📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و هفتاد و هفتم
سپس چشمانش به هوای هوسی شیطانی به رنگ جهنم در آمد و با لحنی شیطانیتر آرزو کرد: «به زودی همه این حرمها رو با خاک یکی میکنیم تا دیگه هیچ مرکز شرکی روی زمین وجود نداشته باشه!» سپس از جا بلند شد و همانطور که شال بزرگش را روی سرش مرتب میکرد تا حجابش را کامل کند، با قلدری ادامه داد: «حالا هِی از مردم پول جمع کنن و این حرم رو بسازن! به زودی دوباره خرابش میکنیم!» مات و متحیرِ مغز خشک و فکر پوچ این دختر وهابی، تنها نگاهش میکردم که حجابش را به دقت رعایت میکرد، بیحجابی را گناه میدانست و تخریب اماکن مقدس اسلامی را ثواب! و همانطور که به سمت در میرفت، در پیچ و خم عقاید شیطانیاش همچنان زبان درازی میکرد و من دیگر نفهمیدم چه میگوید که دیدم در اتاق باز شده و مجید با همه هیبت غیرتمندانهاش، مقابل نوریه قد کشیده است.
چهره مردانهاش از خشم آتش گرفته و چشمان کشیده و زیبایش از سوز زخم زبانهای نوریه شعله میکشید و میدیدم نگاهش زیر بار غیرت به لرزه افتاده که بلاخره زبانش تاب نیاورد و آتشفشانِ گداخته در سینهاش، سر بر آورد: «خونهات خراب شه نامسلمون!» پاکتهای میوه از دستش رها شد و قدمی را که نوریه از وحشت به عقب کشیده بود، او به سمتش برداشت و بر سرش فریاد کشید: «در و دیوار جهنم رو سرِت خراب شه!» نوریه باور نمیکرد از زبان مجید چه میشنود که به سمت من برگشت و مثل اینکه عقل از سرش پریده باشد، فقط گیج و گنگ نگاهم میکرد و من احساس میکردم قلبم از حیرت آنچه میبیند و میشنود، از حرکت بازمانده و دیگر توان تپیدن ندارد.
نه میتوانستم کاری بکنم، نه میشد حرفی بزنم که بدنم حتی رمق سرِ پا ایستادن هم برایش نمانده بود و تنها محو غیرت جوشیده در چشمان مجید نگاهش میکردم که آتش چشمانش از آذرخش عشق و احساس درخشید و باز به سمت نوریه خروشید: «این حرم رو ما با اشک چشممون ساختیم و دست کسی رو که دوباره بخواد به سمتش دراز شه، قطع میکنیم!» و شاید نمیدید تا چه اندازه رنگ زندگی از صورتم پریده و عزم کرده بود هر چه در این مدت از مسلک شیطانی نوریه بر سینهاش سنگینی میکرد، بر سرش آوار کند که بی هیچ پروایی نوریه را زیر چکمه کلماتش لگدمال می کرد: «بهت آدرس غلط دادن! اونجایی که مغز امثال تو رو شستشو میدن و این مزخرفات رو تو سرتون فرو میکنن، باید از بین بره! اون جایی که باید با خاک یکی شه، اسرائیله! اونی که دشمن اسلامه، آمریکاست! اونوقت سرِ تو بچه وهابی رو به این چیزها گرم میکنن، تا به جای اینکه با اسرائیل بجنگی، فکر منفجر کردن حرم مسلمونا باشی!» و باید باور میکردم مجید همه حرفهای نوریه را شنیده و سرانجام آتش غیرت خوابیده زیر خاکستر صبر و سکوتش زبانه کشیده و این همان لحظهای بود که همیشه از آن میترسیدم و حالا مقابل چشمانم جان گرفته بود که نوریه به سمتم آمد و با صدایی که از پریشانی به رعشه افتاده بود، بازخواستم کرد: «شوهرت شیعهاس بدبخت؟!!!»
و به جای من که دیگر حالی برایم نمانده بود، مجید جوابش را با فریادی جسورانه داد: «برای تو شیعه و سنی چه فرقی میکنه؟!!! تو که غیر از خودت همه رو کافر میدونی!» که نوریه روی پاشنه پا به سمتش چرخید و مثل حیوان ناتوانی که در بند شجاعت و جسارت مجید گرفتار شده باشد، زوزه کشید: «تو شیعهای؟!!!» و مجید چقدر دلش میخواست این نشان افتخار را که ماهها در سینه پنهان کرده بود، به رخ این وهابی بکشد که با سرمستی عاشقانهای شهادت داد: «خیلی از شیعه میترسی، نه؟!!! از شنیدن اسم شیعه وحشت میکنی؟!!! آره، من شیعهام!» و دیگر امیدم برای مخفی نگه داشتن این راز به ناامیدی کشید که قامتم از زانو شکست و ناتوان روی زمین نشستم و تازه به خودم آمدم که قلب کوچک کودکم چطور به تپش افتاده و دیگر به درستی نمیفهمیدم نوریه با دهان کف کرده بالای سرم چه داد و قالی به راه انداخته و فقط فریاد آخر مجید را شنیدم: «برو بیرون تا این خونه رو رو سرِت خراب نکردم!» و از میان چشمان نیمه بازم دیدم که نوریه شبیه پارهای از آتش از در بیرون رفت و از مقابل نگاهم ناپدید شد و همچنان صدای جیغهای دیوانهوارش را میشنیدم که به من و مجید ناسزا میگفت و برایمان خط و نشانهای آنچنانی میکشید.
❤️.
I #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برایعضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه ومناجاتهادر«ایتا»از👇واردشوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و هفتاد و هشتم
تکیهام را به دیوار داده و نفسم آنچنان به شماره افتاده بود که مجید مضطرب مقابلم نشست و هر چند هنوز آتش غیظ و غیرتش خاموش نشده بود، ولی میخواست به جان آشفته من آرامش بدهد که با چشمان بیرمقم نگاهش کردم و زیر لب ناله زدم: «مجید چی کار کردی؟» از نگاهش میخواندم که از آنچه با نوریه کرده، پشیمان نشده و باز قلبش برای حال خراب الههاش به تپش افتاده بود که با پریشانی صدایم میزد: «الهه حالت خوبه؟» و در چهره من نشانی از خوبی نمانده بود که سراسیمه به سمت آشپزخانه رفت تا به خیال خودش به جرعهای آب آرامم کند و خبر نداشت طوفان ترس و وحشتی که به جان من افتاده، به این سادگیهای قرار نمیگیرد.
با لیوان شربت بالای سرم نشسته و به پای حال زارم به ظاهر گریه که نه، ولی در دلش خون میخورد که سفیدی چشمانش به خونابه غصه نشسته و زیر گوشم نجوا میکرد: «الهه جان! آروم باش! چیزی نشده! هیچ غلطی نمیتونه بکنه! تو رو خدا آروم باش! من اینجام، نترس عزیزم!» به پهلو روی موکت کنار اتاق پذیرایی دراز کشیده و سرم را روی زمین گذاشته بودم و نه اینکه نخواهم به دلداریهای مجید اعتنایی کنم که نمیفهمیدم چه میگوید و تنها به انتظار محاکمه سختی که در انتظارمان بود، از همان روی زمین به در خانه چشم دوخته بودم. تخته کمرم از شدت درد خشک شده و کاسه سرم از درد به مرز انفجار رسیده و باز لبهای خشکم به قدر یک ناله توان تکان خوردن نداشت. فقط گوشم به در حیاط بود و به انتظار صدای توقف اتومبیل پدر و خبر آمدنش، همه تن و بدنم از ترس میلرزید و چقدر دلواپس حال دخترم بودم که به خوبی احساس میکردم با دل نازک و قلب نحیفش، اینهمه اضطراب و نگرانی را همپای من تحمل میکند و باز دست خودم نبود که ضربان قلبم هر لحظه تندتر میشد.
مجید دست سرد و لرزانم را بین انگشتان گرم و با محبتش گرفته بود تا کمتر از وحشت تنبیه پدر بیتابی کنم و لحظهای پیوند نگاهش را از چشمانم قطع نمیکرد و با آهنگ دلنشین صدایش دلداریام میداد: «الهه جان! شرمندم! به خدا من خیلی صبوری کردم که کار به اینجا نکشه ولی دیگه نتونستم!» و من در جوابش چه میتوانستم بگویم که حتی نمیتوانستم برخورد پدر را در ذهنم تصور کنم و فقط در دلم آیتالکرسی میخواندم تا این شب لبریز ترس و تشویش را به سلامت به صبح برسانیم. تمام بدنم از گرسنگی ضعف میرفت، درد شدیدی بند به بند استخوانهایم را ربوده بود و از شامی که با دنیایی سلیقه تدارک دیده بودم، حالا فقط بوی سوختگی تندی به مشامم میرسید که حالم را بیشتر به هم میزد. مجید مدام التماسم میکرد تا از کف زمین بلند شده و روی کاناپه دراز بکشم و من با بدن سُست و سنگینم انگار به زمین چسبیده بودم و نمیتوانستم کوچکترین تکانی به خودم بدهم که صدای کوبیده شدن در حیاط، چهارچوب بدنم را به لرزه انداخت. نفهمیدم چطور خودم را پشت پنجره بالکن رساندم تا ببینم در حیاط چه خبر شده که دیدم برادران نوریه به همراه چند مرد غریبه و پیرمردی که به نظرم پدر نوریه بود، در حیاط جمع شده و با نوریه صحبت میکنند.
از همان پشت پرده پیدا بود که نوریه با چه غیظ و غضبی برایشان حرف میزد و مدام به طبقه بالا اشاره میکرد که دوباره پایم لرزید و همانجا روی مبل افتادم. از حضور این همه مرد غریبه و تشنه به خونِ مجید، در چنین شب پُر خوف و خطری به وحشت افتاده و فکرم، پریشان رسیدن کمکی، به هر جایی پَر میزد که من و مجید در این خانه تنها بودیم و حتی اگر پدر هم می آمد، دردی از ما دوا نمی کرد و او هم سربازی برای لشگر آنها میشد. مجید از رنگ پریده صورتم فهمید خبری شده که از پنجره نگاهی به حیاط انداخت و مثل اینکه منتظر هجوم برادران نوریه به خانه باشد، با آرامش عمیقی که صورتش را پوشانده بود، برگشت و کنارم روی مبل نشست.
❤️.
I #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برایعضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه ومناجاتهادر«ایتا»از👇واردشوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
شنبهزیارتپیامبر(ص)۩صدقی.mp3
1.13M
زیارت پیامبرﷺ روز شنبه
أشهدأن لاإله إلاالله وحده لا شريك له
وأشهد أنك رسوله
و أنك محمدبن عبدالله
وأشهد أنك قد بلغت رسالات ربك
ونصحت لأمتك
وجاهدت في سبيل الله
بالحكمة والموعظة الحسنة
و أديت الذي عليك من الحق
و أنك قد رؤفت بالمؤمنين
وغلظت على الكافرين
وعبدت الله مخلصا حتى أتاك اليقين
فبلغ الله بك أشرف محل المكرمين
الحمدلله الذي استنقذنا بك من الشرك والضلال
اللهم صل على محمدو آله
واجعل صلواتك وصلوات ملائكتك
وأنبيائك والمرسلين وعبادك الصالحين
وأهل السماوات والأرضين
و من سبح لك يارب العالمين
من الأولين والآخرين على محمد عبدك و رسولك و نبيك و أمينك و نجيبك و حبيبك و صفيك و صفوتك و خاصتك و خالصتك و خيرتك من خلقك
و أعطه الفضل والفضيلة والوسيلة والدرجة الرفيعة و ابعثه مقاما محمودا يغبطه به الأولون والآخرون
اللهم إنك قلت و لو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله
و استغفر لهم الرسول
لوجدوا الله توابا رحيما
إلهي فقد أتيت نبيك مستغفرا
تائبا من ذنوبي فصل على محمدو آله
و اغفرها لي
ياسيدنا أتوجه بك و بأهل بيتك
إلى الله تعالى ربك و ربي ليغفر لي
پس سه مرتبه بگو
انا لله و انا الیه راجعون
أصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما أعظم المصيبة بك حيث انقطع عنا الوحي
وحيث فقدناك فإنا لله و إنا إليه راجعون
ياسيدنا يارسول الله صلوات الله عليك وعلى آل بيتك الطاهرين
هذا يوم السبت و هو يومك و أنا فيه ضيفك و جارك فأضفني و أجرني
فإنك كريمٌ تحب الضيافة ومأمورٌ بالإجارة
فأضفني و أحسن ضيافتي
و أجرنا و أحسن إجارتنا
بمنزلة الله عندك و عند آل بيتك
وبمنزلتهم عنده وبما استودعكم من علمه فإنه أكرم الأكرمين
@ppt_doa
📖 داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا 🕌
🖌 قسمت نهم
توسّل به زيارت عاشورا و آسان شدن مسأ له ازدواج
يكي از خطبا و وعاظ مي نويسد :
قبل از چند سال يك دوست جوان و مو من نزد من آمد و حاجت حل نشده اي را مطرح كرد ، او گفت : چندي قبل قصد ازدواج كردم ، ليكن هر بار با مشكلات و سختيهايي مواجه شدم . به او گفتم : چون شما نزد كساني رفته اي كه در شا ن و مقامت نيستند .
گفت : چنين نيست ، و اگر باور نمي كنيد شما برايم پا پيش گذار و از يك خانواده در شا ن و مقام من برايم خواستگاري كن .
نزد دوستم رفتم كه مطمين بودم به من پاسخ مثبت مي دهد ، از او دخترش را براي اين جوان مو من خواستم ، در ابتدا موافقت كرد ، و بعد از مدتي گفت : مي خواهم استخاره كنم ، و متا سفانه پاسخ منفي داد .
اين ماجرا مرا بسيار اندوهگين كرد ، و دوستم به من گفت : ديدي حق با من بود ؟ به او گفتم : خودت را ناراحت نكن ، براي برطرف شدن مشكلات بعد از اداي نماز صبح و تعقيبات آن زيارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام بخوان .
شروع به خواندن زيارت كرد ، در روز بيست و هفتم خوشحال نزد من آمد و گفت : نزد يكي از خانواده ها رفتم ، و موافقت كردند . آنها و من در نهايت رضايت به سر مي بريم و امروز عصر مراسم خواستگاري برگزار مي شود ، مي خواهم شما يكي از شاهدان آن باشيد . به او گفتم : پس سيزده روز باقي مانده را فراموش نكن ، شما زندگي مشترك خود را به بركت زيارت عاشورا آغاز كردي ، و در هر زماني كه با مشكلي در زندگي مواجه شدي براي برطرف شدن آن به زيارت عاشورا متوسل شو ، انشاءالله حاجت تو بر آورده شود
📚 #داستانهای_شگفت_انگيز_زيارت_عاشورا
┄🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼┄
صوت تمااااااام ادعیه و مناجاتها اینجا
👇
🌍 http://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
4_6042048292798335569.mp3
1.79M
🌙 #ماه_رمضان
⏯ #دعای_ماه_مبارک_رمضان
🤲 #دعای_سفره_افطار
🤲 ربَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا
🎙 #علیرضا_موسوی
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
صوت تماااااام دعا و مناجاتها اینجا
👇
@ppt_doa
هدایت شده از ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
4_6042048292798335569.mp3
1.79M
🌙 #ماه_رمضان
⏯ #دعای_ماه_مبارک_رمضان
🤲 #دعای_سفره_افطار
🤲 ربَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا
🎙 #علیرضا_موسوی
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
صوت تماااااام دعا و مناجاتها اینجا
👇
@ppt_doa
هدایت شده از ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
1دعایرمضان۩ياعَلِيُّيَاعَظِيم۩موسویقهار.mp3
374.4K
1️⃣ يا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيم
🔶🎙 با نوای قاسم موسوی قهار 💠
دعای بعد از هر نماز در ماه رمضان 🌙
متن 👈 eitaa.com/ppt_doa/2539
هدایت شده از ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
2دعارمضان۩اللَّهُمَّأَدخِلعَلَىأَهلِالقُبُورِالسُّرُور۩موسویقهار.mp3
2.05M
2️⃣ اللَّهُمَّ أَدخِل عَلَى أَهلِ القُبُورِ السُّرُور
🔶🎙 با نوای قاسم موسوی قهار 💠
دعای بعد از هر نماز در ماه رمضان 🌙
متن 👈 eitaa.com/ppt_doa/2542
هدایت شده از ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
3دعارمضان۩اللَّهُمَّارزُقنِيحَجَّبَيتِكَالحَرام۩حلواجی.mp3
1.35M
3️⃣ اللَّهُمَّ ارزُقنِي حَجَّ بَيتِكَ الحَرَام
🔶🎙 با نوای اباذر حلواجی 💠
دعای بعد از هر نماز در ماه رمضان 🌙
متن 👈 eitaa.com/ppt_doa/2532
4دعایرمضان۩اللَّهُمَّرَبَّشَهرِرَمَضَانَ۩موسویقهار.mp3
687.2K
4️⃣ اللَّهُمَّ رَبَّ شَهرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنزَلتَ فِيهِ القُرآن 🔶 با نوای اباذر حلواجی 💠
دعای هر شب ماه مبارک رمضان 🌙
😳😱 جهت آمرزش گناهان ۴۰ ساله
متن 👈 eitaa.com/ppt_doa/2548
5اللَّهُمَّإِنِّيبِكَوَمِنكَأَطلُبُحَاجَتِي۩موسویقهار.mp3
1.47M
5️⃣ اللَّهُمَّ إِنِّي بِكَ وَ مِنكَ أَطلُبُ حَاجَتِي
🔶🎙 با نوای قاسم موسوی قهار 💠
« دعای حج » دعای هر روز ماه رمضان
متن 👈 eitaa.com/ppt_doa/2545
6دعایرمضان۩اللَّهُمَّبِرَحمَتِكَفِيالصَّالِحِينَفَأَدخِلنَا۩حلواجی.mp3
1.92M
6️⃣ اللَّهُمَّ بِرَحمَتِكَ فِي الصَّالِحِينَ فَأَدخِلنَا
🔶🎙 با نوای اباذر حلواجی 💠
دعای هر شب ماه مبارک رمضان 🌙
متن 👈 eitaa.com/ppt_doa/2718
7اللَّهُمَّإِنِّيأَسأَلُكَأَنتَجعَلَفِيمَاتَقضِيوَتُقَدِّر۩علی قربانی؟؟.mp3
792.5K
7️⃣ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسأَلُكَ أَن تَجعَلَ فِيمَا تَقضِي وَ تُقَدِّرُ
دعای هر شب ماه مبارک رمضان 🌙
متن 👈 eitaa.com/ppt_doa/2719
✌️دو رکعت نمازی که سبب آمرزش هفتاد هزار گناه می شود
🤲 نمازی که جزء اعمال مشترک همه شب های ماه مبارک رمضان است با ثواب بسیار که از شب اول #ماه_رمضان خوانده می شود
💠 دو ركعت نماز
در هر ركعت : 1⃣ حمد و 3⃣ توحيد بخواند
و پس از سلام نماز بگويد :
❇️ «سُبحانَ مَن هُوَ حَفيظٌ لايَغفُلُ سُبحانَ مَن هُوَ رَحيمٌ لايَعجَلُ سُبحانَ مَن هُوَ قائِمٌ لايَسهُو سُبحانَ مَن هُوَ دائِمٌ لايَلهُو»
🔸 منزه است آن خداى نگهبانى كه غفلت نمیكند، منزه است آن خداى مهربانى كه شتاب نمیكند. منزه است آن خداى پابرجایی كه كسى را از ياد نمیبرد، منزه است آن خداى جاودانى كه به چيزى سرگرم نمیشود.
❇️ سپس ذکر تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر) را هفت 7⃣ مرتبه بگوید
❇️ و آنگاه بخواند :«سُبحانَكَ سُبحانَكَ سُبحانَكَ يا عَظيمُ اغفِر لِىَ الذَّنبَ العَظيمَ»
🔸 خداوندا! تو از هر عیب و نقصی منزّهی، منزّهی، منزّه. بارالها گناهان بزرگم را بیامرز.
❇️ و در آخر ده بار 🔟 صلوات بفرستد.
🎁 هر کس اين دو ركعت نماز را به جای آورد خداوند هفتاد هزار گناه او را میآمرزد
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
نماز ویژه شب 4⃣ چهارم ماه مبارک رمضان🌕
8⃣ هشت ركعت : ( چهار نماز دو رکعتی )
در هر ركعت 1️⃣ حمد و 0⃣2⃣ انا انزلنا
تندخوانیجزء 4۩معتزآقائی.mp3
4.16M
④ تندخوانی جزء چهارم قرآن
🎙 استاد معتز آقایی #ماه_رمضان
┄🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼┄
صوت تماااااام دعا و مناجاتها
👇
@ppt_doa
هدایت شده از ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
دعایافتتاح۩احمدالفتلاوی.mp3
10.51M
🌦 دعای افتتاح
🎙 با نوای احمد الفتلاوی
بسیار دلنشین 👌
حسوحال معنوی: ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️عالی
📖 متن و ترجمه دعای افتتاح 👇
✅🔝 eitaa.com/doa1357/190
64Bit🚀10MB⏰Time=21:48
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4⃣ دعای روز چهارم ماه رمضان
🎞 استوری
❇️ اللَّهُمَّ قَوِّنِي فِيهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمرِكَ
🔶 خدايا مرا در اين روز براى اقامه و انجام فرمانت قوت بخش
❇️ وَ أَذِقنِي فِيهِ حَلاَوَةَ ذِكرِكَ
🔶 و حلاوت و شيرينى ذكرت را به من بچشان
❇️ وَ أَوزِعنِي فِيهِ لِأَدَاءِ شُكرِكَ بِكَرَمِكَ
🔶 و براى اداى شكر خود به كرمت مهيا ساز
❇️ وَ احفَظنِي فِيهِ بِحِفظِكَ وَ سِترِكَ يَا أَبصَرَ النَّاظِرِينَ
🔶 و در اين روز به حفظ و پرده پوشى مرا از گناه محفوظ دار اى بصيرترين بينايان عالم
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#رمضان
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
صوت تماااااام دعا و مناجاتها
👇
🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
هدایت شده از ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
دعایافتتاح۩احمدالفتلاوی.mp3
10.51M
🌦 دعای افتتاح
🎙 با نوای احمد الفتلاوی
بسیار دلنشین 👌
حسوحال معنوی: ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️عالی
📖 متن و ترجمه دعای افتتاح 👇
✅🔝 eitaa.com/doa1357/190
64Bit🚀10MB⏰Time=21:48
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
دعایابوحمزه۩سماواتی16.mp3
16.59M
🤲😭 دعای ابوحمزه ثمالی
🎙 حاج مهدی سماواتی
صوت شماره 1️⃣ با ترجمه فارسی
نسخه کم حجم « 16 مگابایت »
📖 متن و ترجمه دعای ابو حمزه👇
✅ eitaa.com/ppt_doa/13044
16Bit📀16MB⏰Time=2:17:52
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
صوت تماااااام دعا و مناجاتها اینجا
👇
@ppt_doa
✅ برنامه خودسازی
📉#اعمال_روزانه_ماه_رمضان 🌕
✅ جهت دریافت برنامه📉خودسازی و
اعمال عبادی روزانه ماه مبارک 🌕 رمضان 🌕
به ای دی زیر پیام دهید 👇
@m_mehr0 @m_mehr0 @m_mehr0