#شبهه_و_پاسخ49
⁉️💠پرسش:
سلام. درازدواج چقدر فرهنگ مهم هست؟
✍️ پاسخ:
با سلام و عرض ادب. اگر منظورتان از فرهنگ همان موضوع اختلاف فرهنگی بین دختر و پسر است باید عرض کنیم:
مطلبي كه به اين راحتي نمي توان از آن گذشت بحث كفويت و تشابه فرهنگي دو خانواده و به دنبال آن تشابه فرهنگي دختر و پسر است.
توصيه ما به همتايي فرهنگي در ازدواج است؛ زيرا زن و مردي كه تشابه فرهنگي دارند، راحت تر با هم كنار مي آيند و در تضاد فرهنگي،تحمل فراوان لازم است.
در موارد فراواني به سبب تفاوت آداب و رسوم،لباس، زبان و لهجه، درگيري از همان محفل عروسي آغاز مي شود و در مواردي حتي قبل از عروسي و در مقدمات ازدواج از جمله خريد عروسي، جهيزيه،محفل عروسي و ... اختلافات بروز مي كند.
دختر و پسري از دو فرهنگ متفاوت در دانشگاه يا محيط هاي مجازي مانند چت روم ها با هم آشنا مي شوند و به هم دل مي بندند و يكديگر را براي ازدواج بر مي گزينند كه افزون بر مشكلات اينگونه آشنايي ها، وقتي براي ازدواج اقدام مي كنند، با آداب و رسوم عجيبي رو به رو مي شوند.
در منطقه اي دادن جهيزيه به دختر رسم نيست. در جايي رسم است كه داماد جهيزيه بياورد. در جايي ديگر، هنگام خريد عروسي، داماد بايد براي يك ميني بوس از نزديكان دختر هديه بخرد. در منطقه اي ديگر به شيربها توجه جدي مي شود و در محله اي رسم است هفت روز و هفت شب مراسم بگيرند كه مخارج آن عموماً به عهده داماد است.
اگر افزون بر اختلاف فرهنگي، اختلاف در «شهر» هم باشد، مشكلات، افزون تر خواهد شد و مخارج مسافرت در ايام تعطيل و محدود شدن زمان تعطيلات براي حضور در دو شهر متفاوت و مهمتر از آن،احتمال دور شدن دختر از خانواده و افسردگي ناشي از جدايي يا نگراني مرد به علت دور شدن از پدر و مادر نيز مزيد بر علت خواهد بود.
نگران كننده تر از آن، ازدواج دو نفر از دو مليت و دو كشور متفاوت است كه بطور طبيعي، مشكلات بيشتري پيش رو خواهند داشت.
به اين ترتيب ما با اينگونه ازدواج ها صد در صد مخالف نيستيم بلكه چون وجود مشكلات فوق را در بسياري از ازدواج هايي كه از دو فرهنگ بوده اند، ديده ايم(مانند نمونه اي كه در ادامه مي آيد) توصيه مي كنيم با هم فرهنگ، همشهري و هم كشوري خود ازدواج كنيد و اگر نمي خواستيد به اين توصيه عمل نماييد به تفاوت هاي فرهنگي توجه داشته باشيد و سعي كنيد قبل از عقد نسبت به آداب و رسوم همديگر مطلع شويد. لذا خانواده ها بايد تا حد امكان بر سر آندسته از آداب و رسومي كه هر يك از طرفين به انجام آن پايبند هستند و ممكن است ايجاد تنش نمايد به توافق برسند و تكليف آن رسم را قبل از انجام عقد مشخص كنند.
به اين نمونه تلخ توجه نماييد:
«اسماعیل» و «صفورا» هر دو متدین، خوش اخلاق و پایبند به ارزشهای اسلام و انقلاب اسلامی بودند اما دیدگاههایشان نسبت به این امور، متفاوت بود. «اسماعیل» در محیطی روستایی و با فرهنگ و آداب و رسوم خاص روستای خود و ویژگیهای زندگی روستایی، پرورش یافته بود و به ارزشها و خصوصیات جامعه ی مهد پرورش خود، پایبند بود. و «صفورا» در شهری بزرگ و در فضای مخصوص آن شهر و با آداب و رسوم و ویژگیهای زندگی شهری، بزرگ شده بود. هر کدام، دنیا را از دریچه ی خاص خود می نگریستند. سنخیت روحی، اخلاقی، تربیتی، جسمی، خانوادگی و فرهنگی میان آن دو وجود نداشت. حتی اسلام و انقلاب را –که هر دو به آن معتقد بودند- با دید و تفسیر متفاوت می نگریستند و بین فهم و برداشت آنان از اسلام، فاصله و تفاوت بسیاری وجود داشت.
«واسطه ای خیرخواه» آن دو را برای ازدواج، به هم معرفی کرد وآنها ازدواج کردند. از همان اوایل زندگی مشترکشان، اختلافات و کشمکشها و جنگ اعصاب شروع شد. «اسماعیل» می گفت: «... برای او(صفورا) چیزهایی مهم است که برای من هیچ اهمیتی ندارد و برای من نیز چیزهایی مهم است که برای او هیچ ارزشی ندارد....» «صفورا» نیز درد دلهایی به همین گونه داشت.
هر دو از تحصیلات علمی و مطالعات بالایی برخوردار بودند؛ اما در موضوعات و دیدگاههای علمی، اختلافات فراوانی داشتند. درباره ی رفتارها و ارتباطات خانوادگی و فامیلی و مهمانیها و رفت و آمدها، هر کدام «ایده» و «شیوه ی» مخصوصی داشتند که بین دیدگاهها و سلیقه هایشان، فرسنگها فاصله وجود داشت. درباره ی مسائل تربیتی فرزند، نظرات و رفتارشان کاملاً متفاوت بود و هرگز نتوانستند یک شیوه ی مشترک و یکسان و هماهنگی را اتخاذ و عمل کنند. هیچکدام هم از نظرات و سلیقه هایش پایین نمی آمد و- به اصطلاح – هیچکدام کوتاه نمی آمدند.