eitaa logo
ستارگان پرفروغ همیشه جاوید
70 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
👈🏻ماجرای شنیدنی چرایی خواست امام‌رضا علیه‌السلام برای ماندگار شدن شعر مرحوم چایچیان توسط مرحوم کریمخانی: مرحوم با جناب آریا روی اشعار دیگر کار می‌کردند ولی خارج خوانده می‌شد و نمی‌گرفت و سرانجام به شعر مرحوم هدایت می‌شوند. مرحوم کریمخانی: «به قدری شعر و آهنگ را عوض کردیم که حنجره من بی‌حس شده بود. به آریا گفتم «برو دو تا چای بیار تا بخوریم». دو رکعت نماز هم خواندیم و به یک باره همه چیز عوض شد و ورق برگشت و من شعر «آمده‌ام ...» را پیدا کردم. اولش را اشتباه خواندم و گفتم «آمده‌ام» اما آقای عظیمی‌نژاد آن را پاک نکرد و گفت که باعث زیبایی کار می‌شود. اگر عنایت «آقا» نبود، کار من به جایی نمی‌رسید و این‌ها همه از لطف ایشان است.»/ حال ماجرای خواندنی شعری که به مهر مادری در جوار امام‌رئوف افاضه شد. مرحوم چایچیان ( حسان ): «اشعارم عنایتی است که از سوی ائمه اطهار(علیهم‌السلام) به من می شود. به طور مثال شعر «ای شاه پناه بده» که درباره امام رضا (علیه‌السلام) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد رفته بودیم. مادرم همیشه ارادت ویژه ای به چهارده معصوم (علیهم‌السلام) داشت؛ مادر دوبار پشت سر هم و در فاصله زمانی نزدیک به هم سکته کرد. دکتر به من گفت: فردی که اینگونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند. آن موقع به مادرم گفتم که چه آرزویی دارد. او گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (علیه‌السلام) را زیارت کنم. با اینکه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، دو بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند و به مشهد رفتیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم مشکل و برای مادرم غیرممکن بود. گفتم: مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمی ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی چسبد گفتم: دل چسبی اش به این است که حضرت جواب بدهند. بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم که در همین حال این شعر را سرودم: آمدم ای شاه، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده/ ای حَرمَت ملجأ درماندگان، دور مران از در و راهم بده/ ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده/ لایق وصل تو که من نیستم، اِذن به یک لحظه نگاهم بده. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی توانست برود خودش را به ضریح رساند و ضریح را بوسید؛ من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.»