🌹شهیدعملیات خیبرتاریخ 5اسفند1362🌸محل شهادت طلائیه🌹
سردارشهید علی محمد الوانی
شهید علی محمد الوانی در سال 1336 در روستای خیر آبادفسا در خانواده ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود . روستا و جلوه های قدرت الهی در صحرا وبیابان ، همبازی دوران کودکیش بود و آسمان سبز ، کوله لا عزلتی که برشانه های او دامن گسترده بود.
درهفتمین بهار زندگی با شور و حالی کودکانه قدم در راه مدرسه گذاشت و مراحل مختلف تحصیل رابا موفقیت طی نموده و نهایتاً موفق به اخذ دیپلم از هنرستان گردید . در سال 57 همزمان با اوج گیری انقلاب و مبارزات حق طلبانة امت اسلامی علیه رژیم ستمشاهی ، دوران سربازی وی به اتمام رسیدو او خود را آماده قیام و مبارزه کرد .
پس از پیروزی انقلاب رسماً به عضویت سپاه پاسداران در آمد تا ارزش های اسلامی را حراست نماید ، وی پس از آنکه غرب کشور را دستخوش آشوبگری عمّال شرق و غرب دید ، در رأس گروهی به آن دیار شتافت تا در کردستان ، صاعقة خشم الهی را بردشمنان فرو بارد.
در بازگشت از کردستان جهت گذراندن دورة خلبانی و چتر بازی به شیراز عزیمت نمود ودر مدتی کمتر از زمان معمول این دوره را به اتمام رساند . پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهه ها شتافت و با پذیرفتن مسئولیت های متعدد در صحنه های مختلف نبرد حضور یافت . وی در عملیاتهای متعددی چون ثامن الائمه ، بیت المقدس ، خیبر ، فتح المبین ، والفجر 2/5/6 جان در طبق اخلاص نهاده و عاشقانه راهنمائی و فرماندهی نیروهای سپاه اسلام را به عهده گرفت.
در سال 61 ازدواج نمود وبلافاصله حنظله وار به یاری اسلام ورزمندگان همسنگرش شتافت چرا که عروس شهادت در حجلة خونرنگ جنوب انتظار او را می کشید و هیچ قید و یندی نمی توانست مانع پرواز او بسوی رضوان الهی گردد.
وقتی که عملیات والفجر 5و6 فرا رسید برای گشودن دروازه های پیروزی به دشمن تاخت و در کنار دجله وضوی خون گرفت . با شهادت این سردار رشید ، برادر او رضا الوانی نیز پرپر شدن وی را تحمل ننمود و سلاح افتادة اورااز زمین برداشت و به پیکار پرداخت تا آنکه درتاریخ 5 اسفندسال 1362درعملیات خیبر...درمنطقه طلائیه.درسنگرتاکتیکی درکنارسردارشهیدابراهیم ایل بشهادت رسیدندوآسمانی شدند 🌹
آنچه در زیر می خوانید گلواژه ای خونین از وصیت نامة شهید علی محمد الوانی است که به یمن تبرک تقدیم می داریم :
« خدایا ! من برای پیشبرد این انقلاب که خونبهای هزاران شهید و صدها هزار معلول است به جنگ با منافقان می روم و هدفم کشتن واز بین بردن آنهاست . الهی ! چیزی به جز این تن ناچیز ندارم و این هم در راه تو خواهم داد . که یکی از بهترین نعمتهاست . آنچه به حسین بن علی (ع) دادی . به من عطا فرمای مه آن هم شهادت در راه توست .»🌹🌸🌹صلوات
نام و نام خانوادگی: روحالله قربانی
تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸
محل تولد: تهران، دولاب
وضعیت تأهل: متأهل
فرزند دوم خانواده سردار داود قربانی
دانشجوی کارشناسی زبان
اعزام به سوریه بهعنوان پاسدار نیروی قدس
شهادت در تاریخ: ۱۳ آبان ماه سال ۹۴
محل شهادت: سوریه، دمشق، حلب
محل دفن: بهشتزهرا قطعه ۵۳
شهید روحالله قربانی ازجمله مدافعین حرم بود که به همراه یکی دیگر از همرزمانش و در مبارزه با تروریستهای تکفیری در عملیات محرم به شهادت رسید.
خودروی روحالله و دوستش قدیر در نزدیکی حلب مورد اصابت موشک قرار گرفت و این دو همرزم و مدافع حرم، جانشان را بر سر آرمانی که داشتند نهادند و به لقاءالله پیوستند.
پیکر مطهر شهید قربانی در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشتزهرا در جوار محرم ترک و رسول خلیلی به خاک سپرده شده است.
سربازان آقا صاحب الزمان (عج)❤
#وصیت_نامه_شهید_مدافع_حرم_روح_الله_قربانی
بسمه تعالی
بسمالله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمد رسول الله و اشهد انّ علی ولیالله و الائمه المعصومین من ذریته الحسین الی حجه الله ان... انّهم والحجه علیهم
ان الدین حق و الکتاب الحق و المیزان حق لا ریب فیه
همسر عزیزم، پدرم، خواهرم، برادرم، بقیه دوستانم! اگر شهید شدم یک کلام حاجآقا مجتبی به نقل از علی علیهالسلام میگفتند: منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا میکند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاجآقا میگفت پی ساختمان فونداسیون آهن است.
چیزی که نمیدانید عمل نکنید. ادای کسی را در نیارید. بدون علم درست وارد کاری نشوید مخصوصاً دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دوروبریها... نه حج و کربلا صدبار ... بدون این کارها؛ هیئت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سید اشهدا، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها.
مادر ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید شم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب غرب و شرق بود و تو مارو بزرگ کردی تنها و سخت. ان شاءلله همیشه پیرو بیبی باشی انشاءالله با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی که بهم شیر میدادی وقتی که بهم نماز یاد میدادی وقتی میفرستادیم هیئت پابرهنه؛ وقتی میفرستادیم ایستگاه صلواتی وقتی که باهام درسهام را مرور میکردی ازم میپرسیدی که هیچ مادری نمیکرد یا هیچ مادری تنهایی نمیکرد یا هیچ کدوم روزی ۵۰ بار نمیکرد. به زینب گفتم مثل تو غضروف نخوره و استخوان میک بزنه و گوشتارو دهن ما بذاره باشه که انشاءالله دو روز سایهاش بیشتر بالای سر ما باشد.
سر خاک مادرم بروید علی و فائزه شما دوتا مخصوص. حالم نداشتید بروید حاجت بگیرید آروم شوید من را کنار مادرم دفن کنید که هرچی دارم از مادر و پدرم است بابا را هم همون جا بگذارید خواهرم را هم همینطور تا همه دور هم باشیم انشاءالله امام زمان عج الله هممون را با هم قبول کند.
خوبی مامان سختی تورو زحمتهای بابا و... زینب منم پیش من خاک کنید عشقم که سختترین موقعها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همهچیز من دوست دارم یادم باشه که چند روز بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی از من چیزی بخواد و منم بتونم کمکش کنم و بعد من با کمال میل به آخرت این کار را بکنم باشه که خدا هم خوشش بیاد من اونی نیستم که بگم برای خدا کاری می کنم. بیشتر برای خوف و عقاب؛ ولی نمیدونم پدر و مادرم چکار کردن خدا چی میخواست. حضرت زهرا سلامالله چی دوست داشته که امام علی علیهالسلام و بچههایش و رسول الله اینجوری تو دلم هستن شاید خیلیشم به خاطر چیزهایی که تو زندگی ازشون گرفتم (همه وصیتنامه هاشون را خوشخط مینویسم ولی من خوشخط نبودم که بخواهم خط خوش نشان بدهم) دوست داشتم از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقاجونی هم نداشتم...
ادامه وصیتنامه شهید قربانی بنا به خواست خانواده منتشر نمیشود.
زندگینامه سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهندس مهدي باكري
به سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و باايمان متولد شد. در دوران كودكي، مادرش را – كه بانويي باايمان بود – از دست داد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رسانيد و در دوره دبيرستان (همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست دژخيمان ساواك) وارد جريانات سياسي شد.
پس از اخذ ديپلم باوجودآنکه از شهادت برادرش بسيار متأثر و متألم بود، به دانشگاه راه يافت و در رشته مهندسي مكانيك مشغول تحصيل شد. از ابتداي ورود به دانشگاه تبريز يكي از افراد مبارز اين دانشگاه بود. او برادرش حميد را نيز به همراه خود به اين شهر آورد.
شهيد باكري در طول فعالیتهای سياسي خود (طبق اسناد محرمانه بهدستآمده) از طرف سازمان امنيت آذربايجان شرقي (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود. پس از مدتي حميد را براي برقراري ارتباط با ساير مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم براي مبارزين داخل كشور فعال شود.
شهيد مهدي باكري در دوره سربازي با تبعيت از اعلاميه حضرت امام خميني (ره) – درحالیکه در تهران افسر وظيفه بود – از پادگان فرار و بهصورت مخفيانه زندگي كرد و فعالیتهای گوناگوني را در جهت پيروزي انقلاب اسلامي نيز انجام داد.
بعد از پيروزي انقلاب و به دنبال تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عضويت اين نهاد در آمد و در سازماندهی و استحكام سپاه اروميه نقش فعالي را ايفا كرد. پسازآن بنا بهضرورت، دادستان دادگاه انقلاب اروميه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار اروميه نيز خدمات ارزندهاي را از خود به يادگار گذاشت.
ازدواج شهيد مهدي باكري مصادف با شروع جنگ تحميلي بود. مهريه همسرش اسلحه كلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئوليت جهاد سازندگي استان، خدمات ارزندهاي براي مردم انجام داد.
شهيد مهدی باكري در مدت مسئوليتش بهعنوان فرمانده عمليات سپاه اروميه تلاشهای گستردهاي را در برقراري امنيت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیتهای شبانهروزي در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحميلي، تكليف خويش را در جهاد با كفار بعثي و متجاوزين به ميهن اسلامي ديد و راهي جبههها شد.
شهيد مهدی باكري بااستعداد و دلسوزي فراوان خود توانست در عمليات فتحالمبين با عنوان معاون تيپ نجف اشرف در كسب پیروزیها مؤثر باشد. در اين عمليات يكي از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، كه ايشان به همراه تعدادي نيرو، با شجاعت و تدبير بينظير آنان را از محاصره بيرون آورد. در همين عمليات در منطقه رقابيه از ناحيه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از يك ماه در عمليات بيتالمقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پيروزي لشكريان اسلام بر متجاوزين بعثي بود.
در مرحله دوم عمليات بيتالمقدس از ناحيه كمر زخمي شد و با وجود جراحتهایی كه داشت در مرحله سوم عمليات، به قرارگاه فرماندهي رفت تا برادران بسيجي را از پشت بيسيم هدايت كند. در عمليات رمضان با سمت فرماندهي تيپ عاشورا به نبرد بيامان در داخل خاك عراق پرداخت و اين بار نيز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحيت، وي مصممتر از پيش در جبههها حضور مييافت و بدون احساس خستگي براي تجهيز، سازماندهی، هدايت نيروها و طراحي عمليات، شبانهروز تلاش ميكرد.
در عمليات مسلم بن عقيل با فرماندهي او بر لشكر عاشورا و ايثار رزمندگان سلحشور، بخش عظيمي از خاك گلگون ايران اسلامي و چند منطقه استراتژيك آزاد شد.
شهيد باكري در عمليات والفجر مقدماتی و والفجر يك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسيجيان غيور و فداكار، در انجام تكليف و نبرد با متجاوزين، آمادگي و ايثار همهجانبهاي را از خود نشان داد.
در عمليات خيبر زماني كه برادرش حميد، به درجه رفيع شهادت نائل آمد، باوجود علاقه خاصي كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانوادهاش تماس گرفت و چنين گفت: شهادت حميد يكي از الطاف الهي است كه شامل حال خانواده ما شده است؛ و در نامهاي خطاب به خانوادهاش نوشت: من به وصيت و آرزوي حميد كه باز كردن راه كربلا هست همچنان در جبههها ميمانم و به خواست و راه شهيد ادامه ميدهم تا اسلام پيروز شود.
تلاش فراوان در میدانها نبرد و شرايط حساس جبههها را از حضور در تشييع پيكر پاك برادر و همرزمش كه سالها در كنار بود بازداشت. برادري كه در روزهاي سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سياسي و در جبههها، پا بهپای مهدي، جانفشانی كرد.
نقش شهيد باكري و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خيبر و تصرف جزاير مجنون و مقاومتي كه آنان در دفاع پاتکهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر كسي پوشيده نيست. در مرحله آمادهسازي مقدمات عمليات بدر، اگرچه روزها بهکندی ميگذشت اما مهدي با جديت، همه نيروها را براي نبرد
ي مردانه و عارفانه تهييج و ترغيب كرد و جونان مرشدي كامل و عارفي واصل، آنچه را كه مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت بايد بدانند و در مرحله نبرد بكار بندند، با نيروهايش درميان گذاشت.
بعد از شهادت برادرش حميد و برخي از يارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه بهزودی به جمع آنان خواهد پيوست. پانزده روز قبل از عمليات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعليبن موسيالرضا (ع) خواسته بود كه خداوند توفيق شهدت را نصيبش نمايد. سپس خدمت حضرت امام خميني (ره) و حضرت آيتالله خامنهاي رسيد و با گريه و اصرار و التماس درخواست كرد كه براي شهادتش دعا كنند.
اين فرمانده دلاور در عمليات بدر در تاريخ 25/11/63، به خاطر شرايط حساس عمليات، طبق معمول، به خطرناکترین صحنههاي كارزار وارد شد و درحالیکه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزديك هدايت میکرد، تلاش مينمود تا مواضع تصرفشده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبيت نمايد، كه درنبردی دليرانه، براثر اصابت تير مستقيم مزدوران عراقي، نداي حق را لبيك گفت و به لقاي معشوق نائل گرديد. هنگامیکه پيكر مطهرش را از طريق آبهای هورالعظيم انتقال ميدادند، قايق حامل پيكر وي، مورد هدف آرپيجي دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دريا پيوست.
او با حبي عميق به اهل عصمت و طهارت (ع) و عشقي آتشين به اباعبدالله (ع) و كولهباري از تقوي و یکعمر مجاهدت في سبیل الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به ديار دوست شتافت و در جنات عدن الهي به نعمات بيكران و غيرقابل احصاء دستیافت. شهيد باكري در مقابل نعمات الهي خود را شرمنده ميدانست و تنها به لطف و كرم خداوند تبارك و تعالي اميدوار بود. در وصیتنامهاش اشارهکرده است كه: چه كنم كه تهيدستم، خدايا قبولم كن.
🔸جذب سرباز در آستان قدس رضوی
🔹آستان قدس رضوی از بین مشمولین وظیفه، با مدرک تحصیلی کارشناسی سرباز امریه جذب میکند.
🔹آستان قدس رضوی با دریافت مجوز جذب نیروهای امریه جهت خدمت سربازی از سوی سازمان وظیفه عمومی ناجا و بر اساس سهمیه اختصاص یافته، اقدام به جذب سربازان امریه میکند.
🔹متقاضیان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر و انجام مراحل اولیه جذب نظیر ارسال درخواست و ثبت نام به نشانی reg.razavi.ir مراجعه کنند.
🔹مهلت ثبتنام و ارسال درخواست متقاضیان در سامانه از یکم اسفند لغایت دهم اسفند تعیین شده و شامل مشمولین اعزامی یکم تیر ۱۴۰۰ میشود.
هدایت شده از سربازان آقا صاحب الزمان (عج)❤
💫پروردگارا! هم در دنیا و هم در آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار