🔴 نقش آمریکا در عملیات های تروریستی در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی 4⃣
🔸امین خدابخشی
🔺شهادت سردار قاسم سلیمانی
آمریکا در سلسله عملیات های تروریستی خود علیه شخصیت های جمهوری اسلامی ایران، در 13 دی 1398 در جنایت تاریخی دیگر سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران را هدف ترور خود قرار داد. متعاقب شهادت سردار سلیمانی، وزارت دفاع آمریکا در بیانیه ای اعلام کرد که به دستور ترامپ نیروهای نظامی آمریکا به کاروان سردار سلیمانی حمله کرده اند.
روزنامه لس آنجلس تایمز در گزارشی با اشاره به دیدار تیم امنیت ملی آمریکا با ترامپ نوشت: «یک گزارش به ترامپ نشان داده شد که در آن فهرست اقدامات بعدی که آمریکا می تواند اتخاذ کند نوشته شده بود و در این فهرست هدف قرار دادن ژنرال سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران نیز قرار داشت. به طور غیرمنتظره ای ترامپ گزینه ترور سلیمانی را انتخاب کرد». این گزارش اضافه می کند این تصمیم مورد حمایت مشاوران ترامپ قرار گرفت.
روزنامه واشنگتن پست چاپ آمریکا نیز به نقل از مقامات آمریکایی در وزارت دفاع نوشت: عملیات ترور سردار سلیمانی از قبل طراحی شده بود و مدت ها در صدد فرصت برای این عملیات بودیم. یک هفته قبل منابع خبری رد سلیمانی را زدند به گونه ای که تمام تردد های وی زیر نظر بوده است.
به گفته این منبع آمریکایی؛ به محض حرکت سردار سلیمانی به سمت بغداد رمز عملیات اعلام شد و در ساعت ۱:۲۰ دقیقه به وقت محلی موشک لیزری از پهباد بسمت خودروی حامل وی شلیک شد.
تلویزیون بلومبرگ نیز در خبری تکمیلی اعلام کرد: دونالد ترامپ روز پنج شنبه دستور کشتن قاسم سلیمانی را داده بود.
بنابر این آمریکا با ترور فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران یکی از تاریخی ترین جنایات خود در حق ملت ایران را رقم زد.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
نشریه دانشجویی پرسمان+
💢فیلم کامل اقامه نماز رهبر معظم انقلاب اسلامی بر پیکر مطهر شهید عالی مقام حاج قاسم سلیمانی
اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا...
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی بر پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهان شهیدش اقامه نماز کردند.
🔹 اللّهُمَّ انّ هولاء المُسَجّون قُدّامَنٰا عبادک وَابْنُ عبادک وَابْنُ امائک نَزَلَوا بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ
[خداوندا این کفنشدگان که در پیش پای ما قرار دارند، بندگان تو اند و فرزند بندگان تو و فرزند کنیزان تو اند. نزد تو فرود آمده و تو بهترین کسی هستی که نزد او فرود میآیند.]
🔹اللهُمَ انهم مُحتاجون اِلی رَحمَتک و انتَ غَنی عَن تعذیب عِبادُک
[خداوندا آنها، محتاج رحمت تواند و تو از عذاب بندگانت بینیاز هستی.]
🔹اللّٰهُمَّ إِنْ كانَوا مُحْسِنین فَزِدْ فِي إِحْسانِهِم وَ إِنْ كانَوا مُسِيئین فَتَجَاوَزْ عَنْهُم.
[خداوندا اگر اینان، نیکوکار بودند، بر نیکوکاریشان بیفزا و اگر گناهکار بودند، از گناهشان درگذر.]
🔹اللّٰهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهم إِلّا خَيْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهم مِنَّا
[خداوندا ما جز نیکی از آنها چیزی نمیدانیم و تو نسبت به آنها داناتری]
🔹اللُهم صَلِّ عَلی مُحمد و آل مُحمدِ اللهُم ادخلهُم فی رَحمتک و رِضوانک
[خداوندا بر محمد و آل محمد درورد فرست و آنها را در رحمت و بهشت رضوانت وارد کن.]
🔹 اللهُم اِنک توفیتهُم مُتلطخین بِدمائهم فِی سَبیل رضاک مُستشَهدین بَینَ ایدیهِم مُخلصین فِی ذلک لوَجهکَ الکَریم
[خداوندا تو در حالی آنها را قبض روح کردی که در راه رضایت تو در خون خود غلتیده بودند و در برابر تو به شهادت رسیده و برای تو، ای پروردگار کریم، در این راه با اخلاص بودند.]
🔹 اللهُم فاعلِ دَرجاتِهم و احشُرهُم مَعَ مُحمدِ و آله الطاهرینَ و الحقنا بِهم و ارزُقنا الشَهادة فی سَبیلک یا مولای
[خداوندا پس بر درجات آنها بیفزا و آنها را با محمد و خاندان پاک و مطهرش محشور کن و ما را به آنها ملحق کن و شهادت در راهت را ای مولای من (پروردگار من) روزی ما گردان.]
🔹الحَمدُ اللهِ الذی اکرم المُستشهدینَ فی سَبیله . اَلحمدُ لله الذی رزقنا الشهادة فی سَبیله. اَلحمدُ للهِ الذی رزقنا الجَهاد فی سَبیلِ الاِسلام.
[سپاس خداوندی را که شهیدان در راهش را کرامت نهاد؛ سپاس خداوندی را که شهادت در راهش را روزی ما گرداند و سپاس خداوندی را که جهاد در راه اسلام را روزی ما کرد.]
27.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | روز وصل
🔺 اشاره رهبر انقلاب به آخرین و تنها گفتگوی رسانهای حاج قاسم سلیمانی
➕ روایت شهید سلیمانی از شهید حسین یوسفالهی؛ شهیدی که پیکر مطهر سردار در کنار او به خاک سپرده خواهد شد.
🔴 آيه تطهير
🔹عليرضا قزوه
نه مثل ساره اى و مرى، نه مثل آسيه و حوا
فقط شبيه خودت هستى، فقط شبيه خودت زهرا
اگر شبيه كسى باشى، شبيه نيمه شب قدرى
شبيه آيه تطهيرى، نسبيه سوره اعطينا
شناسنامه تو صبح است، پدر، تبسم و مادر، نور
سلام ما به تو اى باران، ورود ما به تو اى دريا
كبود شعله ور آبى، سپيده طلعت مهتابى
به گل نشستن تو امروز، به خون نشستن تو فردا
بگير آب و وضويى كن، ز چشمه ساز فدك امشب
نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبله عاشورا
«يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ»
🔴 برترين زنان عالم
⁉️ بر اساس روايات، ما شيعيان معتقديم حضرت فاطمه علیهاسلام برترين زنان جهان است. اين عقيده چگونه با آيه 42 سوره آل عمران كه حضرت مريم را برترين زنان عالم معرفى مى كند، سازگار است ⁉️
✅ مفسران به اين سؤل دو پاسخ داده اند:
1⃣ مراد آيه برترى حضرت مريم بر همه زنان جهان عصر خويش است. اين پاسخ هم مشابه قرآنى دارد و هم دليل روايى.
الف) در قرآن مجيد آمده است، خداوند درباره بنى اسرائيل فرمود: «و انى فضّلتكم على العالمين». در تفسير نمونه آمده است: «بديهى است منظور، برترى مؤنان بنى اسرائيل بر مردم عصر خود بوده است».
ب) در تفسير برهان از مفضل بن عمر چنين نقل شده است: «به امام صادق علیه السلام عرض كردم: مرا خبر ده از قول پيامبر خدا درباره فاطمه كه فرمود: «او سرور زنان جهان است». آيا او سرور زنان عصر خويش است؟ امام فرمود: «مريم سرور زنان جهان در عصر خود بود؛ اما فاطمه علیهاسلام سرور همه زنان از آغاز تا پايان است».
2⃣ آيه قيد زمانى ندارد و به همه زمان ها مربوط است؛ ولى قيد موضوعى دارد. از همين رو، با سرورى حضرت زهرا علیهاسلام بر همه زنان عالم در كمالات والاى انسانى منافات ندارد.
توضيح اين كه در قرآن مجيد ويژگى ها و امتيازاتى براى حضرت مريم بيان شده است. اين ويژگى ها از اختصاصات حضرت مريم نيست و افراد ديگرى نيز در رتبه او و چه بسا بالاتر از او به چنين مقاماتى رسيده اند؛ اما آنچه ازاختصاصات حضرت مريم شمرده مى شود و بدان وصف بر همه زنان عالم امتياز يافته، چگونگى ولادت فرزند او است. علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى نویسد: «[اين كلمه ]از خصائص وجودى حضرت مريم انگشت روى هيچ خصيصه اى به جز ولادت عجيب فرزندش نمى گذارد. اين است كه «اصطفاء» از هر جهت نيست؛ بلكه آن گونه فرزند آوردن مراد است».
در تفسير «اطيب البيان» نيز امتياز خصوصى حضرت مريم بر ديگر زنان چگونگى زادن حضرت عيسى علیه السلام بيان شده و درباره «واصطفيك على نساء العالمين» آمده است: بيان اين جمله براى آن است كه ديگر زنى نتواند چنين ادعايى كند و بهانه به دست بياورد. بنابراين، اگر آيه داراى قيد زمانى نباشد، حضرت مريم را فقط در چگونگى فرزند آوردن از همه زنان جهان ممتاز دانسته است و اين نافى برترى حضرت زهرا علیهاسلام در كمالات عالى انسانى نيست.
#پرسش_و_پاسخ
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 همه كائنات پيام برند؛ چشمان پيام گير كجاست؟
🔸محبوبه زارع
🔺پيام اول
كودكي كه لنگ كفشش را امواج از او گرفته بود، روي ساحل نوشت: دريا دزد كفش هاي من! مردي كه از دريا ماهي گرفته بود، روي ماسه ها نوشت: دريا، سخاوت مند ترين سفره هستي!
موج خروشان دريا، هر دو زاويه ساحل را در خود فرو كشيد و جملات را در خود محو كرد.
تنها براي من اين پيام را باقي گذاشت كه: «حرف هاي ديگران در مورد خودت را، در وسعت خويش، حل كن؛ تا دريا باشي»!
🔺پيام دوم
يكي از شاخه هاي سيب، زير تركه هاي پسرك بازي گوش، خرد شد؛ ولي سيب نيفتاد؛ عاقبت سنگ بزرگي سيب را از شاخه جدا كرد و سيب ترك خورده را كنار پاي پسرك انداخت.
ماه بعد، پسرك پاي درخت خوابيده بود كه سيبي بزرگ بر روي پايش افتاد. آن را برداشت و بوييد.
درخت به من پيغام مي داد: «كال چيدن، خيانتي است هم به شاخه و هم به ميوه. به شاخه هاي تفكرت، زمان بده، تا به آسودگي، رسيدن را به تو هديه كنند»!
🔺پيام سوم
آشنايي، لاك پشت كوچكي داشت؛ خانه اش را عوض كرد و از خانه اي به منزلي بزرگ و گران قيمت كوچيد. پس از اندك زماني، ارتباطش را با ديگران كم و سپس قطع كرد و اطرافيان را كم كم از خود طرد كرد؛ حتي لاك پشتش را از خانه بيرون انداخت. در كوچه، پس از ماه ها، لاك پشت را ديدم؛
بزرگ شده بود و لاك آن نيز درست به اندازه خودش، رشد كرده بود.
به او نگاه كردم؛ سرش را از لاك بيرون آورد و به من نگاه كرد؛ شنيدم كه چنين پيام مي داد:
«خانه من، به اندازه خودم بزرگ مي شود؛ براي اين كه اگر از ظرفيت خودم بزرگ تر شود، ميان آن گم مي شوم. كاش صاحب من، اين را مي فهميد»!
🔺پيام چهارم
گوشي همراهي را در كوچه پيدا كردم؛ خواستم شماره اي را در آن بيابم؛ تا به صاحبش اطلاع دهم. هرچه كوشيدم، نتوانستم رمز ورود را بيابم؛ رمزي كه صاحب گوشي براي آن تعريف كرده بود. قبل از آن كه صاحب آن با همراهش تماس بگيرد، پيام گوشي را دريافت كردم؛ «به پاس رازي كه ميان من و صاحبم است، اجازه ورود به حريم او را به كسي نخواهم داد».
🔺پيام پنجم
نردباني بر ديوار تكيه داده شده بود. كودكي آرام آرام، پله ها را طي كرد؛ تا به پشت بام رسيد. جواني در تعقيب كودك، با شتاب به نردبان نزديك شد؛ خواست چند پله را بي آن كه پا بر آن بگذارد، با يك قدم بزرگ طي كند. پايش از پله اول جدا شد و محكم به زمين خورد و نردبان به رويش افتاد.
پله هاي افقي نردبان به من چنين پيام مي دادند: «برخي ميان برها، به سقوط مي انجامد؛ بينديش كه كدام ميان بر، سرمايه صعود است و كدام بهانه سقوط»!
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 فرقِ مالکِ اشتر با منافقين در همين سختیهای جنگ معلوم میشود.
🔸استاد سید محمدمهدی میرباقری
جنگها و درگیریهایِ سختی که بین جبهۀ حق و باطل به پا میشود، دو هدف را دنبال میکند:
۱) پاک شدنِ مؤمنین از ناخالصیها؛
۲) جدا شدنِ صفِ منافقين از صفِ مؤمنين.
«خداي متعال ميفرمايد: جنگ براي اين بود که «وَ لِيَبتَليَ اللهُ ما في صُدورِكُم وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُم». (سوره آلعمران، آیه ۱۵۴)
يکي از اهداف درگيري و جنگهايي که بين دو جبهه حق و باطل برپا ميشود _ و سرانگشت تدبير نهايي آن هم به خداي متعال برميگردد_ اين است که در اين صحنهها شما خالص شويد. پاک شدن جبهه حق از ناخالصيها در همين درگيريهاي سخت است.
يکي ديگر از اهدافي که در قرآن بيان ميکند: براي اين است که صف مومنين از منافقين روشن شود. («وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواَ...»)
اگر سختيهاي جنگ صفين نبود _که خود اميرالمومنين (عليه السلام) اين جنگ را به آن نقطههاي سخت هدايت کردند _ خوارج هم ميخواستند خودشان را در صف حضرت بدانند و الان مدعي اسلام و در قيامت خودشان را مدعي امام علي (عليه السلام) بدانند.
شمر در صفين در کنار اميرالمومنين است، وقتي کار سخت ميشود، آرام آرام صف منافقين و خوارج از مؤمنين جدا ميشود. فرق مالک اشتر با منافقين در همين سختي جنگ معلوم میشود.
قرآن ميفرمايد اين جنگهایی که بين جبهه حق و باطل به پا ميشود، دو هدف را دنبال ميکند: يکي اینکه جدا شدنِ صف حق و باطل در اين صحنههاي سخت است که اهل باطل، وقتي دفاع از اسلام سخت شد، صف خود را جدا ميکنند؛ دوم، روشن و خالص شدنِ خود مومنين است. در اين سختيهاست که مؤمنين در کوره قرار داده شده و پخته ميشوند. مثلاً وضعيت روحي مردم عراق بعد از جنگ با داعش و...، زمين تا آسمان تفاوت کرده است؛ ملتي پختهتر، شجاعتر، رشيدتر و حليمترشدهاند که با دوران پيش از آن تفاوت دارند.»
🔴 اگر فاطمه الگو باشد
⭕️مروری بر گوشه ای از سیره نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها 1⃣
🔸جواد محدثي
براي ما که سنگ محبت اهل بيت را به سينه مي زنيم، روشن ترين گواه صدق در اين ادعا، «تبعيت» و پيروي از آن خاندان است.
اگر حضرت زهرا عليها السلام براي ما «اسوه» است، ما هم بايد به او «تأسّي» بجوييم و اگر او الگوي شيعه است، پيروان را هم مي سزد که از او سرمشق بگيرند. براي الگوگيري از سيرة نوراني آن حضرت، هيچ چيزي مناسب تر از جنبه هاي الگويي و نمونه هاي عملي نيست. از اين رو، فرازهايي از سيرة آن بانوي بزرگ را مرور مي کنيم:
🔺حضرت زهرا عليها السلام در چهره و گفتار و رفتار، شبهات بسياري به رسول خدا صلي الله عليه وآله داشت و هيبت و هيئت او، يادآور پيامبر صلي الله عليه وآله بود. راستگو بود و صداقت در لهجه داشت. از اين رو، «صديقه» لقب گرفت.
🔺شيفتة عبادت و نماز و نيايش به درگاه الهي بود و آن قدر در پيشگاه خدا به عبادت مي ايستاد که قدم هايش ورم مي کرد. در نمازهايش از خوف خدا مي گريست. هنگام عبادت، از همه چيز فارغ و محو در جلوه هاي پروردگار مي شد.
🔺براي هر يک از روزهاي هفته، دعاي ويژه اي داشت و براي تعقيبات نماز هم دعاهاي خاصي داشت. روزي خسته از کارهاي طاقت سوز روزانه و با دست هايي تاول زده، به محضر پيامبر خدا صلي الله عليه وآله رفت؛ تا براي کمک در انجام کارهاي خانه، کنيزي براي خود بگيرد. پيامبر صلي الله عليه وآله چيزي بهتر از کنيز و خدمتکار به او عطا کرد؛ يعني «تسبيحات حضرت زهرا». اين ذکرهاي شريف را جبريل امين از سوي خدا تعليم آن حضرت نموده بود. آري، غلبه بر دشواري هاي زندگي، با الهام از دعا و ذکر، مسير است.
🔺حضرت فاطمه عليهاالسلام هم در سخن، معلم حجاب بود و هم در رفتار، اسوة عفاف و عقيده داشت که بهترين حالت براي عفاف زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببينند و نه او مردان نامحرم را.
🔺گاهي شب هاي جمعه، تا صبح، به نماز و دعا مي پرداخت و براي ديگران دعا مي کرد؛ اما براي خود، چيزي از خدا نمي خواست و وقتي فرزندان خردسالش راز اين کار را مي پرسيدند، مي فرمود: اول همسايگان؛ آن گاه خانه!
🔺وي، محبوب دل پيامبر صلي الله عليه وآله بود. رسول خدا صلي الله عليه وآله به او علاقه خاصي داشت؛ چرا که اهل زهد و عبادت بود و از اين جهت، نزد پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله، يادآور بانوي بزرگ و همسر باوفاي رسول صلي الله عليه وآله، يعني خديجه کبري عليهاالسلام بود.
🔺«ادب»، سيرة رايج ميان آن بانو و پدر بزرگوارش بود. هر گاه پيامبر صلي الله عليه وآله نزد دخترش مي رفت، وي برمي خاست؛ پدر را مي بوسيد و او را در جاي خاص خودش مي نشاند و هر گاه او نزد پيامبر صلي الله عليه وآله مي رفت، رسول خدا صلي الله عليه وآله به احترامش برمي خاست؛ فاطمه عليهاالسلام را مي بوسيد و او را در جاي خود مي نشاند.
🔺کمال ايمان و خلوص در بندگي و قرب او در پيشگاه پروردگار، به حدي بود که خشم و رضاي او، خشم و رضاي پروردگار محسوب مي شد. پيامبر صلي الله عليه وآله مي فرمود: هر کس او را بيازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بيازارد، خدا را آزرده است و در احاديث آمده است: خدا به خاطر خشم فاطمه، خشمگين مي شود و به سبب رضاي او، راضي و خشنود مي گردد.
🔺وي از توان مالي خويش، به محرومان و نيازمندان کمک مي کرد. يک بار پارچه اي را به رسول خدا صلي الله عليه وآله داد و آن حضرت نيز آن را تکه تکه بريد و به تعدادي از اسيران بي لباس رومي داد؛ تا خود را بپوشانند.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 اگر فاطمه الگو باشد
⭕️مروری بر گوشه ای از سیره نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها 2⃣
🔸جواد محدثي
🔺حضرت زهرا سلام الله علیها، ساده زندگي مي کرد و از تجمل در زندگي، پرهيز مي کرد و تلخي ها و سختي هاي دنيا را تحمل مي کرد؛ تا به شيريني هاي آخرت برسد. وسايل زندگي اش ساده و مهريه اش اندک بود. در خانه، گندم آرد مي کرد؛ خمير تهيه مي نمود و نان مي پخت. بر اثر کار زياد در خانه، دستانش تاول مي زد و لباس هايش غبار آلود مي شد. گاهي فرزندش را در آغوش مي گرفت و شير مي داد و با دست ديگرش آسياب دستي را مي چرخاند.
🔺پيامبر صلي الله عليه وآله در شب عروسي حضرت زهرا عليهاالسلام، گوسفندي ذبح کرد و به تعدادي از مسلمانان ميهماني داد. جمعيت مهمان و افرادي که برايشان غذا فرستاده شد، فراوان بودند، اما با دعاي پيامبر صلي الله عليه وآله، غذاي اندک، برکت يافت و همه سير شدند.
🔺در صحنه هاي اجتماعي و دفاع از دين و رهبر، حاضر بود و در جنگ احد، شرکت داشت و به امدادگري و مداواي زخم هاي پيامبر صلي الله عليه وآله مشغول بود. علي عليه السلام آب مي ريخت و زهرا عليهاالسلام خون زخم هاي پيامبر صلي الله عليه وآله را مي شست.
آزادساختن بردگان در نظر او، کاري ارزشمند و انساني بود. گردن بندي را که امام علي عليه السلام براي او خريده بود، فروخت و با پول آن، برده اي را آزاد کرد. پيامبر صلي الله عليه وآله از اين کار پسنديده دخترش بسيار شادمان شد و او را ستود.
🔺آيين خانه داري و همسرداري را به خوبي مراعات مي کرد و در زندگي، شريک همسرش، علي عليه السلام بود. گاهي در خانه غذايي نبود و کودکان گرسنه بودند، اما فاطمه عليهاالسلام چيزي به حضرت علي عليه السلام، نمي گفت و چيزي از او درخواست نمي کرد؛ زيرا بيم داشت که همسرش نتواند خواستة او را برآورده کند و شرمنده شود. وي همواره در صدد تأمين رضايت خاطر «علي عليه السلام» بود و هرگز او را ناراحت و ناراضي نساخت و هرگز به همسرش دروغ نگفت و از دستورهاي او سرپيچي نکرد. نسبت به فرزندانش، محبت شديد داشت و اين محبت را ابراز مي کرد و آنان را مي بوسيد.
🔺خانوادة او، خانوادة ايثار و احسان و کمک به بيچارگان و نيازمندان بودند. امام علي عليه السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام سه روز روزة نذري گرفتند و هر سه روز، افطار مختصر خود را به يتيم و مسکين و اسير دادند و خداي متعال در ستايش و تقدير از ايثار خالصانة آنان، سوره «هل اتي» را نازل کرد.
🔺کارها ميان او و همسرش تقسيم شده بودند؛ آوردن آب و تهية هيزم و کارهاي خارج از خانه، بر عهدة علي عليه السلام بود و درست کردن آرد و خمير و پختن نان و کارهاي داخل خانه، با فاطمه عليهاالسلام بود. وي از اين تقسيم کار، بسيار خرسند بود؛ زيرا مجبور نبود بيرون از خانه رود و با مردان، چهره به چهره شود.
🔺همدم رنج ها و غصه هاي شوهرش بود و پناه او محسوب مي شد. علي عليه السلام مي فرمود: وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه مي کردم، تمام غم و اندوهم برطرف مي شد و هرگز کاري نکردم که فاطمه از من خشمناک شود و فاطمه نيز هرگز مرا ناراحت و خشمگين نساخت. وقتي همسرش از جنگ بر مي گشت، زخم هاي تن او را مداوا مي کرد؛ لباس و اسلحة خون آلودش را مي شست و از وي خبرهاي جبهه و جنگ را مي پرسيد و او را به خاطر آن همه فداکاري، مي ستود.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 اگر فاطمه الگو باشد
⭕️مروری بر گوشه ای از سیره نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها 3⃣
🔸جواد محدثي
🔺زهراي اطهر عليهاالسلام، احياگر ياد شهيدان و وفادار به خاطرة عزيز آنان بود. وي روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به دامنة کوه احد مي رفت و مزار شهداي احد و حضرت حمزه را زيارت مي کرد و چون در صحنة احد حضور يافته بود، به عنوان يک شاهد زنده و راوي حادثه، به ديگران نشان مي داد که اين جا پيامبر صلي الله عليه وآله بود؛ آن جا مشرکان بودند، و... .
🔺يکي از نشانه هاي تواضع و فروتني او، رفتار شايسته با خدمتکار خانه اش، جناب «فضه» بود. در سال هاي آخر که پيامبر صلي الله عليه وآله، فضه را براي خدمت به خانة او فرستاد، آن حضرت کارهاي خانه را ميان خودش و فضه، تقسيم مي کرد.
🔺در مسائل اجتماعي و سياسي جامعه اسلامي، بي تفاوت نبود و جبهة حق را ياري مي کرد. پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله که خلافت را غصب کردند و فدک را از او گرفتند، همراه زنان بني هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر شد و در حضور خليفه، خطبه اي در پشت پرده خواند و از بدعت ها، ستم ها، حق کشي ها و فراموش کردن وصيت پيامبر صلي الله عليه وآله و احياي سنت هاي جاهلي، انتقاد کرد.
🔺حضرت زهرا عليهاالسلام تا زنده بود، امام علي عليه السلام، حامي نيرومندي داشت و مردم تا حدي پاس حرمت آن بانوي بزرگ را نگه مي داشتند؛ اما پس از شهادتش، علي عليه السلام، تنها و بي پناه ماند. دختر پيامبر صلي الله عليه وآله براي احقاق حق امامت و عمل به وصيت پيامبر صلي الله عليه وآله، بسيار تلاش کرد و در اين راه، آسيب هاي جسمي و روحي فراوان ديد و کتک خورد.
اينها نمونه هايي از سيرة عملي و رفتاري آن حضرت بود که براي هر مسلمان مي تواند سرمشق و الگو باشد و پاسخي براي «چگونه زيستن» است.
شناخت «جهات الگويي» در زندگي پيشوايان دين و سرمشق هاي فضيلت، گام نخست براي «تبعيت عملي» از آنان است.
بايد مشي و مرام و سيره و خصال فاطمه عليهاالسلام را شناخت؛ تا به او اقتدا کرد.
جاذبه هاي «دنيا زدگي» و «تجمل پرستي»، بسياري از ايمان ها و پارسايي ها و ارزش گرايي ها را به تاراج مي برد.
توفان «مصرف زدگي»، شعله هاي بسياري از ايمان ها را خاموش مي کند؛
اما اگر «فاطمه» الگو باشد،
اگر عشق به «آخرت» و «بهشت»، در دل هاي فاطمه دوستان شعله افکند،
اگر معنويت و عرفان و قناعت. بر زندگي ها سايه افکند،
در اين صورت، زندگي، معنايي زيباتر و صفايي با دوام تر مي يابد.
الگوهاي مکتبي را از ياد نبريم.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 بوي گند شاه
⭕️مروری بر اتفاقات روزهای آخر عمر شاه در خارج از کشور 1⃣
🔸 به بهانه 26 دی، سالروز فرار شاه خائن از کشور
مطالعه برگ هاي تاريخ، همواره نشان دهنده عاقبت و فرجام نه چندان خوش براي حكمرانان ظالم و ستمگري است كه در راه رسيدن به خواسته هاي نفساني خويش، از هيچ ظلم و ستمي، حتي بر ملت و مردم خود نيز فروگذار نكردند. محمدرضا پهلوي، آخرين پادشاه ايران نيز به سرنوشتي اينچنين دچار گرديده است. مطالعه اتفاقات روزهاي آخر عمر وي و آوارگي او در كشورهايي كه روزي به شدت از او حمايت مي كردند، گواهي بر اين مدعا و چندان خالي از لطف نيست.
🔺ورود شاه به آمريكا
هواپيماي حامل شاه دستور داشت كه به منظور انجام تشريفات گمركي، در فورت لادرديل فرود آيد. هيچ كس در اين فرودگاه، در انتظارشان نبود؛ جز يك بازرس كشاورزي كه مي خواست بداند آيا آنها گياهي با خود نياورده و قصد ريختن زباله هايشان را ندارند. شاه به خنده افتاد.
آنان ناچار شدند يك ساعت منتظر بمانند؛ تا مأموران از شهر برسند. سرانجام هواپيما به نيويورك پرواز كرد و در ساعات سرد پيش از سپيده دم 23 اكتبر 1979م. در فرودگاه لاگارديا به زمين نشست. به متصديان فرودگاه گفته بودند كه محموله هواپيما محتوي اشياي گرانبهايي از بانك مكزيك است.
🔺عمل جراحي شاه
همراهان شاه نام او را در دفتر بيمارستان «ديويد نيوسام» ثبت كردند. يكي از مستخدمان شاه، يك نوار پلاستيكي به اين نام به مچ دست او بست. اين نوار در تمام مدتي كه او در نيويورك به سر مي برد، همچنان باقي بود. تا زمان مرگ شاه، در همه گزارش هاي پزشكاني كه به وضع او مي پرداختند، نام وي «ديويد نيوسام» ثبت مي شد. ديويد نيوسام حقيقي كه معاون امور سياسي وزارت خارجه و از ماه ها پيش رابط آن وزارت با اطرافيان شاه بود، زياد از اين موضوع خوشش نيامد.
عمل جراحي در بيمارستان به صورت محرمانه بر روي شاه انجام شد و فرداي روز عمل جراحي، يعني 24 اكتبر، اطرافيان شاه شروع به پخش خبر آن كردند. در حالي كه شاه در طبقه هفدهم بيمارستان خوابيده بود و تظاهركنندگان در خارج، فرياد «مرگ بر شاه» مي كشيدند، رابرت آرمائو (آمريكايي مرموزي كه از ابتداي خروج شاه او را همراهي مي كرد و تا لحظه مرگ شاه، در كنار او بود و همه امور شاه را برنامه ريزي و بر آنها نظارت مي كرد) يك مصاحبه مطبوعاتي ترتيب داد.
شگفت آن كه در اين مصاحبه مطبوعاتي كه درباره وضع مزاجي يك بيمار در بيمارستان صورت مي گرفت، هيچ يك از پزشكان حضور نداشتند. آرمائو آن چه را كارمندانش روز پيش تكذيب كرده بودند، تأييد كرد؛ شاه به سرطان لنف مبتلاست.
او گفت كه شاه تاكنون به خاطر «مصالح مملكتش»، مايل نبود كه اين خبر منتشر شود. شاه را قبلا پزشكان فرانسوي معالجه كرده اند. وقتي از او پرسيدند: چرا شاه به فرانسه نرفته است؟ آرمائو پاسخ داد: شاه قبلا در آن جا معالجه شده بود. از او پرسيدند: در چه تاريخي؟ آرمائو گفت: اطلاعي ندارم.
بهترين دستگاه هاي پرتو درماني، در مركز سرطان بيمارستان كترنيگ - اسلون در آن سوي خيابان وجود داشت. مادر شاه را پزشكان همين مركز معالجه كرده بودند و شاه به عنوان سپاس گزاري، يك ميليون دلار به بيمارستان مزبور اهدا كرده بود؛ اما در اين زمان، دو تن از مسئولان بيمارستان، اصلاً مايل به معالجه شاه نبودند. سرانجام بيمارستان زير فشار زياد موافقت كرد؛ ولي اصرار ورزيدند كه راهروي زيرزميني كه دو بيمارستان را به يكديگر متصل مي كرد، در روز، شلوغ و براي امنيت شاه، خطرناك است. از اين رو، شاه را بايد شب ها براي درمان به آن جا ببرند.
بدين سان، شاه را ده بار با آسانسور به زيرزمين و از آن جا با صندلي چرخ دار از راهروي زيرزميني به ساختمان روبه رو بردند. اين كار، بسيار ناخوشايند بود و ترس زيادي وجود داشت. به دلايل امنيتي، خانم راديولژيست، هر روز مسير خانه اش تا بيمارستان را عوض مي كرد.
#ادامه_دارد
📚 آخرين سفر شاه، ويليام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، 1371.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 بوي گند شاه
⭕️مروری بر اتفاقات روزهای آخر عمر شاه در خارج از کشور 2⃣
🔸 به بهانه 26 دی، سالروز فرار شاه خائن از کشور
🔺تأثير تصرف سفارت آمريكا
چند روز پس از آن كه دانشجويان سفارت را اشغال كردند، پاپ پيشنهاد ميانجيگري بين ايران و ايالات متحده را مطرح كرد. آيه الله خميني با خشم فراوان او را محكوم كرد و پرسيد: «وقتي كه شاه جوانان ما را در تاوه بو مي داد و پاهايشان را اره مي كرد، آقاي پاپ كجا بود»؟
در آمريكا، تكاني كه بر اثر اشغال سفارت به افكار عمومي وارد شده بود، منجر به خشم گرديد. ميليون ها امريكايي حضور شاه در ايالات متحده را علت گروگان گيري مي دانستند و اين اقدام را يك توهين شخصي واقعي تلقي مي كردند. خود شاه نيز به زودي اين مطلب را فهميد و در 8 نوامبر، پيامي از طريق دفتر ديويد راكفلر براي كارتر فرستاد و گفت: درباره وقايعي كه روي داده است، احساس ناراحتي مي كند و اگر دست خودش بود، همين امروز آمريكا را ترك مي كرد؛ اما پزشكانش گفته بودند كه در وضعي نيست كه مسافرت كند. وزارت خارجه اطلاع يافت كه «او شب ها به شدت عرق مي كند و ممكن است دچار ذات الريه شده باشد؛ هر چند گزارش دقيقي از پزشكان واصل نشده است.
در اين روزها شاه بيشتر اوقات خود را به نشستن در اتاق بيمارستان، ورق بازي يا ديدن تلويزيون مي گذراند كه پر بود از اخبار و اطلاعاتي درباره ايران. سواي منظره دائمي تظاهركنندگان در برابر سفارت آمريكا در تهران كه خشم خود را به ايالت متحده نشان مي دادند، مطلب زيادي درباره ايران و پيشينه روابط آن با امريكا و آشوب هاي كنوني آن به بينندگان امريكايي گفته مي شد و آنان درباره اين كشور اطلاعاتي كسب مي كردند كه از زمان جنگ ويتنام، در مورد هيچ كشوري به آنها داده نشده بود.
🔺فرار از نيويورك
يك روز كارتر با شتاب هر چه تمام تر، لويد كاتلر مشاور خود را به ديدار شاه فرستاد. كاتلر خواهش كرد كه شاه بي درنگ و بي سر و صدا، عازم پايگاه هوايي لك لند در تكزاس شود. كاتلر گفت: در آن جا بيمارستان خوبي وجود دارد و او مي تواند تا وقتي كه دولت امريكا كشور ديگري را برايش بيابد، در آن جا در نهايت آسايش به سر برد. شاه موافقت كرد و موضوع را به فرح اطلاع داد و گفت: بايد همان شب حركت كنند.
بعدها فرح چنين تعريف كرد: «نمي توانستم با هيچ كس صحبت كنم؛ حتي با مادرم، حتي با فرزندانم. وضع بسيار دشواري بود». او فقط چند ساعت براي بستن جامه دان ها فرصت داشت و نمي دانست چه چيزهايي با خودش بردارد. مي بايست پيش از سپيده دم، حركت كنند. دختر كوچكش ليلا كه فقط نه سال داشت، در خانه بود. صبح روز بعد كه از خواب بيدار شد و به جست جوي مادرش پرداخت، فهميد كه او رفته است.
اندكي پيش از سپيده دم روز دوم دسامبر، دكتر كين، نوار پلاستيكي را كه نام ديويد نيوسام بر روي آن نوشته شده بود، از مچ دست شاه باز كرد و شاه را با صندلي چرخدار، از اتاق خارج ساختند و از راهروهاي ساكت و خلوت بيمارستان عبور دادند. سايه هاي تاريك افراد مسلح «اف بي آي» چنان او را دوره كرده بودند كه انسان بي اختيار به ياد فيلم هاي گانگستري سال هاي 1930م. مي افتاد. او را از زيرزمين هايي كه ديوارهاي كثيف سرد خاكستري داشت و پر از اثاث شكسته و ماشين آلات و چرخ دستي هاي مخصوص خاكروبه بود، به درون گاراژي بردند كه پر از مأمورين امنيتي بود. اتومبيل هاي فراريان، غرش كنان از سربالايي پاركينگ بالا رفتند و وارد خيابان هفتاد و يكم كه هنوز تاريك بود، شدند.
نظير همين اسكورت، براي فرح و سگ ها نيز فراهم شده بود.
كاروان اتومبيل ها از خيابان هاي تاريك، سرد و خلوت، قبل از سپيده دم عبور كرد و به سوي فرودگاه لاگارديا رفت. در آن جا يك فروند هواپيماي «دي سي 9» متعلق به نيروي هوايي امريكا، به وسيله مرداني كه نيم تنه هاي ضد گلوله پوشيده بودند و مسلسل دستي داشتند، محاصره شده بود. آنها دسته جمعي سوار شدند و هواپيما بي درنگ از زمين برخاست. هواپيما به سوي جنوب غربي مي رفت و هوا، رفته رفته روشن مي شد. آنها در حدود ساعت صرف صبحانه در لك لند به زمين نشستند.
#ادامه_دارد
📚 آخرين سفر شاه، ويليام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، 1371.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 بوي گند شاه
⭕️مروری بر اتفاقات روزهای آخر عمر شاه در خارج از کشور 3⃣
🔸 به بهانه 26 دی، سالروز فرار شاه خائن از کشور
🔺پناهگاه جديد
در لك لند نيز تدابير امينتي، بسيار شديد بود. پس از اداي احترام و دست دادن، افراد نظامي بدون هيچ نزاكتي آنان را به درون آمبولانسي راندند كه بي درنگ آژيركشان از فرودگاه خارج شد و شاه و ملكه با قيافه هاي عبوس در درون آن نشسته بودند و با هر تكان و تمركز شديد، به جلو و عقب تاب مي خوردند.
در اين هنگام، بدترين لحظات اين سفر طولاني و دور دنيا، براي فرح فرا رسيد. آمبولانس با صدايي گوش خراش توقف كرد. درها باز شدند و از آنان خواستند كه پياده شوند. ناگهان خودشان را در درون بخش رواني بيمارستان نظامي يافتند. مرداني با روپوش هاي سفيد، پرستاران مردي كه شبيه گوريل بودند، پنجره هاي ميله دار، نوعي احساس خردكننده افسردگي و پايان كار. نظاميان به آنان گفتند: اين، امن ترين محل در پايگاه است. ملكه، منفجر شد.
او از آن لحظات، چنين ياد مي كند: «خدايا! بعد از اين همه فشار و بي خوابي و بيداري در سراسر شب، اكنون ما را به بخش رواني آورده اند. شايد پنج دقيقه پيش ديوانگان روي اين تخت ها خوابيده بوده اند. احساس وحشتناكي بود. شوهرم را در اتاقي جا دادند كه فاقد پنجره بود».
او نيز به دوروبر اتاقش نگريست. يك ميكروفون در سقف كار گذاشته بودند كه گمان كرد براي دستور دادن به بيماران است. در ورودي از درون فاقد دستگيره بود. او بشدت احساس خفقان كرد؛ اما دست كم پنجره اي داشت. كوشيد پرده را عقب بكشد. يك پرستار مرد وارد شد و او را از اين كار منع كرد.
ملكه گفت: من ديوانه خواهم شد؛ بايد آسمان را ببينم و كمي هوا تنفس كنم. پرده را باز كرد. پنجره فقط به مقدار كمي باز مي شد و پشت آن، ميله هاي آهنين داشت؛ ولي به هرحال، بهتر از هيچ بود. او مي گويد: ناگهان اين پنج سانتي متر هوا، زندگي من شد. واقعاً ترسيده بود كه دستگاه حكومتي كارتر، آنها را ربوده باشد. بر سر مارك مرس فرياد كشيد: آيا ما در زندان هستيم؟ آيا كارتر ما را زنداني كرده است؟ آيا در بازداشت به سر مي بريم؟ كسي نمي دانست بعد چه خواهد شد؛ شايد از آمريكا اخراج شوند؛ شايد به ايران بازگردانده شوند. او و شوهرش به هيچ وجه، به كارتر اعتماد نداشتند.
🔺فشار افكار عمومي براي اخراج شاه
روز به روز اشتياق كاخ سفيد به اين كه شاه هر چه زودتر از آمريكا برود، بيشتر مي شد. نظر جيمي كارتر اين بود كه به شاه فقط به منظور معالجه، اجازه ورود داده شده و اكنون كه اين كار انجام شده است، او بايد خاك آمريكا را ترك كند. او اطمينان داشت كه اگر شاه را بيرون كند. خواهد توانست گروگان ها را به خانه هايشان بازگرداند و اميدوار بود اين كار قبل از عيد ميلاد مسيح صورت بگيرد.
هر چه اقامت شاه طولاني تر مي شد، بخش هاي عظيمي از ملت آمريكا از او روگردان مي شدند و هر چه گروگان گيري طولاني تر مي شد، ناتواني آمريكا نوميدكننده تر و خفت بارتر مي شد. بخشي از اين خشم را سياست مداران صريح اللهجه ابراز نمودند. ادوارد كندي كه در آن هنگام تازه مبارزات انتخاباتي خود را براي انتصاب به نامزدي حزب دموكرات در برابر كارتر آغاز كرده بود، گفت: شاه يكي از خشن ترين رژيم ها را در تاريخ بشر اداره مي كرد و پرسيد چرا بايد به اين شخص اجازه داده شود با ميلياردها دلاري كه از ايران دزديده، بيايد و در اين جا استراحت كند؛ در حاليكه اسپانيايي تباران فقيري كه طبق قانون در آمريكا مستقر شده اند، بايد نه سال منتظر بمانند؛ تا به فرزندانشان اجازه ورود داده شود؟
يك بحث موازي در ستون نامه هاي وارده نيويورك تايمز آغاز شد كه چرا و چگونه بايد شاه را محاكمه كرد. پاره اي از نويسندگان پيشنهاد كردند كه يك دادگاه بين المللي تشكيل شود. مقامات انقلابي ايران، اشاره به دادگاه نورنبرگ كردند.
در ميان بعضي از اعضاي مطبوعات و نويسندگان، اين فكر گسترش يافت كه تنها كار شرافتمندانه اي كه براي شاه باقي مانده، اين است كه خودش را فدا سازد و براي حضور در دادگاه، به ايران برگردد و بدين سان خواهد توانست آبروي از دست رفته اش را بازيابد.
#ادامه_دارد
📚 آخرين سفر شاه، ويليام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، 1371.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 بوي گند شاه
⭕️مروری بر اتفاقات روزهای آخر عمر شاه در خارج از کشور 4⃣
🔸 به بهانه 26 دی، سالروز فرار شاه خائن از کشور
🔺دردسري به نام شاه
وزارت خارجه آمريكا، دنيا را براي يافتن سوراخي براي آنها جست جو مي كرد. فهرست كشورهايي كه ممكن بود به آنها اجازه ورود بدهند چندان دلگرم كننده نبود. سايروس ونس به كارتر گزارش داد كه در ميان كشورهايي كه بي درنگ پاسخ منفي نداده بودند، كاستاريكا، پاراگوئه، گواتمالا، ايسلند، تونگا، باهاما، آفريقاي جنوبي و پاناما وجود داشتند؛ اما بيشترشان بي اندازه مردد بودند. گواتمالا متعاقب حمله كندي، موافقت خود را پس گرفت.
هادينگ كارتر، سخنگوي ونس، به روزنامه نگاران گفت: كه دستگاه حكومتي، هنوز اميدوار است كه شاه هر چه زودتر امريكا را ترك كند؛ ولي تا زماني كه جايي برايش يافت نشده، آزاد است بماند و افزود: «ما نمي توانيم كسي را كه هيچ پناهگاهي ندارد، سوار يك قايق ساحلي كنيم و از آب هاي ساحلي خود دور سازيم».
البته هنوز مصر وجود داشت و پس از آن كه مكزيك با اقامت شاه مخالفت كرد، سادات دعوت خود را به بازگشت شاه تجديد كرد؛ اما هم حسني مبارك (معاون رئيس جمهوري) و هم اشرف غربال (سفير مصر) در آمريكا، به واشنگتن سفارش كردند كه بازگشت او جز به تيره شدن روابط مصر با ساير كشورهاي عرب كه هم اكنون نيز خوب نيست، كمكي نخواهد كرد.
كارتر در دفتر خاطرات روزانه اش چنين نوشت:
«وضع از اين قرار است كه من مايلم او به مصر برود؛ ولي نمي خواهم به سادات صدمه اي برسد. سادات مايل است او در ايالات متحده بماند؛ ولي نمي خواهد به من صدمه اي وارد شود». به نظر مي رسيد كه هيچ راه حلي وجود ندارد؛ اما در اين هنگام، يك شواله نسبتاً غيرعادي، تاخت كنان به نجات كارتر شتافت.
ژنرال عمر توريخوس (ديكتاتور پاناما)، هنگامي كه مخالفت مكزيك با ورود مجدد شاه اعلام شد، در لاس وگاس مشغول تماشاي يك بوكس بازي حرفه اي پانامايي بود. در روحيه حاكم بر لاس وگاس، ژنرال از دستيارانش پرسيد كه آيا گمان مي كنند شاه ورق مهمي در بازي باشد؟ توريخوس يك قمارباز درجه يك بود.
جردن، دستيار وفادار كارتر، مامور شد به شاه بفهماند كه آمريكا مايل است او به پاناما برود.
شاه گفت: «اطمينان دارم اطلاع داريد كه من مايلم هر كاري كه از دستم ساخته است، در كمك به كشورتان و در حل بحران گروگان گيري، انجام دهم و نمي خواهم براي اين قضيه وحشتناك، مورد سرزنش تاريخ قرار بگيرم».
جردن گفت: دستگاه حكومتي معتقد است مادام كه شاه در آمريكا به سر مي برد، بحران گروگان گيري، حل نخواهد شد.
شاه گفت: اشخاصي كه دست به گروگان گيري زدند، كمونيست هاي ديوانه اي هستند كه با منطق نمي شود با آنها كنار آمد. او گفت: آماده است كه آمريكا را ترك كند؛ اما مسئله اين است كه به كجا برود و پرسيد: «آيا به اتريش و سوئيس هم مراجعه شده است»؟
جردن گفت: هر دوي كشورها جواب رد داده اند. شاه به شدت ناراحت شد. روابط او با برونو كرايسكي، هميشه خوب بود. و در سوئيس نيز از سال ها پيش، مالك خانه اي بود و بعد با صداي خفه و غمناكي به جردن گفت: «مثل اين كه در اين دنياي بزرگ، هيچ كشوري حاضر به پذيرفتن من نيست. جردن فوراً جواب داد: «اعلي حضرتا اين طور هم نيست». شايد هم اين پاسخ، شاه سابق را تشويق كرد. آن گاه جردن مانند يك شعبده باز، از درون كلاهش پاناما را بيرون كشيد. شاه، آشكارا خوشحال نشد.
او شكايت كرد كه توريخوس، «از سنخ ديكتاتورهاي آمريكاي جنوبي است.» بعدها جردن نوشت كه از شنيدن اين سخن يكه خورده است، مگر خود شاه ديكتاتور نبود؟ جردن كوشيد محسنات توريخوس را براي شاه شرح دهد و گفت: از زماني كه كارتر زمام امور را در دست گرفته، غير از سادات، او جالب ترين شخصيتي است كه با او ملاقات كرده است. حافظه جردن، ياري نمي كند كه واكنش شاه را نسبت يه اين قضاوت بازگويد.
همچنين جردن اظهار داشت: توريخوس، مرد باصداقتي است و مي كوشد در كشورش رژيم دموكراسي برقرار سازد و وسوسه شده بود به شاه بفهماند كه اين «ديكتاتور»، كارهايي كرده كه اگر او كرده بود، رژيمش ساقط نمي شد.
📚 آخرين سفر شاه، ويليام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، 1371.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔰 لوح | رهبر انقلاب: جنتلمنهای پشت میز #مذاکره، همان تروریستهای #فرودگاه_بغداد هستند. ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
💻 @Khamenei_ir
🔴 چرا حمله به عین الاسد یوم الله بود!؟
🔸 حجت الاسلام رنجبر
یکی از ویژگی های مستکبرین عالم در طول تاریخ، خار و ذلیل کردن مستضعفین و حقیر کردن آنهاست، تا جاییکه اساسا تصور اینکه کسی بتواند به آنها ضربه ای بزند، امری غیر ممکن بود.
وقتی این اتفاق رخ دهد، آنوقت کسی جرات حمله به مستکبرین را نخواهد داشت و در برابر زورگویی های آنها سر تعظیم فرو خواهد آورد.
آمریکایی ها در سال 1941 و بعد از حمله ژاپن به یکی از بنادرشان، وارد جنگ جهانی دوم شدند.
این ورود توام شد با رشد فزاینده قدرت نظامی آمریکا و پیروزی بزرگ آنها با کشتار وسیع در شهر «درسدن» آلمان و بعد هم «هیروشیمای» ژاپن
این کشتارها سرآغازی بود بر ایجاد بزرگترین قدرت نظامی دنیا از جهات مختلف فیزیکی و مجازی، قدرتی که دنیا را به شش فرماندهی تقسیم کرد (آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، اروپا، حوزه پاسفیک، آفریقا و مهترین آنها سنتکام که در منطقه ماست)
آنها در طول قریب به 75 سالی که از جنگ جهانی دوم میگذرد و مخصوصا بعد از فروپاشی شوروی با هر کس که اندک چالشی با آنها داشته است برخورد خشن نظامی کرده و آن کشور را به زانو درآورده اند.
تا جاییکه هیچ کشوری جرات مواجهه و برخورد با آمریکایی ها را نداشت.
آمریکایی ها حتی اگر گروه هایی شبیه به القاعده و غیره تهدید علیه منافع آمریکا ایجاد می کردند، با لشکرکشی گسترده، کشوری که آن گروه ها بیشترین حضور را در آنها داشتند، با خاک یکسان می کردند، نمونه اش افغانستان و عراق
از این رو هیچ کشوری در دنیا حتی چین و روسیه جرات حمله نظامی غیرمستقیم تا چه رسد مستقیم را هم به آمریکا نداشتند.
اما زدن پهپاد گلوبال هاوک و مهتر از آن پایگاه زمینی عین الاسد که مجهز به سیستم های فوق مدرن بود، آنهم از طریق شلیک مستقیم موشک از خاک ایران، بزرگترین سیلی در طول این 75 سال به قدرت اول جهان بود.
این سیلی آنچنان محکم و خورد کننده و غیرمنتظره بود که آمریکایی ها جرات حمله مجدد و پاسخ را نداشتند.
در نتیجه عیان کردن شکنندگی قدرت پوشالی آمریکا و به زیر کشیدن هیمنه استکباری آنها را باید "یوم الله" نامید.
ما برای دستیابی به انتقام سخت یعنی اخراج آمریکا از منطقه به این سیلی بزرگ احتیاج داشتیم تا به ملت های منطقه نشان دهیم که می شود و می توانیم جلوی مستکبرین ایستاد و آنها را ذلیل کرد.
پ.ن: به پیوست هایی که در پست های بعدی می آیند، عنایت کنید.
#انتقام_سخت
#معرفی_اپلیکیشن
📱 نرم افزار پرسمان
🖇 مجموعه پرسش و پاسخ های مطرح شده در برنامه های پرسمان (اعتقادی، قرآنی، تاریخی، مهدوی و خانواده) رادیو سراسری معارف
✅ویژگیهای شاخص نرم افزار:
👈آپدیت محتوا به صورت روزانه
👈امکان جستجو و فیلتر محتوا در موضوعات مختلف
👈قابلیت ارسال سوال توسط کاربران از طریق اپلیکیشن و بارگذاری پاسخ سوالات در نرم افزار پس از مطرح شدن در برنامه رادیویی
و
.
.
.
📲 حجم دانلود: 9 مگا بایت
🚀 قابل دانلود:https://cafebazaar.ir/app/ir.porseman
🔴 خانه اي به وسعت تمام آفرينش 1️⃣
🔸محبوبه زارع
خانه اي است کوچک و ساده، ولي به وسعت تمام آفرينش! بوي معطر نم، مشام جان را نوازش مي دهد. در، باز است؛ قرنهاست که درهاي چوبي اين خانه، به روي انسان، گشوده مانده است. قبل از آنکه اذن ورود بخواهم، صدايي من را به داخل مي خواند؛ وارد مي شوم و گوشه اتاق کاهگلي، بر حصير مي نشينم. گويي قدرت تکلم براي مصاحبه را در جاذبه اين فضا مي جويم. مولا با تبسمي دلنشين، لب به سخن مي گشايد:
«از من بپرسيد که من به راههاي آسمان، داناترم تا طرق زمين». (نهج البلاغه، خطبه 93)
آشنايي با راههاي آسمان! قطعاً همين طور است؛ خانه اي که مهبط وحي بوده، جز چنين ساکناني را در خود نمي پروراند. به چشمان زلال آسماني بانو خيره مي شوم؛ حس فراسويي در درون ما زمزمه مي کند که به راستي شما کيستيد؟ آرامتر از هر نواي وحي آميزي مي فرمايد:
«من فاطمه هستم؛ دختر محمد صلي الله عليه و آله که آغاز و پايان سخن من بر حق است». (خطبه فدکيه)
همين جمله کافي است تا در محضر آسماني اش، جسارت حضور بيابم؛ مي گويم: چقدر زندگي در اين خانه، صفا دارد. اينجا، اصلاً دل کسي نمي گيرد. بانو با لبخند مي فرمايد:
«ولي من در شب آغاز زندگي ام در اين خانه گريستم».
با تعجب به ايشان مي نگرم. مولا ادامه مي دهد:
«آري، آن شب، فاطمه سلام الله عليها به ياد شب اول قبر، گريست و حتي از من خواست تا در آغازين لحظه هاي زندگي، به نماز بايستيم و خدا را عبادت کنيم». (غايه المرام في رجال البخاري، ص 295)
مي گويم: اين عجيب نيست؛ زيرا شما بهترين و ارزشمندترين انسانها هستيد. بانو با نگاهي به مولا مي فرمايد:
«بهترين مردم، کسي است که در برخورد با ديگران، مهربانتر و نرمتر باشد و ارزشمندترين بشر، کسي است که با همسرش مهربان و بخشنده باشد». (نهج الحياه، ص 295)
مي گويم: حال که در مورد اخلاق صحبت فرموديد، به راستي شما رفتار و اخلاق انسانها را متأثر از چه مي دانيد؟ مولا مي فرمايد:
«مردم هر مملکت، ساخته دو محيط و تحت تأثير دو قدرتند؛ اول، محيط خانواده و قدرت تربيتي پدران و مادران و دوم، محيط کشور و رفتار هيئت حاکم؛ حتي شباهت مردم به حکام، از شباهت به پدران بيشتر است».(بحارالانوار، ج 17، حديث 129)
بانو ادامه مي دهد:
براي همين، خدا اطاعت و پيروي از ما را سبب برقراري نظم اجتماعي در امت و رهبري ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه ها، قرار داده است. (خطبه فدکيه)
مي پرسم: در اين صورت، براي کودک که ارتباط محسوسي با اجتماع ندارد، تربيت، چگونه صورت مي گيرد؟ مولا مي فرمايد:
«قلب نوزاد، مثل زمين خالي از بذر و گياه است؛ هر تخمي که در آن افشانده شود، به خوبي مي پذيرد و در خود مي پرورد. بايد از اين فرصت استفاده کرد؛ پيش از آن که دل تربيت پذير او، سخت شود و مطالب گوناگون، عقلش را اشغال کند». (ملا فتح الله کاشاني، شرح نهج البلاغه، حديث 442)
مي گويم: با اين حساب، شما خانواده را اولين مرکز تربيتي انسان مي دانيد. مولا مي فرمايد:
«آري و بهترين ارثي که پدران مي توانند به فرزندان خويش بدهند، ادب و تربيت صحيح است. کسي که کودک دارد، بايد در راه تربيت او، خود را تا سرحد کودکي تنزل دهد».(غررالحکم، حديث 393)
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 خانه اي به وسعت تمام آفرينش 2️⃣
🔸محبوبه زارع
صداي خنده کودکاني شاداب از حياط کوچک خانه به گوش مي رسد. در همين لحظه، دو کودک به اتاق مي دوند و خود را در آغوش مادر مي اندازند. بانو آنها را نوازش مي دهد و مي بوسد. مولا مي فرمايد:
«بوسيدن کودک، رحمت و محبت است». (بحارالانوار، جلد 23، حديث 113)
مي گويم: محبت در تربيت، مؤثر است؛ اما گاهي تنبيه هم نتيجه بخش است. مولا مي فرمايد:
«پندپذيري انسان عاقل، به وسيله ادب و تربيت است. اين حيوانانند که با زدن، تربيت مي شوند». (بحارالانوار، جلد 17، حديث 47)
مي پرسم: با اين حساب، شما به تشويق معتقديد؛ آيا براي آن، حدي هم قائل هستيد؟ مولا مي فرمايد:
«قطعاً؛ زيرا بزرگترين مراتب حماقت، زياده روي در تحسين يا توبيخ است». (غررالحکم، حديث 182)
دو کودک در حالي که مصرّانه دست مادر را مي کشند، مي گويند:
هيزمها را کنار هم چيديم؛ حالا کاغذ و قلم را به ما مي دهي؟
بانو با تبسم از جا بلند مي شود و به همراه بچه ها به اتاق ديگر مي رود. مولا مي فرمايد:
«وقتي به فرزند خود وعده اي مي دهيد، نبايد از آن تخلف کنيد». (مستدرک الوسائل، ج 2، حديث 626)
مولا با چنان لحني اين جمله را بيان مي فرمايد که مطمئن مي شوم اين نکته، اهميت ويژه اي دارد. بي اختيار مي گويم: اي کاش اهل زمين، به اين سجاياي اخلاقي توجه داشتند. مولا به نقطه دوري خيره مي شود؛ نفس عميقي مي کشد و مي فرمايد:
«البته سجاياي اخلاقي، دليل پاکي وراثت و فضيلت ريشه خانوادگي است».
مدت هاست به اين موضوع مي انديشم که اگر تأثير تربيت خانوادگي بر کودک، در رتبه اول است، پس چرا داستان پسر نوح در تاريخ تکرار مي شود. نمي دانم سؤال را چگونه بپرسم و براي همين، زير لب با خود مي گويم: چگونه در خانواده اي سالم، فرزند ناشايسته اي تربيت مي شود؟ مولا در حالي که سر تکان مي دهد، مي فرمايد:
«فرزندان بد، آبرو و شرف خانواده را از بين مي برند و مايه ننگ و رسوايي در پيشينيان خود مي شوند». (مستدرک الوسائل، ج 2، حديث 643)
مي گويم: شايد ملامت، تذکري براي آنان باشد؛ نظرتان در اين مورد چيست؟ مولا به علامت انکار، سر تکان داده، مي فرمايد:
«زياده روي در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور مي کند». (اصول کافي، جلد 6، ص 47)
در حالي که سخت به فکر فرو رفته ام، سکوت مي کنم. لحظه اي بعد با خود مي گويم: انسانها چقدر متفاوتند؛
مهمتر اين که به تعداد هر انساني، رفتار و اخلاق وجود دارد. مولا مي فرمايد:
«در اين ميان، لازم است از اختلافها و تفاوتهاي طبيعي بشر استفاده کرد و هر کس را مطابق استعداد دروني و ساختمان فکري اش، پرورش داد تا جامعه از تمام ذخاير خدادادي که در نهاد آدميان به وديعه گذارده شده، استفاده کند». (ملا فتح الله کاشاني، شرح نهج البلاغه، ص 37)
مي گويم: باز هم به جامعه اشاره فرموديد؛ آيا شما تأثير روابط اجتماعي و همنشيني را تأييد مي کنيد؟ مولا مي فرمايد:
«آري، قطعا همين طور است و بهترين همنشين انسان، فضايل اخلاقي و صفات پسنديده خود اوست». (سفينه البحار، حديث 411)
جواب مولا برايم خيلي عجيب است؛ در حالي که به زواياي اين پاسخ فکر مي کنم، با خود مي گويم: درست است؛ فضايل اخلاقي، حتي باعث تکريم انسان مي شود. مولا با تبسم مي فرمايد:
«هر کسي که در حد خود بايستد و از اندازه تجاوز نکند، مورد تکريم مردم خواهد بود». (کافي، جلد 2، حديث 312)
مي پرسم: براي افزايش محبوبيت در جامعه، چه بايد کرد؟ مولا مي فرمايد:
«امور ناچيز و پست را ناديده انگاريد و به اين وسيله، قدر و منزلت خود را در جامعه، بزرگ و پرارزش کنيد». (تحف العقول، حديث 224)
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
13.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | بشارت وصل
🔻 حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای درس خارج فقه (1398/10/9) به بیان شرح حدیثی درباره فضائل حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) پرداختند که در آن به ماجرای آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(صلّیاللهعلیهوآله) و حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) اشاره شده بود. به همین مناسبت بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR براساس این شرح حدیث، نماهنگ «بشارت وصل» را منتشر میکند.
📥 فیلم و متن کامل:
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=44755
🔴 خانه اي به وسعت تمام آفرينش 3️⃣
🔸محبوبه زارع
بانو به اتاق برمي گردد. توجهم به لباس ساده و وصله دار او جلب مي شود. بانو متوجه نگاه شگفت زده ما مي شود و بدون آن که چيزي بگويم، با تبسم مي فرمايد:
«سلمان هم از سادگي لباس من حيران شده بود. پنج سال است كه فرش خانه ما، پوست گوسفندي است که روزها شترمان روي آن علف مي خورد و شبها بر آن مي خوابيم و بالش ما، چرمي است که از ليف خرما پر شده است». (بحارالانوار، جلد 8، ص 303)
نگاه من به آسياب دستي کنار اتاق مي افتد و بانو به مولا نگاه مي کند. مولا مي فرمايد:
«دستان فاطمه عليها سلام بر اثر کار کردن با اين آسياب سنگي، تاول زده، زخم شده است؛ زيرا گاهي گندم آرد مي کند و زماني آرد را خمير مي سازد».( کنز الاعمال، ج 15، ص 507)
حيرت زده مي گويم: بانو! شما دختر پيغمبر هستيد؛ چرا خود را اين قدر به زحمت مي اندازيد؟ بانو مي فرمايد:
«رسول خدا صلي الله عليه و آله به من سفارش کرد که کارهاي خانه را با فضه تقسيم کنم؛ يک روز او کار کند و روز ديگر نوبت من باشد و امروز هم روز کاري من است».( دلايل الامامه، ص 48)
مي گويم: اما اسلام کار خانه را بر زن واجب نکرده است و زن، اين مسئوليت را از روي بزرگواري و محبت انجام مي دهد. مولا مي فرمايد:
«اتفاقاً کارهاي خانه بين من و فاطمه سلام الله عليها تقسيم شده است».
بانو ادامه مي دهد:
«جز خدا کسي نمي داند که چه اندازه از اين تقسيم کار خوشحالم؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله مرا از انجام کارهايي که مربوط به مردان است، باز داشته است».( مستدرک الوسايل، ج 13، ص 48)
مي پرسم: اين مشارکت، تا چه مرزي از زندگي شما ادامه دارد؟ بانو مي فرمايد:
«تا حدي که با خداوند عهد کرده ام که روح و جانم را سپر بلاي جان همسرم قرار دهم؛ چه در خير و نيکي و چه در سختي و بلا».( کوکب الدري، ج 1، ص 196.)
مي پرسم: بي ترديد، همين حس، شما را تا اين اندازه به خدا نزديک کرده است. بانو مي فرمايد:
«تمام آن لحظاتي که زن در خانه خود مي ماند و به امور زندگي و تربيت فرزند مي پردازد، نزديکترين لحظات او به خداوند است».( بحارالانوار، ج 42، ص 92)
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 منظور از «وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»، کفار و منافقین هستند
🔸 استاد سید محمدمهدی میرباقری
«روايت، آیۀ «وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» را معنا ميکند؛ میفرماید «الَّذِينَ هَمَزُوا آلَمُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُمْ»؛ یعنی کساني که آلُ الله را همز و لمز ميکنند، اميرالمومنين(ع) را همز و لمز ميکنند، دين خدا را همز و لمز ميکنند.
چنانچه الان در دنيا ميبينيد که دین را همز و لمز میکنند و مؤمنین را تحقیر میکنند.
نباید انسان اينها را رها کند و بگويد اين همز و لمز صرفاً به این معناست که مثلاً مواظب باشيد يک موقع پشت سر يک مومني با رفتارتان او را تحقير نکنيد، يا يک حرفی نزنید که به او توهين شود. البته نميگويم این معنا را حذف کنيم، این معنا هم مصداق همز و لمز است؛ ولي اين سختگيريای که در قرآن فرموده «وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ»، همين دستگاه کفر و دستگاه نفاق است.
يعنی اين همزولمزکننده، امکاناتي را در عالم فراهم کرده و با تکيه به اين امکانات، خيال ميکند جاودان ميماند و لذا نقشه هميشگي ميکشد و شروع به همز و لمز کردن جبهه حق ميکند.
در این آیه، همز و لمز بنياميه، محل بحث است که همز و لمز نسبت به اميرالمومنين(ع) طراحي ميکنند و کاري ميکنند که به قول ابنابيالحديد در هفتاد هزار منبر، خطبا وجود مقدس اميرالمومنين (عليه السلام) را لعن ميکنند. (لعنت الله عليهم اجمعين). اين همز و لمز، مقصود است؛ گرچه همز و لمزهاي جزئي هم مصداق هستند و آنها را نبايد خارج کرد.»
🔴 خانه اي به وسعت تمام آفرينش 4️⃣
🔸محبوبه زارع
مي پرسم: شما نيکوترين چيز را براي زن چه مي دانيد؟ بانو مي فرمايد:
«آنچه براي زن نيکوست، اين است که بدون ضرورت، مرد نامحرم را نبيند و نامحرمان نيز او را نبينند». (کشف الغمه، ج 2، ص 23)
مي پرسم: شما در سنگر خانه، چقدر به آموزش و دانش، بها مي دهيد؟ بانو مي فرمايد:
«آن قدر كه خانه خود را كلاس آموزش و مدرسه تعليم زنان قرار داده ام».
مي پرسم: آيا با وجود اين همه مسئوليت، چنين کاري براي شما سخت نيست؟ بانو مي فرمايد:
«آيا اگر کسي را اجير کنند که بار سنگيني را به بام ببرد و در مقابل، صد هزار دينار طلا مزد بگيرد، اين کار، براي او دشوار خواهد بود»؟
با تعجب به بانو نگاه مي کنم و مي گويم: معلوم است که نه! بانو مي فرمايد:
«من در مقابل هر مسئله اي كه پاسخ مي دهم، بيش از فاصله زمين و عرش، گوهر و لؤلؤ، پاداش مي گيرم؛ پس سزاوار است كه بر من سنگين نيايد». (بحارالانوار،ج 2، ص 3)
مي گويم: براي بيرون از منزل چه نظري داريد؟ بانو مي فرمايد:
«بسيار ناپسند است؛ حتي من زشت مي دانم که زنان پس از مرگ هم بر روي تابوت سرباز گذاشته شوند». (كشف الغمه، ج 2، ص 62)
مولا مي فرمايد:
«فاطمه عليها السلام حتي خود را از نابينا هم مي پوشاند؛ چون معتقد است که اگر او زن را نمي بيند، زن او را مي بيند»! (الاستيعاب، ج 2، ص 752)
رو به بانو مي پرسم: راستي ارتباط شما با همسايگان چگونه است؟ بانو به مولا نگاه مي کند. آن گاه با تبسم جواب مي دهد:
«همين قدر بگويم که در منطق ما، اول همسايه و بعد خانه»! (نهج الحياه، ص 87)
بانو رو به مولا، سکوت مي کند و پس از لحظاتي مي فرمايد:
«لذتي که از خدمت حضرت حق مي برم، مرا از هر خواسته اي بازداشته است؛ حاجتي جز اين ندارم که پيوسته ناظر جمال زيباي خداوند باشم». (بحارالانوار، ج 43، ص 82)
طنين ايمان و عشقي که در صداي بانو جريان دارد، نگاه مولا را در چشمان او متوقف مي کند. در مقابل عظمت حضور آنان، چنان احساس کوچکي مي کنم که دلم مي خواهد هر چه زودتر از اين فضا به خلوت متفکرانه اي پناه برم و با تمام وجود، به حقايقي که در کلام اين زوج آسماني است، بينديشم. شما هم با ما به چنين خلوتي پناه ببريد که اين، راز سعادت خواهد بود.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 بهترین یار
🔸محمد صادق حیدری
مردی که به قول زیارت جامعه کبیره، «التامّین فی محبه الله» و «المخلصین فی توحید الله» است و تمام وجودش را توحید و حبّ خدا پر کرده، عشق را طور دیگری معنا میکند. طور دیگر؟! همان طوری که به پیامبر گفت وقتی فردای ازدواج از علی پرسیده بود: «همسرت را چگونه یافتی؟» و علی در پاسخ، چه موحّدانه محبوبهاش را معرفی کرد: «بهترین یار بر طاعت خدا».
البته که عظمت این پاسخ را کسی جز نبیاکرم درک نمیکرد؛ پیامبری که میگفت: «قرّه عینی فی الصلاه» و بعد به فاطمهاش هم میگفت: «یا قرّه عینی» و انگار به همان اندازهای که ارتباط با خدا نورچشمش بود، زندگی با #فاطمه و ارتباط با جمال الهی و دیدن زیبایی خدا از آینهی فاطمه، چشمش را روشن میکرد.
خلاصه من حدس میزنم که محمّد و علی خیلی خوب میدانستند وابستگی خداپرستیِشان به فاطمه تا به کجاها اوج گرفته. مثلا تا جایی که فاطمه هر روز با نمازش برای علی میدرخشید و خانهی امیرالمومنین را پر از خداپرستی به رنگ فاطمه میکرد: «تزهر لامیرالمومنین فی النهار ثلاث مرات بالنور» و مردم مدینه که با این رنگها جور نبودند، با تعجب نزد پیامبر میرفتند و از رنگها و نورها سوال میکردند و پیامبر هم خانه علی و محراب فاطمه را به آنها نشان میداد. شاید به خاطر همین بود که پیامبر سه روز مانده به شهادتش، علی را به کناری کشید و گفت: «تو را به دو گُلم یعنی حسن و حسین سفارش میکنم [چون به جز آنها کس دیگری برایت نخواهد ماند] پس به زودی، دو رکن وجودت از هم پاشیده خواهد شد.» و بعد تسکینش داد که: «خدا جایگزین من برای توست.»
خیلی زود، اولین رکن علی رفت و علی، بیپیامبر شد. کمی بعد هم رکن دوم شکسته شد، و علی بیفاطمه. همه وجود علی را تکهتکه و پارهپاره کردند و حالا کسی نمانده بود جز خود خدا که باید جای خالی فاطمه را برای علی پُر میکرد. اصلا روایت شیخ صدوق که «علی، در یک شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند» باید همینجا معنا شود آن هم در کنار روایت شیخ کلینی: «هر گاه چیزی علی را به سختی و نگرانی میانداخت، به نماز پناه میبرد.» انگار هر یک شبانهروز زندگی با فاطمهای که «بهترین یار بر طاعت خدا» بود، به اندازه هزار رکعت نماز، علی را به خدا بیشتر نزدیک میکرد و حالا که همه وجودش را متلاشی کرده بودند و فاطمه را، رکن توحیدش را، تکیهگاه عبودیتش را از او جدا کرده بودند و به سختترین سختی افتاده بود، باید پناه میبرد به هزااااار رکعت نماز در یک روز....
اصلا میشود عقلانیت عاجز بشر را توجیه کرد تا از این به بعد اگر خواست «فاطمه» را تعریف کند، این طور دست و پا بزند: «جای خالیش، روزانه هزار رکعت نمازِ مردی را میطلبید که یک ضربت شمشیرش، از عبادت جن و انس برتر بود.»
⚫️ ذکر مصیبت مادر از زبان پسر
🖌 #امام_حسین بن على علیهالسلام فرمود: چون فاطمه علیهماالسلام وفات کرد، امیرالمؤمنین او را پنهان به خاک سپرد و جاى قبرش را ناپدید کرد، سپس برخاست و رو به جانب قبر رسول خدا صلى للّه علیه و آله کرد و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا از جانب دخترت و دیدار کننده ات و آنکه در خاک رفته و از من جدا شده و در بقعه تو آمده و خدا زود رسیدن او را نزد تو برایش برگزیده.
اى رسول خدا! شکیبائیم از فراق محبوبه ات کم شده و خود داریم از سرور زنان جهان نابود گشته، جز اینکه براى من در پیروى از سنت تو که در فراقت کشیدم جاى دلدارى باقى است، زیرا من سر ترا در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از میان گلو و سینه من خارج شد [ هنگام جان دادن سرت به سینه من چسبیده بود] آرى، در کتاب خدا براى من بهترین پذیرش [ صبر بر این مصیبت] است، انالله و انا الیه راجعون، همانا امانت برگردانده شد و گرو دریافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد.
اى رسول خدا دیگر چه اندازه این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه مىکند، اندوهم همیشگى باشد و شبم در بی خوابى گذرد و غمم پیوسته در دلست، تا خدا خانه اى را که تو در آن اقامت دارى برایم برگزیند، [بمیرم و بتو ملحق شوم] غصه اى دارم دل خون کن و اندوهى دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائى افتاد.
تنها بسوى خدا شکوه می برم.
به همین زودى دخترت از همدست شدن امتت بر ربودن حقش بتو گزارش خواهد داد، همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، زیرا چه بسا درد دلهائى داشت که چون آتش در سینه اش می جوشید و در دنیا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نیافت، ولى اکنون می گوید و خدا هم داورى می فرماید و او بهترین داوران ست،
سلام بر شما سلام وداع کننده اى که نه خشمگین است و نه دلتنگ، زیرا اگر از اینجا برگردم، بواسطه دلتنگیم نیست و اگر بمانم بواسطه بدگمانى به آنچه خدا به صابران وعده فرموده نباشد.
واى، واى باز هم بردبارى مبارکتر و خوشنماتر است اگر چیرگى دشمنان زورگو نبود [که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشناسند و نبش کنند] اقامت و درنگ در اینجا را چون معتکفان ملازمت می نمودم و مانند زن بچه مرده بر این مصیبت بزرگ شیون مىکردم...
📚 اصول کافى جلد 2 صفحه 356 روایت 3