با سر و صورت و لباسهای خاکی دیدمش که دارد از شهید آباد برمیگردد. صدایش کردم. ایستاد و سلام کرد. گفتم: «خبری شده ؟! چرا این همه سر و وضعت خاکیه؟» با دستهایش لباسهایش را تکاند و گفت: «چیزی نیست! خواهرم و شوهرش و بچهاش با موشک شهید شدن! همین الان دفنشون کردیم و دارم برمیگردم منطقه!😳😔»
#شهید_رضا_پورعابد
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
نیت کنیم که تا شب ثواب تمام کارهایی که میکنیم رو هدیه کنیم به یک #شهید...
بیاد شهید والامقام رضا پورعابد ❤️
🌻 کانال ایده های تربیتی و پرورشی
@prvarshi72
۸ مرداد ۱۴۰۳
بچهها که میرفتند شناسایی، آرام و قرار نداشت. دائم پیگیر احوال شان بود. سراغشان را میگرفت که چه اتفاقی افتاد، برنگشتند؟! خواب و خوراک نداشت تا برگردند. وقتی بچهها سلامت برمیگشتند سجده شکر به جا می آورد.
#شهید_حاجکریم
پورمحمدحسین؛ جانشین اطلاعات عملیات لشکر ولیعصر (عج)
#حاج_کریم
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
نیت کنیم که تا شب ثواب تمام کارهایی که میکنیم رو هدیه کنیم به یک #شهید...
بیاد شهید والامقام حاج کریم پورمحمدحسین ❤️
🌻 کانال ایده های تربیتی و پرورشی
@prvarshi72
۹ مرداد ۱۴۰۳