولدار #حمام داشتند، یادشان نیست مردم هفته به هفته فقط در حمام عمومی به آب گرم دسترسی داشت.
#یادشان نیست و ندیده اند که در هر محله یک خانواده #خط_تلفن داشت و همسایه ها باهم از آن استفاده میکردند، یادشان نیست، داشتن تلویزیون آرزویمان بود، آن هم سیاه و سفید، #یادشان نیست برای خرید #صابون هم باید در صف می ایستادیم، یادشان نیست زمستان ها برای یک #پیت_نفت ساعتها باید در صف می ماندیم، گاز که هنوز مال از ما بهترها بود.
جوان امروزی ندیده اند که مادرها در روستاها #سر_زایمان بخاطر دوری تنها بیمارستان شهر می مردند.
✅ جوان امروزی #یادشان نیست #دخترمان را در کاباره ها #لخت میکردند تا برای #پول برقصد!
#یادشان نیست و ندیده اند فساد #اشرف و #شمس و #علیرضای پهلوی را، نسل امروز هویدا و ایادی را نمیشناسد، از فساد جهانبانیان و خانواده انصاری و رشیدیان خبر ندارد، نسل امروز زورگویی های بنیاد پهلوی و خرج های آن را ندیده است.
✅ جوان امروزی یادشان نیست و ندیده اند وقتی را که ایران پر بود از پزشکان #هندی و #پاکستانی، یادشان نیست که برای کوچکترین درمانها باید به خارج میرفتی آن هم در توان پولدارها بود.
یادشان نیست و ندیده اند روستاها آب و برق نداشتند، جاده نداشتند، خانه بهداشت نداشتند، مدرسه ها کم بود، نرخ #بیسوادی بالا بود.
✅ جوان امروزی #یادشان نیست ساواک چه غول ترسناکی بود، ندیده اند منوچهری چگونه #شکنجه میکرد، نصیری و ثابتی را نمیشناسند.
#یادشان نیست اگر یک #آمریکایی با ماشینش شهروند ایرانی را زیر میگرفت، دادگاه ایران حق نداشت او را #محاکمه کند.
#یادشان نیست که دوران پهلوی استان نفت خیز #بحرین بدون #مقاومت از ایران جدا شد و ارتش ایران حتی نتوانست یک دقیقه بجنگد تا #خاک ایران از ایران جدا نشود.
✅جوان امروزی، پهلوی را از مستندهای شبکه #منوتو و صدای آمریکا میشناسد. حق دارد چون منحوس ترین دوره تاریخی ایران را مانند یک #حسرت_طلایی ترسیم کرده اند.
راستی زمان پهلوی کل ایران چقدر #جمعیت داشت؟ کمتر از نصف الان؟ چقدر کشور درآمد داشت؟
جوان امروزی حق دارد سوال کند که #انقلاب برای ما چکار کرده است، اما قبل از هرچیز باید تحقیق کند، مطالعه کند، تاریخ بخواند آن هم مستقل نه از دریچه شبکه ای که وظیفه اش تبلیغ #سلطنت (منوتو) است.
قسمت دوم
پنج روز بدون وقفه
روز دوم _ دانشگاه
قرار شد که صبح زود بیایم دانشگاه، تنها کسی که زود تر از من رسیده بود همین حیدر خیره سر بودش. تا دیدمش شروع کردم به سلام و احوال پرسی، بهش گفتم تو تلگرام نداری، با صدای کلفت و اون رفتار آرومش گفت: نه ندارم اخه من موبایلم
_ دستشو داخل جیبش کرد و با غرور تمام یه موبایل ساده رو بهم نشون داد. ادامه داد.
_من موبایلم اینه تنها کاربردش به جز زنگ و پیام اینه که مار بازی هم داره.
_ خیلی با حالی چرا قبلا بهم نگفتی؟
_اخه نپرسیدی تا من بگم.
تو همین بحث ها بودیم که یه ماشین مدل بالا که نمی خوام اسمشو بیارم وارد صحنه شد. با صدای موزیک زیاد، خوب اره حدستون درسته مهرداد ولی نه تک و تنها الهام و سارا هم باش بودن، مثل این که سر راه سوارشون کرده بود. تا پیاده شدن صدام رو بردم بالا و گفتم الان وقت اومدنه 45 دیقه تاخیر داشتید. این چه وضعشه گندشو مسخره کردید دیگه؛ با شنیدن حرفام همه خندشون گرفت خودم لبخندی زدم
_ بدویید دیره وقت نداریم
با هم وارد دانشگاه شدیم خب به دلیل این که روز پنجشنه هست، کسی تو دانشگاه نبود، به جز ما پنج نفر و سه نگهبان همیشه حاضر دانشگاه، از آقای سرمدی نگهبان دانشگاه کلید بخشهایی که باشون سر و کارداشتیم رو گرفتم، از بین کلیدهای داخل دستم یکی به یه اتاق مخصوص پژوهشهامون منتهی میشد. اتاقی که تو زیر زمین دانشگاه کنار نمازخونه قرار داشت، راستش نماز خونه مثل اتاق ارواح سرد و تاریکه، اخه هیچ کس هیچ وقت توش پیدا نمیشد، انگار یه بخش ممنوعه از دانشگاه بود، اینجا قشنگ میشد شکاف بین دانشجوها و نماز رو احساس کرد، وقتی وارد اتاق شدم خرابهای بیشتر ندیدم و اولین قدم ما در این پروژ تمیز کردن اتاق کارمون شد.
4 ساعت بعد ساعت 11
یه اتاق با مساحت بیست و چهار متر، یه موکت کف، میز و هفتا صندلی کهنه این هفتا شما رو یاد چیزی نمیاندازه، تو همین فکرا بودم شنا میکردم که حیدر شروع کرد ولی این بار نه با لهنی آروم و متین بلکه با لبهایی ناراحت و غمگین.
_ نمیخوام نگرانتون کنم ولی ما الان توی اتاق اون هفت نفر هستیم.
با تموم شدن حرفای حیدر یک چیز شنیده شد جیغ ممتد سارا (ععععععععععععععععععععععععععععی) و در پیوست صدای کلفت و گوش خراش الهام
_مرضضضضض
و باز سکوت مطلق همه داشتیم میمردیم از ترس ولی می خواستیم چیزی نشون ندیم، من روی صدلی نشستم و بقیه پشت سر من دور میز نشستن، سکوت تا چند دقیقه ای ادامه داشت که با حرف مهرداد شکست.
_ من فکر میکردم که با شجاعترینهام، هع چراا هیچی نمیگید، سکوت از روی ترس یا از روی تاسف.
الهام قرید؛
_ معلوم تاسف.
ولی سارا ناله زد
_ نه نه هر دوتاش هردوتاش، بین این حرفا بودیم که حیدر با صدای مسممش میگفت:
_ هنوز اول کاره جا نزنید سختهای زیادی پیش رو هست، باید قوی باشیم هرکی می خواد جا بزنه، چه الان چه بعدن، چه یک قدم مونده، به اخر کار بلندشه بره ما اینجا کسی که وسط راه ول کنه بره نمیخوایم.
ادامه دارد....
کانال پونز @PONEZS
💢استاد پناهیان: گناه اصلی که ظهور را به تأخیر میاندازد، ناتوانی مدعیان ولایت مداری در #زندگیدستهجمعی است. ۱۳۹۵/۰۳/۰۲