🔆#اوج_حضور
💠قسمت سوم: تشرف سعد بن عبدالله قمی
🔰... وقتی که امام عسکری علیهالسلام از نوشتن فارغ شد، به آن کودک نگریست و فرمود: پسرم، مُهر از هدایای شیعیان ما بردار.
⁉️آن کودک عرض کرد: ای مولای من، آیا رواست دستی پاک به هدایا و اموالی برسد که حلال و حرامش با یکدیگر آمیخته باشد؟
✴️مولایم فرمود: ای ابااسحاق؛ آنچه در انبان (کیسهای از پوست گوسفند) است بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن را جدا کند. آن کودک نیز مشغول به بیان حکم هر کدام از کیسهها شد.
🔷یکی از کیسهها مربوط به شخصی از اهالی قم بود. آن کودک فرمود: این کیسه برای فلان شخص در فلان محله، در قم است که در آن پنجاه دینار وجود دارد که روا نیست دست بر آن نهیم؛ چون آن دینارها بهای گندمی است که صاحب زمین بر زارعش ظلم رواداشته است. صاحب زمین سهم خود را با پیمانه تمام برداشته؛ اما سهم زارع را با پیمانه ناتمام داده است. به همین صورت، آن کودک حکم هر کدام از کیسهها را بدون این که احمد بن اسحاق چیزی بگوید یا مهر از کیسهها باز شود، بیان فرمود و حلال و حرام آن را مشخص کرد و امام علیهالسلام او را تصدیق فرمود.
✅ادامه دارد...
📔(برگرفته از حدیث سعد بن عبدالله قمی. کمال الدین و تمام النعمه. ج2 باب43 ص458)
#تشرفات
#امام_زمان_علیه_السلام
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
🔆#اوج_حضور
💠قسمت چهارم: تشرف سعد بن عبدالله قمی
❇️... بعد از اینکه آن کودک احکام هر یک از کیسهها را بیان کرد و امام حسن عسکری علیهالسلام او را تصدیق فرمود، امام علیهالسلام به احمد بن اسحاق رو کرد و فرمود: این کیسهها را به صاحبانش باز گردان که ما را در آن حاجتی نیست.
🔶سپس فرمود: جامه (لباس یا پیراهن) آن پیرزن را بیاور (ظاهرا یکی از هدایایی که احمد بن اسحاق همراه خود آورده بود لباس پیرزنی از اهالی قم بوده است). احمد بن اسحاق آن لباس را فراموش کرده بود و رفت تا آن جامه را از خورجینش بیاورد.
🔷وقتی که او رفت، امام علیهالسلام رو به من کرده و فرمود: ای سعد! برای چه پیش ما آمدی؟ عرض کردم: احمد بن اسحاق مرا به دیدار مولایم تشویق نمود.
فرمود: مسائلی نیز داشتی که میخواستی بپرسی؟ عرض کردم: همانگونه که فرمودید مسائل را با خود آوردم. فرمود هر چه میخواهی از فرزند و نور چشمم بپرس و اشاره به آن کودک نمود. آن کودک فرمود: هر چه میخواهی بپرس تا پاسخ آن را برای تو آشکار کنم. بعد از آن مشغول پرسیدن مسائل خود از آن کودک شدم و آن کودک، یک به یک پاسخ آن مسائل را داد.
⁉️چرا انتخاب امام نباید به دست مردم باشد...
📌ادامه دارد...
📔(برگرفته از حدیث سعد بن عبدالله قمی. کمال الدین و تمام النعمه، ج2 باب43 ص459)
#تشرفات #امامزمان_علیهالسلام
🔆#اوج_حضور
💠قسمت ششم: تشرف سعد بن عبدالله قمی
🔶... بعد از آنکه پاسخ سوالاتم را از آن کودک مبارک دریافت کردم، دیدم وقت نماز شد و امام حسن عسکری به همراه فرزند خود مشغول نماز شدند. من از خدمت ایشان مرخص گشته و به دنبال احمد بن اسحاق قمی روانه شدم؛ اما دیدم احمد بن اسحاق، گریان به سمت من آمد.
♦️سوال کردم: چرا گریه میکنی؟ جواب داد: آن پیراهنی که امام فرمود بیاورم را گم کردم. گفتم: خدمت امام برو و مطلب را برای ایشان بیان کن که ایشان خاندان رحمت و کرم الهی هستند. گفت: همینکار را میکنم.
✅داخل حجره شد و بعد از اندکی لبخندزنان بیرون آمد. گفتم چه شد؟ پاسخ داد: وقتی وارد حجره شدم دیدم مولایم آن پیراهن را زیر پای خود قرار داده و مشغول نماز شده است. من هم خدا را شکر کردم که آن پیراهن به دست مولایم رسیده است.
🚩سعد بن عبدالله می گوید. بعد از آن ملاقات، چند مرتبه دیگر به منزل امام حسن عسکری مشرف شدیم و او را زیارت کردیم. اما دیگر آن کودک را ندیدیم.
✅پایان
📔(حدیث سعد بن عبدالله اشعری قمی. کمال الدین و تمام النعمه، ج2 باب43 ص463)
#تشرفات #امامزمان_علیهالسلام
🔆#اوج_حضور
💠قسمت ششم: تشرف سعد بن عبدالله قمی
🔶... بعد از آنکه پاسخ سوالاتم را از آن کودک مبارک دریافت کردم، دیدم وقت نماز شد و امام حسن عسکری به همراه فرزند خود مشغول نماز شدند. من از خدمت ایشان مرخص گشته و به دنبال احمد بن اسحاق قمی روانه شدم؛ اما دیدم احمد بن اسحاق، گریان به سمت من آمد.
♦️سوال کردم: چرا گریه میکنی؟ جواب داد: آن پیراهنی که امام فرمود بیاورم را گم کردم. گفتم: خدمت امام برو و مطلب را برای ایشان بیان کن که ایشان خاندان رحمت و کرم الهی هستند. گفت: همینکار را میکنم.
✅داخل حجره شد و بعد از اندکی لبخندزنان بیرون آمد. گفتم چه شد؟ پاسخ داد: وقتی وارد حجره شدم دیدم مولایم آن پیراهن را زیر پای خود قرار داده و مشغول نماز شده است. من هم خدا را شکر کردم که آن پیراهن به دست مولایم رسیده است.
🚩سعد بن عبدالله می گوید. بعد از آن ملاقات، چند مرتبه دیگر به منزل امام حسن عسکری مشرف شدیم و او را زیارت کردیم. اما دیگر آن کودک را ندیدیم.
✅پایان
📔(حدیث سعد بن عبدالله اشعری قمی. کمال الدین و تمام النعمه، ج2 باب43 ص463)
#تشرفات #امامزمان_علیهالسلام
🔆#اوج_حضور
✴️تشرف کامل بن ابراهیم مدنی
🔰#قسمت_اول:
🔹ابونعیم محمد بن احمد انصاری از اصحاب امام حسن عسکری علیهالسلام نقل میکند که دستهای از طرفداران نظریه مفوضّه و نیز مقصّره (افرادی که معتقد بودند که خداوند همه امور عالم را به اهل بیت علیهمالسلام واگذار کرده و ایشان خالق و رازق بندگانند-عصمنا الله من الزلل- و مقصّره کسانی بودند که در مقابل این نظر قرار گرفتند) جناب کامل بن ابراهیم مدنی (از شیعیان اهلبیت علیهمالسلام) را نزد امام عسکری علیهالسلام فرستادند تا حضرت، نظر خود را درباره ایشان بیان فرماید.
🔸کامل میگوید: با خودم گفتم، از حضرت در این مورد سوال میپرسم که اگر کسی معرفت و عقیدهای مثل من داشته باشد آیا وارد بهشت میشود؟ (چون خود او مخالف نظریه مفوضّه بود.) وقتی به محضر مبارک امام عسکری علیهالسلام رسیدم، دیدم که حضرت لباس لطیفی پوشیده است. این مطلب از نظرم گذشت که امام علیهالسلام ما را به همراهی با برادران فقیرمان فرا میخواند و ما را از پوشیدن لباسهای لطیف منع میکند، در حالی که خود لباس لطیف پوشیده است.
🔹 تا این مطلب از خاطرم گذشت، امام علیهالسلام ...
✅ادامه دارد...
📔کتاب غیبت طوسی 437
#تشرفات #امام_زمان_علیهالسلام