هدایت شده از نـون خـامـه اے
- نکند میخواهم بمیرم؟ من که هنوز خودم را به جایی آویزان نکردهام. باید قبل از مرگ در چیزی چنگ بیندازم. باید قبل از مردن ناخنهایم را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین میکشند به یادگار شیارهایی بر زمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن خودم را جا بگذارم. اگر امروز چیزی از خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من در گذشته باخبر خواهد شد؟ اگر جای پای مرا دیگران نبینند، من دیگر نیستم. اما من نمیخواهم نباشم. نمیخواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمیخواهم مثل بیشتر آدمها که میآیند و میروند و هیچ غلطی نمیکنند، در تاریخ بیخاصیت باشم. نمیخواهم عضو خنثای تاریخ بشریت باشم.
هدایت شده از Me.
+صبر کن! دوباره میبینمت؟
-اوه حتما. تو رویاهات و کابوس های من
یا بهتر از اون، چطوره صبر کنیم تا جفتمون کشته بشیم و اون دنیا همو ببینیم؟
اینکه میتونی با خیال راحت جمعه های شلوغ و پراز اضطراب و اون غروب کسل کننده ی غم انگیزو بدون دغدغه و استرس فردا بگذرونی اصلا>>>>
- هنر توانایی ساختن چیزیه که از یه راهی به اندوه معنی ای میده. چیزی که میگم اینه که راه مستقیمی در هنر یا زندگی وجود نداره. گاهی اصلا راهی وجود نداره، و شخص باید دیوارارو بشکونه و راهشو از بین چوب ها باز کنه تا به جایی که میخواد برسه.