eitaa logo
نشریه دانشجویی پرسمان+
202 دنبال‌کننده
997 عکس
102 ویدیو
112 فایل
نشریه فرهنگی، اجتماعی و دانشجویی پرسمان+ ◀️ دانلود نرم افزار موبایلی پرسمان+ porsemanplus.ir/porseman.apk ◀️ صفحه پرسمان+ در اینستاگرام https://www.instagram.com/invites/contact/?i=1rlfbgw65g7k1&utm_content=kenuuhk
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 تاريخ پهلوي به روايت اشرف 3️⃣ 🔸مرتضي شيرودي 🔺ماجرای نفت اگر آمريکا حوادث دهه 1330 ايران را بهتر درک کرده بود، بيشتر مي توانست به ماهيت اساسي ايران پي ببرد. موضوع اصلي و مهم اين دهه، نفت بود. در سال 1280، دارسي، امتياز بهره برداري از نفت جنوب را به دست آورد. بر طبق اين امتياز که قرار بود به مدت 60 سال باشد، دارسي تعهد کرده بود كه مبلغ 20000 پوند و 20000 سهم از سهام شرکت و 16 درصد از منافع خالص خود را به دولت ايران بدهد؛ اما دولت انگليس که به اهميت امتياز دارسي پي برده بود، بيشتر سهام شرکت را در ماه مه 1293 خريداري کرد. پدرم که از ميزان درصد حق امتياز موافقت نامه دارسي راضي نبود، در سال 1311 امتياز آن را را لغو کرد و اين اقدام، مورد تأييد مجلس و استقبال وسيع مردم قرار گرفت و در يک موافقت نامه جديد که در سال 1312 به امضا رسيد، 20 درصد حق امتياز و سود خالص ايران افزايش يافت و قرار شد از بابت فروش هر تن نفت، چهار شلينگ به ايران پرداخته شود و منطقه امتياز، محدودتر شود و شرکت، کارمندان خود را ايراني کند. با وجود اين، از بهره برداري اين منبع مهم، ما سهم بسيار کمي به دست مي آورديم. در چنين موقعيتي، دکتر مصدق كه مردي روشنفکر، متعصب، عوام فريب و سخنوري باجاذبه و رهبري که يک بازي گر کامل بود، پرچم «نفت براي ايراني» را به اهتزاز درآورد. مصدق که از خانواده قاجار بود، خصومتي پايدار و تسکين ناپذير نسبت به خاندان پهلوي داشت. او پس از آن که تحصيلات خود را در سوئيس و فرانسه به پايان رساند، به ايران بازگشت و در سال 1322، بار ديگر به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد. يکي از موفقيت هاي سياسي وي در همان سال، گذراندن لايحه اي بود که دولت را از دادن هر گونه امتياز نفت به خارجيان، بدون اجازه مجلس، منع مي کرد و بر اساس همين قانون بود که مجلس، موافقت نامه نفت قوام - سادچيکف را در سال 1326 بي اعتبار اعلام کرد. مصدق از طريق تحريک احساسات ضد خارجي مردم، توانست طرفدارن زيادي پيدا کند و براي مدتي، مقتدرترين مرد ايران شود. او با هشت نفر ديگر از نمايندگان، جبهه ملي را تشکيل داد و با کمک آنان، مجلس شوراي ملي را تحت نفوذ خود درآورد. در آن زمان، برادر من سلطنت مي کرد؛ اما حکومت نمي کرد. او به صورت قانوني، داراي قدرت انتصاب نخست وزير بود؛ اما انتخاب او محدود به سياستمداراني بود که بتوانند به طوري مؤثر با کشورهاي بزرگ، مانند روسيه، انگليس وآمريکا، کنار بيايند. برادرم در خرداد 1328، عبدالحسين هژير را به نخست وزيري منصوب کرد. انتصاب او بي درنگ مورد حمله آيت الله کاشاني قرار گرفت. او نخست وزير را نوکر و جاسوس دولت انگيس مي خواند. در بهار سال 1329، هنگامي که او وارد يکي از مساجد تهران مي شد، با چاقو مورد حمله قرار گرفت. پس از کشته شدن هژير، برادرم در تير 1329، سپهبد رزم آرا را به نخست وزيري منصوب کرد. او يک سرباز حرفه اي بود و از رجال سياسي نبود. خدمت مهم او در صحنه سياسي داخلي، پاک کردن دستگاه اداري فاسد بود. کار مهم ديگر او، عادي کردن روابط ايران با تمام دولت هاي بزرگ، به ويژه روسيه بود و موجب اين شايعه شد كه رزم آرا با روس ها سر و سري دارد. او که نتوانسته بود از آمريکايي ها کمک مالي بگيرد، مجبور شد از طريق موافقت نامه جديد 50 - 50 اقدام کند كه شرکت نيز مقاومت مي کرد. رزم آرا، مخالف ملي کردن نفت بود. او اعتقاد داشت كه به دليل مسائل مالي و نداشتن تخصص کافي، اين اقدام از نظر اقتصادي، براي مملکت فاجعه آميز است و در نتيجه، او را آلت دست شرکت و عامل روس ها خواندند و در 16 اسفند 1329، توسط يکي از اعضاي فداييان اسلام كشته شد. پس از او، حسين علا به نخست وزيري منصوب شد. او پيشنهاد کرد که ايران موافقت نامه مصالحه آميزي را امضا کند تا بر طبق آن، متخصصان خارجي، صنعت نفت را اداره کنند. مصدق و طرفدارانش حاضر به قبول اين پيشنهاد نبودند و حسين علا را وادار به استعفا کردند. در آن جو سياسي، کسي غير از مصدق نمي توانست نخست وزير باشد. به اين ترتيب، در 9 ارديبهشت 1330، شاه او را به نخست وزيري منصوب کرد. اولين اقدام او، تصفيه حساب با خاندان پهلوي، به ويژه با من بود که به شدت با او مخالف بودم. مصدق درست يک ساعت پس از انتصاب، پيامي براي من فرستاد که در عرض 24 ساعت، ايران را ترک کنم. https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 تاريخ پهلوي به روايت اشرف 4️⃣ 🔸مرتضي شيرودي 🔺 محمد مصدق سال هاي حکومت مصدق در ايران، از دشوارترين دوره هاي سلطنت برادرم بود. نخست وزير تازه، ارتباط بين شاه و حکومت را قطع کرده بود. رفتن من به پاريس نيز به انزواي سياسي شاه کمک کرد. مصدق در ميان شور و هيجان ملت، لايحه ملي شدن صنعت نفت را تصويب کرد. مردم مي پنداشتند که ثروت از دست رفته ايران که تا به حال نصيب يک شرکت خارجي شده بود، ناگهان به ايران باز مي گردد؛ اما نقشه مصدق، نه تنها عملي نشد، بلکه وضعيت اقتصادي ايران را هر روز بدتر مي كرد. نفت ايران از سوي شرکت نفت ايران و انگليس، تحريم شد و خريداران خارجي براي نفت ايران، ناياب شدند. در تابستان 1331، مصدق استعفا داد؛ اما تظاهرات به نفع او، شاه را مجبور به انتصاب مجدد او کرد. مصدق از زماني که به قدرت رسيد، پشتيبانان مذهبي خود را کمتر به حساب مي آورد و توجهش بيشتر به گروه هاي کمونيستي معطوف بود. در اين هنگام، آمريکايي ها نيز در ارتباط با مصدق، گرفتار ترديد شده بودند. به نظر مي رسيد ايران در مسير فرو رفتن در گرداب کمونيسم قرار گرفته است. در تابستان 1332، يک نفر که او را مي شناختم، با من تماس گرفت و گفت: آمريکا و انگليس نقشه اي براي وضعيت کنوني ايران دارند که به نفع شاه است و همکاري من براي عملي شدن طرح، لازم است. من موافقت کردم و قرار شد با دو آمريكايي و انگليسي ملاقات كنم. در روز ملاقات، مرد آمريکايي، خود را نماينده وزير امور خارجه آمريکا و مرد انگليسي، خود را نماينده چرچيل معرفي کردند. اولين قدم براي اجراي نقشه، رساندن يک پيام توسط يك شخص قابل اعتماد، به شاه بود که من مسئول آن بودم. مرد آمريکايي يک شماره پرواز به من داد. در تمام طول سفر، احساس مي کردم تنها نيستم و کساني مأمور حفاظت از من هستند. خارج شدن از هواپيما در تهران، لحظه حساسي بود. اگر مرا در فرودگاه مي گرفتند، ممکن بود يک فاجعه سياسي به بار آيد. مرا مستقيماً به منزل برادر ناتني ام در محوطه سعدآباد بردند و نيم ساعت بعد، فرماندار نظامي تهران به من اطلاع داد که نخست وزير از ورود من مطلع شده، من بايد برگردم. من مقاومت کردم و گفتم: براي تهيه پول براي مداواي پسرم به ايران آمده ام و به من اجازه داده شد كه 24 ساعت در ايران بمانم. روز بعد، ثريا به ديدن من آمد و من توانستم پاکت محتواي پيام را به او بدهم. ده روز پس از ورود به ايران، هواپيماي نظامي، مرا تا فرودگاه مهرآباد بدرقه کرد. چند روز پس از بازگشت به فرانسه، خبري از راديو به اين مضمون شنيدم: شاه و ملکه ثريا، پس از اقدام به يک کودتاي نافرجام، کشور را با يک هواپيمايي کوچک ترک کرده اند. خيلي دلم مي خواست پيش برادرم بودم و مي فهميدم چه اتفاقي افتاده است و آنها از چه کودتايي صحبت مي کنند! آيا اين همان نقشه اي بود که قرار بود انجام شود؟ خودم را به هر زحمتي، به محل اقامت شاه در هتل اکسلسيور در رم رساندم. او گفت: کودتايي در کار نبود و جرياناتي را که از 22 مرداد، روز صدور فرمان انتصاب زاهدي و برکناري مصدق، اتفاق افتاده بود، برايم شرح داد. وقتي سرهنگ نصيري، فرمانده گارد سلطنتي، فرمان را براي ابلاغ نزد نخست وزير مي برد، مصدق او را بازداشت و اعلام كرد که کودتاي شاه شکست خورده است. پس از آگاهي از نافرماني مصدق، شاه با هواپيما به بغداد رفت و پس از بازداشت نصيري، نيروهاي شاه دوست در ايران، چاپخانه اي پيدا كردند و ده ها پوستر و رونوشت فرمان برکناري مصدق را چاپ كردند و در نتيجه، مردم از خيانت مصدق نسبت به مقام سلطنت، آگاه شدند و موجي از پشتيباني ملي به نفع شاه به وجود آمد. طرح آژاکس، عبارت بود از نوعي عمليات اطلاعاتي براي بازگرداندن قهري شاه به تخت سلطنت که توسط سازمان سيا و با هزينه شصت هزار دلار انجام شد. پس از برملا شدن کودتاي مصدق، از آن جا که توطئه براي برانداختن نظام قانوني کشور، خيانت محسوب مي شد، او را محاکمه کردند. برادرم نامه اي به دادگاه نوشت و متذکر شد که از تقصيرات مصدق نسبت به شخص خودش مي گذرد. دادگاه او را به سه سال زندان محکوم کرد که پس از يک سال و نيم، شاه بقيه محکوميت او را عفو کرد. مصدق پس از آزادي، به منزلش در احمدآباد رفت و در سال 1346 به علت بيماري سرطان گلو درگذشت. من در اين دوران، پس از تحمل تنش ها و فشارها، گمان مي کردم موقع بازگشت به ايران فرا رسيده، ولي به علت ابتلا به سل، چند ماه در بيمارستان مسلولين در سوئيس بستري شدم. پس از خاتمه محاکمه، فضاي سياسي رو به آرامش نهاد. دولت زاهدي اولويت را به برقراري مجدد جريان نفت ايران به بازارهاي جهان داد و چاره اي جز برقراري رابطه سياسي با انگليس نداشت. در سال 1333، يک قرار داد. 50-50 به تصويب رسيد و در 1337، شرايط قرارداد به 25 - 75 به نفع ايران تغيير کرد. براي نجات ايران از ورشکستگي، دولت آيزنهاور، 45 ميليون دلار کمک اضطراري به ايران داد.
19 بهمن، سالروز دیدار تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی و روز نیروی هوایی، گرامی باد
سالروز وفات همسر گرامی امیرمؤمنان، مادر چهار شهید کربلا، حضرت ام البنین تسلیت باد
🔴 تاريخ پهلوي به روايت اشرف 5️⃣ 🔸مرتضي شيرودي 🔺آخرين روزها در آغاز دهه پنجاه، فصل تازه اي در داستان نفت ايران گشوده شد. عقيده برادرم اين بود که سياست نفتي ايران، نبايد بر پايه اي استوار باشد که تأمين رفاه و سود خريداران را بر منافع توليدکننده آن ترجيح دهد. او براي برقراري تعادل در اين زمينه، در سال 1352، قيمت هر بشکه نفت را از حدود سه دلار به دوازده دلار بالا برد. فکر مي کرديم که با پول نفت، همه مشکلاتمان قابل حل است و هرچه را که لازم داريم، مي توانيم بخريم. بنادر ما ظرفيت پاسخ گويي به کشتي هاي زيادي را که پي درپي با کالاهاي خود از راه مي رسيدند، نداشتند. اين اوضاع و احوالي که به ثروت و بيش از آن به مصرف تجملي مي پرداخت، شکاف بين غني و فقير و خطرات ناشي از آن را براي ثبات رژيم، ملموس تر کرد. از يک سو در تهران، آسمان خراش ها، خانه ها و ماشين هاي گران قيمت، چشم ها را خيره مي کرد و از سوي ديگر، هنور شمار عظيمي از مردم، فقير بودند. ما شايد در نيافته بوديم که با ثروت ناگهاني، نمي توان يک شبه مسائل پيچيده ملي را حل کرد. در دهه پنجاه، بيش از شصت روزنامه و مجله مخالف، رياکارانه، مسائل و اشتباهات شاه را مورد قضاوت قرار مي دادند. من همواره نگران عواقب تصاوير غيرواقعي و گمراه کننده اي بودم که رسانه ها از برادرم ترسيم مي کردند. من نيز از حملات و اتهامات روزنامه ها سهم کافي داشتم؛ به عنوان مثال، مرا متهم کردند که در قاچاق ترياک، دست داشته ام و اين، دروغ است. وقتي مسئله انقلاب ايران را در ذهنم زير و رو مي کنم، هنوز هم بسياري از دلايل انقلاب بر من مجهول است. ما شدت مقاومت روحانيون و نفوذ آنان را در توده ها دست کم گرفته بوديم. ساواک هرگز گزارش جامعي از شدت فعاليت ملايان و روشي که آنان از منبر براي حمله به شاه استفاده مي کردند، ارائه نکرد. شاه را در تاريکي و بي خبري نگه داشتند و براي من روشن است که يکي از راه هاي تضعيف شاه، اين بود که كوشيدند از طريق دوستان و مشاوران معتمدش، تيشه به ريشه اش بزنند. در زمان ما، رسانه هاي گروهي به صورت مهم ترين و سهمناک ترين ابزارهاي سياسي درآمده بودند و مطالب بي شماري را هر روز چاپ يا به طرق ديگر، شايع مي كردند که هدف آنها، بدنام کردن شاه بود. اما احساس شاه اين بود که نبايد با پاسخ دادن به اين مطالب بيهوده، به آنها اهميت داد. برادرم با مسامحه در دفاع از خود، به سقوط خود کمک کرد. کارتر به غلط مي پنداشت که مشکلات ايران، ناشي از حکومت استبدادي و نارسايي اصلاحاتي است که با توجه به محک هاي غربي، هنوز به اندازه کافي تعميم نيافته است. بنابراين، به شاه توصيه کرد که به برنامه هاي ليبراليزاسيون سرعت بخشد؛ درست همان چيزي که ايران در آن زمان، به آنها احتياجي نداشت. او چند بار نمايندگاني را نزد خميني فرستاد و براي تحکيم موقعيت سياسي خودش، به برادرم پشت کرد. در 5 شهريور سال 1356 در نتيجه فشار آمريکا، برادرم، شريف امامي را به نخست وزيري منصوب کرد. او سياست خود را بر جلب ضعيفان و جلب رضايت عمومي بنا نهاد. در اين اوضاع و احوال سياسي، سياست مسالمت آميز، به ضعف، نوميدي و بيچارگي تعبير مي شد؛ نه به کوشش شجاعانه براي آشتي ملي و درمان دردهاي اجتماعي. وقتي نخست وزير حکومت نظامي اعلام کرد، تظاهرات گسترده و خشونت آميزي در روز 17 شهريور 1357 در تهران رخ داد، اين روز، نتيجه غم انگيزي به بار آورد؛ نه فقط به اين علت که عده اي کشته و زخمي شدند، بلکه به اين دليل که پس از آن، هرگز کوششي قطعي براي جلوگيري از اغتشاش به عمل نيامد. در چنين شرايط آشفته و پرتلاطمي بود که من براي آخرين بار ايران را ديدم. پس از بازگشت از کنفرانس سازمان جهاني بهداشت در آلماآتا، وقتي هواپيما در فرودگاه به زمين نشست، من با واقعيت تلخي روبه رو شدم. وقتي هلي کوپتر بر فراز ميدان شهياد پرواز مي کرد، گوشه اي از ميدان را ديدم که به کلي تيره به نظر مي رسيد؛ لحظه اي بعد، دريافتم اينها توده اي از زنان ايران هستند که به بالاترين سطح آزادي در خاورميانه دست يافته بودند. خدايا! عاقبت کار بايد اين چنين باشد؟ https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 تاريخ پهلوي به روايت اشرف 6️⃣ 🔸مرتضي شيرودي 🔺تبعيد من به خواست برادرم، ايران را به سوي نيويورک ترک کردم. هر روز اعتصابات و تظاهرات تازه و جدي تري در تهران به وقوع مي پيوست. در عرض يک سال، هزينه زندگي، پنجاه درصد بالا رفت. براي اولين بار پس از سال ها، بي کاري نيز خودنمايي کرد و اين در حالي بود که قبلاً بيش از يک ميليون کارگر خارجي در ايران کار مي کردند. آشوب گران مغازه ها، هتل ها، بانک ها، ساختمان هاي دولتي و سفارت خانه ها را به آتش کشيده، غارت مي کردند. شريف امامي، استعفا داد و در 15 آبان 1357، برادرم، ارتشبد ازهاري را مأمور تشکيل يک دولت نظامي کرد؛ اما آشوب ها، دوباره ادامه يافت. ازهاري آخرين زندانيان سياسي را هم که بيش از دويست يا سيصد نفر نبودند، آزاد کرد. در 13 دي ماه، دکتر شاپور بختيار نخست وزير شد. برادرم در جست وجوي سياستمداراني بود که بتوانند با همکاري گروه هاي مختلف مخالف، دولتي تشکيل بدهند که مورد قبول اکثريت باشد. دولت بختيار، شانسي نداشت. خميني حاضر نشد بختيار را ببيند. آمريکا دچار اين اشتباه شده بود که بهترين راه جلوگيري از پيشرفت کمونيست ها، پشتيباني از دست راستي هاي اسلامي است که قادرند فقيران را بر ضد اغنيا و سلطنت بسيج کنند. در 26 دي 1357، برادرم و همسرش، تهران را به مقصد اسوان ترک كردند و در 12 بهمن، روح الله خميني به تهران بازگشت و اعلام کرد که نظام آينده ايران، جمهوري اسلامي خواهد بود. بخيتار سعي مي کرد ارتش را به کمک بطلبد؛ اما قره باغي، ارتش را عملاً به خميني تحويل داده بود. بختيار با هلي کوپتر فرار کرد و خميني، بازرگان را به نخست وزيري منصوب کرد. در اين روزها، نگران پسرم شهريار بودم. مي دانستم که رژيم انقلابي، حکم اعدام او را صادر کرده است؛ اما او موفق شده بود که فرار کند؛ سپس به مراکش رفتم تا برادرم را که از مصر به آن جا رفته بود، ببينم؛ اما ملک حسن دچار مشکلاتي شد که بايد آن جا را ترک مي کرديم. اگر آن طوري که روزنامه ها مي نوشتند، برادرم چنان پادشاه قسي القلب و مستبدي بود، بي ترديد، هشت رئيس جمهوري آمريکا نيز مي بايستي در کنار او باشند و شريک گناهاني باشند که به اصطلاح، به او نسبت داده مي شود؛ زيرا که هر هشت نفر، به مدت چهار دهه، از رژيم ايران، پشتيباني کرده و به طور رسمي سلطنت او را ستوده بودند. برادرم توانست با کمک دوستانش پس از توقف کوتاهي در باهاما، به کوارناواکا برود. شايد تلاطم و ناراحتي تبعيد براي من، کمتر از ساير افراد خانواده ام باشد؛ چون من قبلاً از کشورم رانده شده بودم. مشکل ترين جنبه اين تبعيد، ديدن و شنيدن دروغ ها و تهمت هاي ناروايي بود که به خانواده من نسبت مي دادند. در اواخر سال 57، براي اولين بار از راز بيماري برادرم اطلاع پيدا کردم. سرانجام دولت آمريکا اجازه داد شاه در بيمارستان نيويورک، تحت معالجه قرار گيرد. دوازده روز بعد از اقامت برادرم در بيمارستان، دانشجويان انقلابي، 150 آمريکايي را به گروگان گرفتند. پسرم شهريار در 6 دي 58 در يکي از خيابان هاي پاريس، به قتل رسيد. پس از مرگ پسرم، براي يافتن آرامش، به پايگاه هوايي تگزاس، نزد برادرم رفتم و ساعت ها درباره حوادثي که در ايران رخ داده بود، صحبت کرديم. https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 امروز، مردم براي اسلام فرياد مي زنند ⭕️ مصاحبه محمد حَسنين هيكل با امام خميني درباره علل شكل گيري انقلاب 1️⃣ ◀️ محمد حسنين هيكل، يكي از برجسته ترين روزنامه نگاران عرب و مصر در قرن بيستم، در سال 1923م. در قاهره به دنيا آمد. او در زمان جمال عبدالناصر، در رديف يكي از نزديك ترين روزنامه نگاران به ناصر بود و در زمان رياست جمهوري انور سادات، به انتقاد از سياست هاي اين دولت پرداخت. حسنين هيكل، كتاب هاي زيادي را نگاشته، مصاحبه هاي تاريخي او به دليل عدم ظاهرسازي، معروف هستند. در ادامه، مصاحبه وي با امام خميني را كه در تاريخ دوم دي ماه سال 1357ش. و در شهر نوفل لوشاتو انجام شده است، مي خوانيد ▶️ ⁉️ حركت اسلامي را در مقايسه با زمان پيامبر صلي الله عليه وآله چگونه مي بينيد؟ ✅ امام خميني: حركت كنوني ايران، نمونه اي از حركت صدر اسلام است كه در يك مدت كوتاه، تأثيري بسيار عميق و طولاني بر جاي خواهد گذاشت. ⁉️ با وجود روحيه يأس و نااميدي كه در مردم ملاحظه مي شد، گسترش اين حركت جديد، از چه چيزي ناشي مي شود؟ ✅امام خميني: اين يأس در عموم كشورهاي اسلامي بود؛ براي اين كه تبليغات غربي و اجنبي، به قدري شديد شده بود كه تمامي اهالي ممالك اسلامي را تحت سيطره آنها برده بود و از اين جهت، احتمال نجات در مردم، اصلاً وجود نداشت. حالا با اين حركت و نهضتي كه پيدا شد، احتمال آن است كه ساير ممالك هم متصل و ملحق بشوند؛ نه تنها احتمال، بلكه نزديك به اطمينان است كه مسلمين از اين سيطره نجات يابند و از خداوند، نجات و تحقق آمال مسلمين را آرزو دارم. ⁉️ آيا پيش بيني مي كنيد كه حركت اسلامي ايران استمرار پيدا كند و به ساير كشورها نيز سرايت نمايد؟ ✅امام خميني: استمرار اين جنبش، از ناحيه مسلمانان ايران – قطعاً - خواهد بود؛ اما ايران محتاج به كساني است كه از خارج كمك كنند؛ كمك تبليغاتي كنند و نويسندگان بزرگ، اداي دِين كنند و در چنين مشكلاتي، به واسطه قلم هاي تواناي خود، مسائل را مطرح و به مردم خود و ساير مردم جهان برسانند و اين، از موجبات تقويت روحي مردم ايران خواهد بود تا آنها هم در استمرار خود، ثابت قدم بشوند. ⁉️ من در سال هاي 1950 و 1951م. (در اوج مبارزات نهضت ملي شدن نفت) در ايران بودم و اولين كتاب خود را درباره ايران نوشتم (ايران بر قله آتشفشان). نظر شما درباره تفاوت مبارزات در آن سال ها و مبارزات كنوني چيست و چرا امپرياليسم، جنبش را در آن سال ها شكست داد؟ ✅امام خميني: نظر من اين است كه جنبش فعلي، خيلي عميق تر است تا جنبش زمان مرحوم دكتر مصدق. جنبش در آن وقت، صرفاً سياسي بود و الآن در جنبش، جنبه ديني غلبه دارد. در مملكت ايران، مردم همه مسلمان هستند. اقشار زيادي از سياست بي خبرند؛ اما به دين علاقه دارند. تمام دهات - كه خوب است برويد و ببينيد- همين شعارهاي شهر را مي دهند و درخواست هاي آنان را دارند. تمام مردم از كوچك - طفل دبستاني- تا پيرمردِ در حال نَزْع (جان دادن)، يك صدا همين مطلب را مي گويند. اين درخواست ها و شعارها، طوري ملي شده است كه كسي نمي تواند مناقشه كند. اين جنبش، داراي يك معناي اسلامي- سياسي است؛ اما جنبش گذشته، فقط سياسي بود. جنبش كنوني، عمقش بيشتر و اميد به پيروزي اش بيشتر است؛ اميد كه اين نهضت را نتوانند خاموش سازند. 📚 صحيفه امام، جلد 5، صفحات 271-266 https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 امروز، مردم براي اسلام فرياد مي زنند ⭕️ مصاحبه محمد حَسنين هيكل با امام خميني درباره علل شكل گيري انقلاب 2️⃣ ⁉️ما هم اميدواريم كه اين جنبش پيروز شود. من واقعاً از اين كه شما به من فرصت چنين بحثي را داده ايد، مفتخرم؛ اما همه ما از خود مي پرسيم كه آيا اين جنبش، به اهداف خود مي رسد؟ بسياري از ما نگرانيم كه اين جنبش، ممكن است به اهداف خود نرسد؛ دشمنان ما نسبت به گذشته، خيلي ورزيده تر هستند. مسئله تنها شاه نيست؛ ايران يك كشور بزرگ صادركننده نفت است. ايران پليس منطقه و محافظ منافع امپرياليست هاست و عضو يك پيمان نظامي است. در آن موقع كه من در ايران بودم، عوامل رهبري سياسي در جنبش بودند و عوامل رهبري مذهبي هم بودند. الآن سرتاسر رهبري جنبش، اسلامي است. در آن زمان، رهبري سياسي و مذهبي از هم جدا بودند (كه مقصود مصدق و كاشاني است)؛ اما حالا اين رهبري (سياسي- ديني) واحد است و يك رهبري وجود دارد؛ اما دشمنان نيز الآن متحدند و تمامي منطقه را زير نفوذ خود دارند. حالا كه اين جنبش در ايران رخ داده است، دنياي غرب، غافلگير شده است. چند سال قبل، من شاه را در ايران ملاقات كردم. همه تصور مي كردند كه اوضاع تثبيت شده است. سؤال اين است كه چرا اين وضع اتفاق افتاد؟ چگونه اتفاق افتاد و اين توسعه عظيم جنبش، از كجا ناشي شد؟ ✅امام خميني: اين قدرت، ناشي از اسلام است. در زمان كاشاني و مصدق، اصل، سياست بود. جنبه هاي سياسي جنبش، قوي بود. در زمان كاشاني، هم به وي نوشتم و هم گفتم كه بايد جنبه هاي ديني را توجه كنيد؛ نتوانستند و يا نخواستند. ايشان به جاي تقويت جنبه هاي ديني و به جاي آن كه جهات ديني را به جهات سياسي غلبه بدهند، خودشان سياسي شدند؛ رئيس مجلس شدند كه اشتباه بود. من گفتم كه بايد براي دين كار كنند؛ نه آن كه سياسي بشوند؛ اما حالا جنبش در همه جهات، ديني و اسلامي است؛ سياست هم داخل آن است. اسلام، دين سياسي است و سياست، در بطن اين جنبش است. خوب است حالا هم سري به ايران بزنيد و ببينيد - از نزديك- كه امروز چيست و آن روز چه بود. مشكلات، زياد است؛ ابرقدرت ها هستند و همه نگراني ها را از جنبش ما دارند؛ اما كاري نمي توانند بكنند؛ مگر بخواهند به زور، نيرو پياده كنند. ما ضعيف هستيم و از نظر نظامي، نمي توانيم با آنها مقابله كنيم؛ وگرنه آنها با دست دولت ها، با كودتاي نظامي، با دولت نظامي و غيره - حتي با كودتاي نظامي و از بين بردن خود شاه هم- نمي توانند موفق بشوند. عمق جنبش به حدي است كه اين مسائل، حل شده است؛ دولت نظامي و حكومت نظامي، حل شده است و مردم، اعتنايي ندارند. امروز مردم براي اسلام فرياد مي زنند و آن روز براي نفت بود؛ فرق است وقتي كه مردم براي منفعت، جنبش مي كنند يا براي خدا. جنبش در آن روز، مادي بود و امروز معنوي است؛ لذا كاملاً شبيه صدر اسلام است و ما به موفقيت آن اميدوار هستيم. نه اين كه نگراني نداريم؛ البته در چنين مبارزه اي، نگراني هايي هست؛ همه مراكز سياسي دنيا به ايران توجه دارند و مي خواهند جنبش ايران را خرد كنند. نه اين كه ندانيم و نگران نباشيم؛ اما ما احراز تكليف شرعي كرده ايم؛ احراز امر الهي داريم. اين، همان منطق صدر اسلام است؛ همان منطق است كه اگر كشته شويم، به بهشت مي رويم و اگر بكشيم، به بهشت مي رويم؛ اگر شكست بخوريم، به بهشت مي رويم و اگر شكست بدهيم به بهشت مي رويم؛ لذا از شكست نمي ترسيم؛ لذا ما ترسي نداريم. قضيه ما سياسي صرف نيست. ما با منطق اسلام پيش مي رويم و از شكست، ترس نداريم. رسول اكرم صلي اللَّه عليه وآله هم در بعضي غزوات شكست خورد. ما با شمشير خدا به جنگ مي رويم و ترس نداريم. نهضت ادامه خواهد يافت. 📚 صحيفه امام، جلد 5، صفحات 271-266 https://eitaa.com/porsemanmag/824
🌺 یوم الله ۲۲ بهمن مبارک باد🌺
🔴 امروز، مردم براي اسلام فرياد مي زنند ⭕️ مصاحبه محمد حَسنين هيكل با امام خميني درباره علل شكل گيري انقلاب 3️⃣ ⁉️چگونه اين وضع اتفاق افتاد؟ ناظراني كه به ايران نگاه مي كنند و اوضاع ايران را بررسي مي نمايند، نمي توانند اين حركت عظيم را باور كنند. اين، اولين نمونه در تاريخ است؛ به ويژه، تنها نمونه اي است كه جنبش، از راه دور، رهبري و هدايت مي شود. عظمت اين جنبش از كجا ناشي مي شود؟ ✅ امام خميني: جزيره ثبات و آرامش ايران، همراه با اختناق بود و هر اختناق، انفجاري را به وجود مي آورد. اختناق همگاني، به دنبالش انفجار همگاني است. مردم از هر جهت در فشار بودند و همه، انتظار خروج از اين فشار را داشتند و همه اميدشان، رفتن شاه شده بود. اگر متوجه و مطلع باشيد و به ياد بياوريد، در زمان رضاخان، بعد از آن همه فشارها، وقتي نيروهاي متفقين، از سه طرف به ايران حمله كردند و ايران را اشغال كردند، تمام زندگي مردم و همه چيز مردم، در خطر افتاد؛ اما چون رضا شاه رفت، همه خوشحال بودند؛ چرا كه فشار و اختناق، باعث يك رنج بزرگي شده بود كه براي رهايي از آن رنج بزرگ، رنج هاي ديگر را تحمل مي كردند. اين حالت اختناق و رنج عمومي، در زمان اين شاه، بيشتر شد. جهات متعددي پيش آمد كه مردم به شدت در رنج بودند. سازماني ها، ساواكي ها و ساير مراكز و عمال دولتي، چنان با مردم رفتار كردند كه براي همه، يك عقده شد و اين عقده، عمومي شد؛ به طوري كه همه منتظر يك نيشتر بودند كه اين عقده بشكافد و همه بيرون بريزند. اين عقده را روحانيت بيرون ريخت. من زبان مردم را مي فهمم و نهادهاي جامعه را مي شناسم؛ با زبان مردم صحبت مي كنم و از نهان آنها سخن مي گويم. تمام نقاط ضعف پنجاه ساله را- كه حاضر در قضايا بوده ام- انگشت مي گذارم؛ مطلع بودم؛ ناظر بودم. همه مردم، در حال انفجار بودند؛ همه منتظر بودند. اين حالت استبدادي، انفجار را به فعليت رساند؛ قيام روحانيت، باعث انفجار شد. ⁉️گفته اند كه احتمال نمي رود آمريكايي ها در ايران دخالت نظامي كنند. اگر ارتش نتواند با مردم مقابله كند و آنها منافع خود را در خطر قطعي ببينند، آيا احتمال دخالت نظامي نمي دهيد؟ ✅ امام خميني: اينها از هجوم هاي سابقي كه در ايران شده است، تجربه آموخته اند و مي دانند كه با حمله نظامي، ممكن است پيش ببرند؛ اما بقا و دوام ندارد. در مملكتي كه تمامي ملت، مخالفند، مهاجم ممكن است پيش ببرد؛ اما نمي تواند باقي بماند. تمامي ملت، آنها را از بين مي برند. آنها كارشناس دارند؛ اوضاع را بررسي كرده و مي كنند و اين قضايا را مي دانند. اين كار را نمي كنند و اگر بكنند، كاملاً شكست خواهند خورد. ⁉️از اينكه وقت شما را گرفته ام پوزش مي طلبم. هر وقت مايل بوديد كه بحث پايان يابد، بفرماييد. ✅امام خميني: دو مطلب است كه بايد به شما تذكر بدهم. نكته اول: در اين نهضت - كه يك نهضت اسلامي است- يك ملت مظلوم، در برابر اين جبارها كه مي خواهند همه ملت را از بين ببرند، قيام كرده است. چه شد كه علماي «الازهر» با ملت، مخالفت و با شاه، موافقت كردند؟ با علمايي كه با زور و جور موافقت كردند - عليه مظلومين- چه مي شود كرد؟ نكته دوم: از شما كه نويسنده توانايي هستيد، مي خواهم كه اگر مي توانيد، برويد ايران را ببينيد. اين مظالم را بررسي كنيد؛ از تمامي طبقات سياسي، بازاري، رعايا، ارتشي ها – به ويژه افسران درجات پايين و جوان- ادارات دولتي، كارمندان دولت، هركس را كه مي خواهيد، انتخاب كنيد و از آنها سؤال كنيد وضع چه بود و چه شد و وضع اكنون چطور است؛ بعد كه مطلب به دست آمد، كتابي- مثل سفر قبلي خودتان- درباره ايران بنويسيد و منتشر كنيد كه امر پشتيباني از ملت ايران و اداي دِين شما مي باشد. 📚 صحيفه امام، جلد 5، صفحات 271-266 https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 امروز، مردم براي اسلام فرياد مي زنند ⭕️ مصاحبه محمد حَسنين هيكل با امام خميني درباره علل شكل گيري انقلاب 4️⃣ ⁉️من شاه را در سال 1975م. ملاقات كردم و بحث زياد، شديد و تندي با او داشتم. وقتي به او گفتم كه سؤال هاي زيادي از شما دارم، او نيز گفت: سؤالات زيادي از شما دارم. او مي دانست كه دوست عبدالناصر بودم و راجع به عبدالناصر، سؤالات زيادي از من كرد. شاه وقتي از خودش و انقلاب شاه و ملت و آرزوهايش صحبت مي كرد، به او گفتم: چرا هر كجا مي رويد، با مخالفت جدي جوانان كشور روبه رو هستيد و با مخالفت و نفي رژيم شاه روبه رو مي شويد؟ جوانان، آينده مملكت هستند؛ آنها چرا با شما مخالفند؟ من احتياج ندارم بروم ايران تا بدانم وضع چگونه است؛ من اوضاع را مي دانم. من دوست نزديك عبدالناصر بودم و با رژيم شاه، مخالفت داشتيم؛ اما درباره علما، اين اولين جنبش در اسلام است كه علناً ضد رژيم، قيام كرده است. آن چه جنبش را مهم كرده است، همين است كه اولين حركت ضد دولت است. علماي الازهر، متأسفانه كاملاً مطيع اوامر دولتند؛ از زمان عثماني ها چنين بوده است؛ بلكه از ابتداي خلافت چنين بوده است. دولت، همه چيز را كنترل مي كند؛ به همين دليل است كه برخي از كمونيست ها، به ما حمله مي كنند و مي گويند: مذهب، وسيله و ابزار دولت براي اجراي اغراضش مي باشد. ✅ امام خميني: يكي از خصوصيات مذهب شيعه، همين است كه در هيچ عصري از اعصار، تابع دولت نبوده است و در برابر دولت ها، ايستاده است و بزرگان خود را به كشتن داده است. چنين مذهبي است كه مي تواند معرف اسلام باشد و اسلام را ارائه دهد و در برابر ساير تزهاي كمونيست ها، عرض اندام كند و نشان بدهد كه دين، افيون جامعه نيست و علما، تابع دولت ها نيستند. ⁉️ قبول مي كنم كه اين حركت، حركتي است مذهبي. برنامه شما بعد از رفتن شاه چيست؟ اين برنامه بايد يك برنامه سياسي باشد. انتقال از يك حركت خالص مذهبي به يك حالت سياسي و يا سياسي- مذهبي، چگونه انجام پذير است؟ ✅ امام خميني: مذهب ما يك مذهب سياسي است و علماي مذهب، از سياست اطلاع دارند. در مملكت ما قحط الرجال نيست؛ رجال دانشمند و مسلمانِ مدير، در همه رشته ها داريم. بعد از رفتن شاه، يك دسته دزد مي روند و يك دسته امين و كاردان به جايشان خواهند نشست. ⁉️ يك سؤالِ شايد كمي شخصي دارم كه مطرح كنم؛ چه شخصيت يا شخصيت هايي - در تاريخ اسلامي يا غيراسلامي- غير از رسول اكرم و امام علي عليهماالسلام شما را تحت تأثير قرار داده اند وروي شما مؤثر بوده اند و چه كتابهايي – به جز قرآن- در شما اثر گذاشته اند؟ ✅ امام خميني: من نمي توانم به اين سؤال الآن جواب بدهم. احتياج به تأمل دارد. كتاب هاي زيادي ما داريم؛ شايد بتوان گفت در فلسفه، ملاصدرا، از كتب اخبار، كافي و از فقه، جواهر. علوم اسلامي ما خيلي غني هستند؛ خيلي كتاب داريم و نمي توانم براي شما احصا كنم. 📚 صحيفه امام، جلد 5، صفحات 271-266 https://eitaa.com/porsemanmag/824
🌸 میلاد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، روز مادر و روز زن مبارک باد.
🔴 برگ، برگ، برگ بياوريد! 1️⃣ ⭕️ بيستم جمادي الثاني، تولد حضرت زهرا عليهاالسلام 🔸نفیسه مرشدزاده فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ (اعراف، آيه 22) پس چون از آن درخت خوردند، زشتي‏هايشان برايشان آشكار شد؛ پس بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت، خود را بپوشانند. 🔺 درخت‏ها، سايه در سايه، چتر در چتر، جوي‏ها دل در هم، بوته‏ها سر در سر... و ما رد شديم. مرغ‏ها، ترانه در ترانه، رودها زمزمه در زمزمه، بادها هاي در هو... و ما رد شديم. فرشته‏ها بال در بال، حوري‏ها دامن در دامن... و ما رد شديم. همه بسته در نطفه‏اي، نطفه در آدم. دست برديم. ما همه بسته در نطفه‏اي، نطفه در آدم. سيب يا گندم؟... رميدن تصويرها، گسستن سايه‏ها، گريز جوي‏ها، ترك زمين، تفتيدن خاك، بيابان... رسيديم. هان! اين زمين، بهشت را بلعيده بوديم. 🔺پوشش‏ها فرو ريخت. تن‏پوشي كه بخشيده بودند، گرفتند. عرياني! ناگهان فقط ما بوديم و برهنگي. هيچ باقي نبود؛ حتي لايه‏اي. عرياني بي حد و مرز. از ما فقط سگي مانده بود؛ خوك، مار و روباه و سوراخي نبود. بيابان پناهي نداشت. برگ، برگ، برگ بياوريد! و بزرگي هيچ برگي براي پوشاندن تمامي يك سگ، يك حيوان، كافي نبود. 🔺تو زشت شده بودي. براي توصيفت كلمه نداشتم. كلمه‏هاي من از جنس بالا بودند. تو هم براي من كلمه نداشتي. فقط فهميدي كه شبيه هيچ چيز بهشت نيستم و فكر كردي اين يعني زشت. بايد از هم فرار مي‏كرديم ولي تنهايي بيابان آن قدر وسيع بود كه يك لحظه ترديد كنيم. گفتم: بيا با هم باشيم! گفتي: نيشم مي‏زني. گفتم: تا بيايم بزنم، تو مرا پاره كرده‏اي! به سياهي غليظ روبه رو خيره شدي: مي‏شود با هم باشيم؟ 🔺از كتاب‏فروشي كه زدم بيرون، ديدمت. توي ايستگاه اتوبوس، ايستاده بودي. سرت پايين بود و داشتي با پيش و پس كردن كفش هايت روي آسفالت داغ طرح مي‏كشيدي. توي اين ميدان شلوغ كه غلظت عبور آدم‏ها از دود هم بيشتر بود، چطور شناخته بودمت؟ نمي‏دانم! لابد همان طور كه تو تا سربلند كردي از دور مرا ديدي. گفتي: ما دو تا چند وقت است هم را نديده‏ايم؟ گفتم: از سيب تا حالا! هنوز هم پي برگ مي‏گردي؟ تلخ خنديدي: برگ اندازه من؟ و به عبور آدم‏هايي كه بين مغازه‏ها و تاكسي‏ها لول مي‏خوردند خيره شدي. گفتي: هيچي يادشون نيست. انگار نه انگار. روح لخت را با خودشان راه مي‏برند. گفتم: چشم، زود اهلي مي‏شه. راحت مي‏شه رامش كرد. به هم عادت كردن. صدايت ضعيف شد. زمزمه‏اي شد كه لاي بغضي گير افتاده باشد: ولي من هنوز مي‏بينمش. هنوزم عادت نكرده‏ام. هيبت لعنتي! پشت هيچي نمي‏شه قايمش كرد. هر چي مي‏اندازي روش مي‏ره كنار. گفتم: منم خسته‏ام. مي‏شه كاري كرد؟ اتوبوس آمده بود. با صف رفتي جلو و از آن جلو داد زدي: يه چيزايي شنيدم. دويدم پي‏ات ولي از پله‏ها رفته بودي بالا. صبر كردم تا پنجره را باز كردي و سرت را آوردي بيرون. گفتي: من و تو كه عادت نمي‏كنيم، بايد بريم دنبال لباس. چيزي كه بپوشاندمان. گفتم: نشوني داري؟ گفتي: فقط يك اسم. خواستم باز بپرسم. اتوبوس رفته بود. كتابها را توي دستم فشردم. فقط يك اسم! https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 برگ، برگ، برگ بياوريد! 2️⃣ ⭕️ بيستم جمادي الثاني، تولد حضرت زهرا عليهاالسلام 🔸نفیسه مرشدزاده 🔺زني كل مي‏كشيد. دف مي‏زدند. نواي هلهله مي‏آمد. آواز هماهنگ زنان. رسيده بودم كنار خانه گلي. پشت داده بودم به ديوار داغي كه هرمش داشت ذره ذره بغض منجمدم را آب مي‏كرد. با خودم فكر مي‏كردم كاش تو هم بودي. كاش با كتاب‏هاي من آشتي مي‏كردي و مي‏شد از راه آن كلمه‏ها تو را هم اين جا آورد. ناگهان ديدمت كه كنارم ايستاده‏اي، پشت به همان ديوار. ريز خنديدي: ما هم او مديم ديگه، هر كي از راه خودش. تو با كتاب‏هات، ما با عشق. فكر كردي همه چي فرمول داره؟ گفتم: عروسيه! گفتي: جانم فداي داماد بي زره. بروبر نگاهت كردم، بعد تازه يادم افتاد. يادم افتاد كه پيامبر پرسيده بود: چه داري مهر دخترم كني؟ او سر پايين انداخته بود: فقط شمشير و شتري آب كش و زره‏ام. و جواب شنيده بود: شمشيرت براي جنگ لازم است، شترت براي آب آوردن. مي‏ماند زره! گفتي: عشق كه هست، مرد زره مي‏خواهد چه كار؟ يادم افتاد كه او زره را به كفي عطر عشق فروخته بود. با بغض گفتي: داماد بي زره، عروس كاسه‏هاي گلي و يك آن دست‏هاي پيامبر را ديدم كه بالا رفتند: خدايا بركت ده قومي را كه بيش‏تر ظرف‏هايش گلين است. بدنت از شوق مي‏لرزيد. گفتي: همين حالا در بزنيم. زنان شعر مي‏خواندند: فسرن جاراتي بها انها كريمة بنت عظيم‏الخطر (اي هم قدمان من، او را همراهي كنيد. بزرگواري را كه دختر رسول بلند مرتبه است) گفتم: وسط عروسي؟! ادب هم بعضي وقت‏ها چيز خوبي است! گفتي: ادب مال تو و پا چوبي‏ها مثل خودت. من دارم مي‏ميرم از شرم اين عرياني... از فلاكت برهنگي. صورتت سرخ شده بود. سرم داد زدي: ديگه طاقت ندارم. هر شب هزار تصميم، هر صبح همان مي‏شوم كه بودم. همان سگ. طاقت ندارم. مي‏فهمي؟ خواستم بگيرمت، به دو رفته بودي. پيچيده بودي توي كوچه. بعد در يك لحظه هر دو با هم ديديمش. كسي را كه پيش از تو به در رسيده بود. كسي را كه پيش از تو، آن جا ايستاده بود. كسي را كه پيش از تو، در زده بود و منتظر بود. ديديمش كه چيزي را از لاي در گفت. تو مات همان وسط مانده بودي. كسي كل كشيد. همهمه زن‏ها از خانه بيرون ريخت: - خانم اين يادگاري بود! - اين را براي شب عروسي‏تان...! - لباس ديگر كه نداريد. همان پيراهن كهنه قبلي؟ مگر مي‏شود؟ - بگذاريد بروم دنبالش، خانم! عروس با لباس كهنه شگون ندارد. بگذاريد... من و تو فقط مرد را مي‏ديديم. زخم عميق عرياني و شرم سال‏ها نفس كشيدن بي تن پوش را كه آهسته از صورتش محو مي‏شد. آن دورها دف مي‏زدند. هلهله مي‏كردند. مرد لباس را به صورتش چسباند. من و تو طاقت نداشتيم بعد از آن لحظه را ببينيم. من و تو از لرزه هيجان كبود شده بوديم. من و تو، از همه سال‏هاي پيش، حتي از اولين لحظه، انگار عريان‏تر شده بوديم. من و تو دست‏هايمان را حلقه كرديم دور خودمان، دور روحمان، و به خود پيچيديم. مرد از كوچه دور شد. من و تو مثل تكه سنگ‏هاي سردي روي خاك ولو شديم. درست مثل روز اول. حتي هم ديگر را نمي‏توانستيم نگاه كنيم. زنان شعر مي‏خواندند: فسرن جاراتي بها انّها كريمة بنت عظيم الخطر https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 برگ، برگ، برگ بياوريد! 3️⃣ ⭕️ بيستم جمادي الثاني، تولد حضرت زهرا عليهاالسلام 🔸نفیسه مرشدزاده 🔺هنوز سنگيني هواي گرفته سالن سمينار توي سرم بود. خواستم از آب سردكن كنار پياده رو يك مشت آب بپاشم به صورتم، صداي تو از پشت از جا پراندم: خسته نمي‏شيد شماها! هي حرف، هي سخنراني. بيا سينه‏اي بزن، نوحه‏اي دم بگير. خنكاي آب، سنگيني هوا را آهسته از صورتم شست. گفتم: باز ما به هم رسيديم. عجيبه. نه؟ كتيبه بلندي را كه دستت بود باز كردي و سرش را دادي به من: مال روضه فردا شبه، بايد ببنديم بين اين دو تا تير چراغ. پرسيدم: هنوز اميدواري؟ براق شدي تو چشم‏هام: ما هر دو تا ديديمش. مردي كه از كوچه رفت، گرفته بود. واقعاً گرفته بود. 🔺 اين بار كوچه خلوت بود. صدايي نمي‏آمد. آهسته ديوار را دور زدم تا خود را به در برسانم. از سه گوش ديوار كه رد شدم تو را ديدم كه پيش از من رسيده بودي. هيچ نگفتيم. هر صدايي، هر حرفي ممكن بود حرير اين خيال را چروك بيندازد. فقط نگاه كرديم در چشم هم ديگر. تقه زديم و عقب رفتيم... نفس‏ها حبس.. در باز شد. من مي‏خواستم بگويم: گرسنه‏ام تو مي‏خواستي بگويي: عريانم من زبان بگيرم: فقير! فقط گريستيم. در گاهي خيس شد. در نيمه باز بود. تاول‏هاي راه طولاني روي پاهايمان تركيده بود. زخم‏ها سرباز كرده، خون و چرك و خاك راه دراز ريخت روي درگاهي. چه جايي را آلوده كرده بوديم... چه جايي را. از شرم عقب رفتيم. تو آمدي بگويي: هيچ دري نمانده كه نزده باشيم. ترسيدي صدايت، صداي حيواني باشد. من از پشت پرده‏اي كه در نسيم تاب مي‏خورد دور مي‏شدم تا جانوري پيدا نباشد؛ اما زانوانم از گرسنگي طولاني، از خستگي لرزيدند. خواستم بيفتم، چنگ زدم به پرده، تو فكر كردي حتي عوعوي مظلومانه سگي! صدايت را رها كردي تا از حنجره بيرون بريزد و فكر نكردي كه ناله‏ات شايد شبيه چه باشد. در نيمه باز بود. در گاهي خيس. ما هر دو خيره مانده بوديم. گفتي: دارد آويز را از گردن خودش باز مي‏كند. آمدم بگويم: خيالاتي آويز ازلاي پرده آمد بيرون و در هوا تاب خورد. رشته‏اي جواهر. چيزي براي آويختن به گردن! يك سرش دست او بود، فقط مانده بود كه ما بپريم و سرديگر را بگيريم. 🔺 ما مات، ما مبهوت بوديم. گرسنگي در يك لحظه انگار تمام قوتمان را گرفته بود. فكر كرديم دست اگر پيش ببريم تا بگيريم شايد به جاي دست، سمّ جانوري را ببيند. جلو اگر برويم چرك مي‏پاشد روي پرده. بو! بو را چه كنيم؟ بوي عفونت زخم‏هاي عميق عمر! تاب اگر نياورد چه؟ دست اگر پس بكشد؟ اين شد كه همان طور مانديم و هيچ به فكرمان نرسيد اگر شانه به شانه هم بدهيم، قوّت دو شانه، شايد جرئت دست‏ها بشود. 🔺 در نيمه باز است؛ سال‏ها است. در گاهي خيس است؛ سال‏ها است. رشته آويز از لاي پرده آمده بيرون، در هوا تاب مي‏خورد. سرش دست او. فقط مانده ما دست پيش ببريم تا سر ديگر. ما هر دو تا آن جا هستيم؛ سال‏ها است. تو پشت ديوار پناه گرفته‏اي، رشته را نگاه مي‏كني، سينه مي‏زني، اشك مي‏ريزي و نوحه مي‏خواني. من نشسته‏ام همان جا رو به روي در و روزي هزار بار در دفترم مي‏نويسم: گردنبند او عرياني را مي‏پوشاند، فقير را بي نياز مي‏كند و گرسنه را سير. فقط مانده ما دست پيش ببريم و سر ديگر را بگيريم. ما دو تا آن جا هستيم و هيچ به فكرمان نمي‏رسد شانه به شانه هم بدهيم تا قوت دو شانه شايد جرئت دست‏ها بشود! https://eitaa.com/porsemanmag/824
🌠 يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ...
حضرت عليه السلام : 🖌رَجَبٌ شَهرٌ عَظيمٌ يُضاعِفُ اللّه ُ فيهِ الحَسَناتَ و يَمحُو فيهِ السَّيِّئاتَ ؛ 🖌رجب ماه بزرگى است كه خداوند [پاداش] نيكى ها را در آن دو چندان و گناهان را پاك مى كند . 📚 كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 92 .
🔴 دو گام تکميلي براي زندگي کردن با قرآن 1️⃣ 🔸 حجت الله حاجي کاظم 1️⃣ مي خواهم قرآن را بفهمم برخي آدم ها، قرآن کريم را در حد کتابي که فقط شامل دستوراتي براي عمل کردن است، پايين مي آورند. قرآن کريم، تنها برنامه زندگي نيست؛ بلکه کتابي سرشار از معماهاي کوچک و بزرگ است که با تدبر کردن و دقت در آيات آن، اين معماها حل مي شود. درک الهي بودن قرآن، از طريق درک مفاهيم عالي آن است. هرچه سخت گيرانه تر از قرآن کريم سؤال بپرسيد، به شما جواب هاي بسيار عميق تري مي دهد و به درک معجزه بودنش نزديک تر مي شويد. مراحل زير را براي تدبر در قرآن کريم دنبال کنيد: 1. قرآني تهيه کنيد که در حاشيه آن معناي کلمات درج شده باشد. استاد بهرام پور چنين تنظيمي از قرآن کريم را منتشر کرده است. 2. هر آيه اي را که مي خوانيد، بدون توجه به ترجمه فارسي درج شده، سعي کنيد از روي عربي آيه، خودتان آن را ترجمه کنيد. 3. در مرحله بعد، ترجمه لغات را در حاشيه قرآن ببينيد و دوباره سعي کنيد آيه را ترجمه کنيد. 4. حالا ترجمه جمله را ببينيد و با ترجمه خودتان مقايسه کنيد و ببينيد اشتباه شما کجا بوده است. 5. از خود بپرسيد که منظور قرآن کريم از اين جمله چيست؟ 6. دفتري تهيه کنيد و هر سؤال بي جوابي را که از آن آيات به نظرتان مي رسد، در اين دفتر يادداشت کنيد. 7. در مراحل پيشرفته تر، سؤالات خود را دقيق تر کنيد؛ براي نمونه، از خود بپرسيد: اگر خداوند مي خواست اين موضوع را بگويد، چرا به جاي به کار بردن فلان کلمه، از اين کلمه استفاده کرده است؟ 8. لازم نيست فعلاً به جواب همه سؤالات خود برسيد و اگر اصرار داشته باشيد که همين الان جواب همه را پيدا کنيد، سؤالات در ذهن شما جا نمي افتند و تدبر کمتري اتفاق مي افتد؛ با اين حال، با مراجعه به تفاسير معتبر، مي توانيد زودتر به پاسخ نزديک شويد. 9. هر روز مقدار مشخصي از قرآن کريم را به اين شيوه بخوانيد. 10. در اين صورت، وقتي به دورهاي بعدي ختم قرآن کريم برسيد، پاسخ بسياري از سؤالات، را مي يابيد. 🔺معرفي قرآن با حاشيه ترجمه لغات نسخه اي از قرآن کريم با ترجمه مفردات و نيز ترجمه خود آيات، توسط استاد بهرام پور از سوي انتشارات آواي قرآن منتشر شده است. براي تهيه قرآن همراه با ترجمه مفردات و نيز ترجمه جملات، با فروشگاه انتشارات ياد شده تماس بگيريد. 🔺معرفي منبع براي پاسخ دادن به سؤالات قرآني از ميان تفاسير، تفسير نمونه، الميزان و نسيم حيات مي توانند به شما در حل برخي از سؤالاتتان کمک کنند. کمک گرفتن از يک استاد آشنا به روش هاي تدبر و آشنا به تفاسير نيز مي تواند به شما در حل سؤالاتتان کمک نمايد؛ اما استفاده از نرم افزارهاي پژوهشي، راه بسيار مناسبي براي يافتن بهتر و سريع تر منابع است. 🔺مراقب انحراف باشيد براي آن که به دام برداشت هاي نادرست نيفتيد، به چند نکته دقت کنيد: 1. براي آن که نسبت به باطل نبودن فهم خود اطميناني پيدا کنيد، چند تفسير را در آن مورد ببينيد. 2. اگر به نکته اي تازه رسيديد، آن را فقط به عنوان يک احتمال در نظر بگيريد؛ هرچند اين احتمال از نظر شما بالا باشد، ادب علمي اقتضا مي کند که در برداشت هاي خود احتمال اشتباه بدهيم. 3. تا زماني که خودتان در تسلط بر آيات قرآن کريم به جايي نرسيده ايد، به سراغ برداشت هاي خيلي مشکوک و شبهه آميز نرويد. فهم نادرستي اين تفاسير، بسياري اوقات نياز به دقت هاي علمي و صرف زماني قابل توجه دارد و براي بررسي آنها، بايد توان علمي بيشتري پيدا کنيد. https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 دو گام تکميلي براي زندگي کردن با قرآن 2️⃣ 🔸 حجت الله حاجي کاظم 2️⃣ حفظ آيات منتخب يا حفظ کل قرآن کريم اگر کسي قرآن را بسيار گوش کند و بسيار بخواند و بسيار در آن تدبر کند، به ميزان قابل توجهي از حفظ نيز برخوردار خواهد شد؛ اما در کنار شنيدن، خواندن و تدبر، مي توانيم برنامه زير را براي حفظ آيات منتخب، عملي کنيم: 🔺 دفتري تهيه کنيد و آياتي را که در روند انس با قرآن برايتان جالب بود، بنويسيد و خود آن آيه را حفظ کنيد. 🔺 هر جا استناد خوبي به آيه اي شده، آن آيه را به عنوان آيه اي در آن موضوع، حفظ نماييد. 🔺 بعد از مدتي گوش کردن به يک تلاوت يا ترتيل، آيات مربوط را حفظ کنيد. 🔺 برخي سوره هاي نه چندان طولاني، اما مهم - مثل واقعه، رحمن، نبأ، يس و ملک - را حفظ کنيد. توجه کنيد که اين حفظ کردن، بيشتر از آن که حفظ حرفه اي ترتيبي باشد، حفظ بخش يا موضوعي خاص از قرآن کريم است. در حفظ ترتيبي، از ابتداي قرآن کريم شروع کنيد. حفظ ترتيبي نسبت به حفظ موضوعي، نقاط قوت و ضعفي دارد. با همه نکات گفته شده، افراد زير خوب است به حفظ ترتيبي بپردازند: 🔺 براي سنين پايين که فرصت هاي آينده را مي توانند براي تدبر صرف کنند، اگر علاقه به حفظ دارند، بهتر است با حفظ ترتيبي آغاز کنند؛ تا در روند تدبرهاي آينده نيز با ابزار حفظ، بتوانند بهتر و جامع تر، حرکت کنند. 🔺 برخي آدم ها در فضايي قرار دارند که علاقه ويژه اي به حفظ ترتيبي براي آنها ايجاد مي شود. آنان مي توانند با انگيزه و منظم، به حفظ بپردازند؛ اما با آن انگيزه و نظم، نمي توانند به برنامه تدبر مشغول شوند و به عبارت ديگر، چون حفظ کردن نياز به نظم ويژه اي دارد، آنان را مدت بيشتري همراه قرآن کريم نگه مي دارد و آنان بدون حفظ، در تدبر، ثابت قدم نخواهند شد. براي اينان نيز حفظ کردن، گزينه بسيار خوبي است. ◀️ براي حفظ ترتيبي چه کنيم؟ اگر تصميم به حفظ ترتيبي گرفتيد، به نکات ذيل توجه کنيد: 1. وقت زيادي براي انتخاب ترتيل مناسب بگذاريد. اين ترتيل بايد سرعت خوبي داشته باشد و براي شما دل نشين باشد و تا تجويد را خوب رعايت کند. 2. چون استمرار و انگيزه، براي حفظ بسيار مهم است، تلاش کنيد با مؤسسه اي قرآني که کلاس حفظ برگزار مي کند، همراه شويد و در کنار دوستان و مربيان قرآني حرکت کنيد. https://eitaa.com/porsemanmag/824