eitaa logo
پشتیبان انقلاب
73 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
209 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
توبه دزد دزدی به خانه احمد عسکری رفت و بسیار بگشت، چیزی نیافت. خواست که بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد: ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی! دزد جوان، آبی از چاه بیرون آورد، وضو ساخت و نماز خواند... روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار به شیخ داد و گفت: این هدیه، به جناب شیخ است. احمد رو به جوان کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. حال دزد جوان، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد. گریان به شیخ نزدیک‌تر شد و گفت: تاکنون به راه خطا می‌رفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی‌نیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو راه صواب را بیاموزم. کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت. دزد جوان از احمد لقب جوان فاضل را گرفت و تا جایی رسید که شیخ تمام دارایی‌اش را که سه هزار کیسه زر بود به وی سپرد. جوان هم که از اول دنبال چنین فرصتی بود و در واقع چشم طمع به همه‌ی دارایی شیخ احمد داشت از موقعیت استفاده نموده و با برداشتن سه هزار کیسه زر، خنده‌کنان به کانادا گریخت و جزء جامعه اختلاس‌گران کانادا نشین آن زمان گشت. ریش شیخ و دل ما سوخت که فکر کردیم داریم داستان آموزنده می‌خوانیم و ایشان متحول شده، داستان آموزنده ما را به باد فنا داد... باشد که همگی به راستی به راه راست هدایت بشویم. منبع: برگرفته از ادبیات عامیانه(بروز شده )