کانال پوریا رئیسی
به این صدا دقت کنید...
این تنها صدای مسئول قرارگاه و فرمانده تیپ درگیر عملیات نیست، بلکه این صدای دو وضعیت ثابت در هر جنگ و هر تاکتیکی است...صدای قرارگاه و لشکر، صدای اتاق فکر و میدان، صدای راهبرد و عملیات، صدای کالک و خاکریز، صدای مربی و کاپیتان، صدای حسن و احمد.
حسن درگیر کالک است و رصد ودیدبانی، ترسیم وضعیت خود و دشمن و راهبرد مقاومت تیپ تا رسیدن بقیه نیروها.
احمد در وسط گود است و نیروها در جلوی چشمش دارند پر پر می شوند. حسن درست میگوید تنها راه مقاومت است اما اقتضا میدان را احمد میفهمد.
جنگ هم مثل الان هر تشکل و نهاد فرهنگی با این مسئله مواجه بوده با یک تفاوت((اخلاص و عمل به وظیفه)) این مطلب نمیگذاشت با تمام مسائل بین این دو قسمت مهم جنگ اختلاف بیوفتد. برخلاف خیلی از ما در تشکل ها که بچه های میدان، راهبردها را ناکارآمد میدانند و راهبرها کار میدانی را دارای ضعف.
در جنگ آنچه که مهم بود عمل به وظیفه بود نه جایگاه. هم احمد در میدان مردانه می ایستاد،هم حسن برای تهیه نقشه شب زنده داری میکرد. هر دو هم شهید می شدند.
در اثنای عملیات الی بیت المقدس وقتی کار بالا میگیرد و احمد به حسن بی سیم میزند و گلایه میکند، حسن بر اساس چینشی که انجام داده صحبت میکند و احمد بر اساس چیزی که میبیند. احمد وقتی میبیند صحبت به جایی نمیرسه بی سیم را به سمت آسمون میگیره تا حسن صدای تیر و خمپاره و وضعیت را متوجه بشه. حسن با اصرار از آقا رحیم اجازه میگیره و وارد منطقه میشه.
حسن وقتی به حاج احمد زخمی و خسته میرسد با جنگی نابرابر روبهرو میشود که برای بچههای تیپ حاج احمد رمقی نمانده است. اصرار حسن باقری برای حفظ موضع و مقاومت از یک طرف و گلهها و عصبانیت حاج احمد برای همان هدف و حفظ نیروهای خودی کار را به جایی میرساند که حاج احمد در کاغذی مینویسد: برادر محسن این فرمانده قرارگاه نصر داره زور میگه. بچهها دارن شهید میشن. من نمیتونم مقاومت کنم. این چه وضعیه حرف منو گوش نمیده. من اصلا قرارگاه نصر را قبول ندارم.
قبل از آنکه پیک حرکت کند، حسن باقری کاغذ را میگیرد و میخواند و در حاشیه آن مینویسد: برادر محسن:حاج احمد راست میگوید. او خیلی خسته است و برای فرماندهی از من تواناتر است. من او را برای فرماندهی قبول دارم. اجازه بدهید من فرمانده تیپ باشم و اینجا بمانم و حاج احمد فرمانده قرارگاه نصر باشد و برگردد عقب.
باز پیش از حرکت پیک، حاج احمد کاغذ را میگیرد و میخواند و حسن را در آغوش میگیرد که برادر من چنین منظوری نداشتم و تا آخر ایستادهام.
______________________________
📖برگرفته از کتاب همپای صاعقه
#حسن_باقری
#احمد_متوسلیان
#راهبرد
#میدان
@puriaraisi
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1730216145C7abbd93bee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسن آقا روز پاسدار و روز تولدت مبارک.
#روز_پاسدار
#حسن_باقری
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
📑کانال پوریا رییسی
🔗عضویت از طریق لینک زیر
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1730216145C7abbd93bee