بودند. برای ادامه درمان چند
تا قرص از شجاع، نگهبان شیعه اهل العماره گرفتم و خوردم تا بحمد الله و به طور معجزه آسایی حالم رو به بهبودی گذاشت. البته عوارض آن بیماری هیچگاه از بین نرفت و ظاهراً با من همیشگی شده است.
ادامه دارد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بر شما مبارک باد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷پیامبر_اکرم_ص
🌷در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد .
🌷 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
وصیت نامه سردار شهید محسن خسروی
🌹 محسن خسروی
فرزند : خان میرزا
متولد : ۱۳۴۱
محل تولد : کازرون
تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۸
محل شهادت : جاده فاو ام القصر عملیات والفجر ۸
محل دفن : کازرون بهشت زهرا
وصیت نامه سردار شهید محسن خسروی
من المؤمنین رجال صد قواما عاهد و الله علیه فمنهم من قضی لحبه و منهم من ینتظرو ما بدلو تبدیلا (قرآن كریم/ احزاب ۲۳)
خدایا: تو خود بگو تا بنویسم، چرا كه هیچ نمیدانم و هیچ آگاهی ندارم، حمد و سپاس مخصوص ذات اقدس احدیت میباشد كه به بندگان روسیاه و طغیانگرش نعمات بیشماری ارزانی داشت، نعمت انقلاب و امام و جنگ و جبهه، تا راه هدایتی باشد از برای آنان كه برگردند به آغوش دوست.
اینجانب: محسن خسروی فرزند میرزا بعنوان یك مسلمان ایمان آورده به یكتائی حق و وجود قیامت خود را معرفی میكنم: و ندای شهیدان را سر میدهم كه این مهم را از برادر شهیدم احمد رضوانی به ارث بردهام، اشهد ان لا اله الا الله- اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله. این وصتنامه را زمانی شروع به نوشتن كردهام كه چند روزی شاید بیشتر به عملیات نمانده باشد، در شب جمعه با آن همه عظمتش شب جمعهایكه بسیار از دستم رفته و قدر ندانستهام لكن این بار فریب شیطان نمیخوردم و این شب را آخرین شب جمعه عمرم به حساب میآوردم- چرا كه دیگر از زیادی گناه خسته شدهام پشتم شكسته و روحم سیاه و دستم تهی است و این بار میروم تا شاید در این بیابان خشك و بیآب و علف، صحرایی از دوست بشنوم این بار باید آنقدر بگردم تا شاید به محل در دوست برسم، سراغش را از هر كس میگیرم با هر قیمتی كه شده، دیگر تاب و تحمل طغیانگری نفس اندازم، ای نفس ملعون مرگت باد كه عمری است مرا سرگردان و پریشان ساختهای عمرس است كه از مولایم جدایم كردهای و داغ سنگین و جانسوز فراق را بر دلم نهادهای اما بس است، بخدای شهیدان قسم آنقدر میمانم كه به هدف مقدسم برسم یا دیدار دوست و یا زیارت عاشق دوست (حسین (ع)) در این سفر احساس نزدیك شدن و پیوستن به او در روح و روانم ظاهر شده (سبحانالله)
ای مردم، ای جوانان گناهكار و ای ناامید شدگان درگاهش: بدانید و به همه بگویید كه لطف و رحمت حق حساب و كتاب ندارد باز هم بیایید بالاخره بار آخر در رحمت گشوده میشود و همگی اهل نجات میشویم بیایید ای جوانان سرگردان كه من هم مثل شما بودهام من هم در این دنیا آواره بودهام.
ای دوستان عزیزم: ناامید نشوید كه موجب هلاكت شما است خودش فرمود از رحمت من قطع امید مكنید.
فراموش نكنید كه بنابه فرموده رهبر كبیر: عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است.
شما را ندارم چرا كه شرمندهام در قبال آن همه زحمات شما. نمیدانم دیگر شما را زیارت میكنم یا نه خصوصاً شما پدر محترم كه خود در جبهه حضور دارید. موفقیت و سربلندی شما را آرزومندم و از شما حلالیت میطلبم. مادرم میدانم كه غم و اندوه جدائی سرداری دلیر را بر دل داری میدانم كه شهادت جوانم ردت حمزه قامتت را خم كرد و پشتت را شكست اما باز تحمل كن چرا كه اسلام و قرآن از خون حمزه و من عزیزتر و والاتر است صبر كن و افتخار كن بر چنین صبری در راه رضای مولا.
و از شما برادران عزیزم، عنایت- مصطفی و مهدی حلالیت میطلبم و از اینكه حق برادری را نسبت به شما ادا نكردهام شرمندهام فقط این را بدانید كه فریب دنیا نخورید. پاكدامنی و رعایت حجابتان والاتر و پرارزشترین دستگیره اخرویتان میباشد.
همسر مهربانم: در این چند سال با تمام گرفتاریها و جداییها با من ساختی و حق همسری را رعایت كردی لكن وظیفه بالاتر تربیت و پرورش دو فرزندم میباشد در مورد خوب كوشا باش خدا نگهدارت باشد.
و شما ای دوستان بهتر از برادرم من خد اعتراف میكنم كه حق دوستی را رعایت نكردهام، حلالم كنید اگر به آرزویم رسیدم تابوتم را همانجاییكه جنازه برادرم حمزه را زمین گذاشتند بر زمین بگذارید تا آخرین باز با پدر و مادر و اقوام و خویشان و خصوصاً دوستانم وداع كنم تا همه مردم ببینند كه پیروزی اسلام در گرو خون است و خون ما دو برادر از خون حسین و عباس رنگینتر نیست% هر كس كه امام عزیزم را قبول ندارد و حمایت نمیكند در مراسم تشییع جنازهام شركت نكند.
(خدایا به پهلوی شكسته زهرای بتول امام امت را تا ظهور امام عصر(عج) در پناهت محافظت فرما)
بتاریخ ۱۷/۱۱/۶۴
شب جمعه (نهر علم) اروند🌹صلوات
⛓ #یازده 4⃣8⃣
خاطرات آزاده:پروفسور احمد چلداوی
✅تهیه وتنظیم:زینتی-اردشیر
▫️ رمضان ۶۷ تمام شد و تابستان گرم تکریت از راه رسیده بود. آن روزها روزهای پیروزی های پی در پی عراقیها در جبهه های نبرد بود. به تازگی عراقی ها فاو و شلمچه را باز پس گرفته و اسرای زیادی گرفته بودند. آنها بند ۲ را به طور کامل تخلیه کردند و اسرایش را بین سایر آسایشگاه ها پخش کردند و اسرای جدید که شامل اسرای کربلای ۸ به این طرف بودند را به بند ۲ آوردند.
هر وقت این اسرای جدید وارد اردوگاه میشدند همه را داخل آسایشگاه ها می بردند و طبق معمول با تونل مرگ به استقبال آنها می رفتند. در جریان توزیع اسرای بند ۲ عبدالحسین جلالوند به آسایشگاه ما آمد. عبدالحسین مداح اهل بیت بود و در دوران اسارت علی رغم احتمال شناسائی توسط بعثی ها، بارها شجاعانه برای ما مداحی کرد و دعا خواند.
در بین این اسرای جدید فردی بود به نام ن،ک که ظاهرش شبیه معتادها و آدم بسیار فاسدی بود. معلوم نبود به چه انگیزه ای به جبهه آمده است. ن، ک آلت دست بعثی ها شده بود و به وسیله او فشارهای زیادی به بچه ها آوردند. از جمله او را با این که حتی قادر به اداره خودش هم نبود، مسئول آسایشگاه کردند. او نه با ارشاد و موعظه و نه با تهدید و تطمیع آدم نشد و آن قدر به بچه ها ظلم و ستم کرد که من و غلامرضا سیاحی و چند نفر دیگر از بچه ها مجبور شدیم کتک مفصلی جلوی چشم بعثی ها به او بزنیم که در ادامه خواهد آمد.
اسرای جدید وضع بسیار ناجوری در سلولهای تنگ و تاریک الرشید و حسن غول داشتند. بچه ها میگفتند آن قدر عرق میکردیم که در آب عرق مان غوطه می خوردیم. البته اگر چه اغراق است اما عمق فاجعه را تا حدودی نشان میدهد. سطل آب و توالت یکی بود؛ یعنی شب از سطل به عنوان توالت استفاده می کردند و صبح سطل را خالی کرده و یک آب مختصر به آن میزدند و به عنوان سطل آب خوردن از آن استفاده میکردند وضعیت بی آبی به گونه ای بوده که چند نفر از تشنگی شهید شده بودند. تعدادی از این اسرا را پیش ما آوردند. آنها اکثراً ارتشی بودند و در عملیات "توكلنا على الله الثالثه عراق در جبهه زبیدات در مجاورت جبهه شرهانی و تپه های ۱۷۵ اسیر شده بودند. نام جبهه شرهانی و تپه های ۱۷۵ خاطرات شهدای بزرگی چون امیر کریمی علیرضا معتمد زرگر، علیرضا سالمی، توسلی، جامعی و فرضی پور را برایم تداعی میکرد. برای حفظ این تپه ها خونهای زیادی داده بودیم و از این که همه چیز را از دست رفته میدیدم بسیار ناراحت بودم. همان روز ورود اسرای جدید انگور آوردند و آن را تقسیم کردند. به هر نفر سه یا چهار حبه انگور رسید یکی از عراقیها صدایم کرد و یک خوشه اضافی به من داد که آن را بین یکی دو نفر از اسرای جدید تقسیم کردم.
ادامه دارد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷امیرالمومنین امام علی «علیه السلام»⇩:
🌷غصه های گذشته را بر قلب خود باز نکن زیرا تو را از آینده و آماده شدن برای زندگی نو مشغول میسازد.
🌷{غررالحکم، صفحه ۳۲۱}
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 یکشنبه
🔸 ۳۰ بهمن/ دلو ۱۴۰۱
🔸 ۲۸ رجب ۱۴۴۴
🔸 ۱۹ فوریه ۲۰۲۳
🌎🔭👀
💠 مناسبتهای دینی و اسلامی
📿 اولین نماز جماعت در اسلام توسط پیامبر و علی علیهما السلام
🌴 خروج امام حسین علیهالسلام از مدینه به سوی مکه "۶۰ هجری" و آغاز نهضت حسینی😭
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در برج دلو است.
✔️ برای امور زیر نیک است:
ختنه نوزاد
نام گذاری کودک
معامله خانه و ملک
رفتن به مکان جدید
کندن چاه و کانال
امور شراکتی و مشارکت
امور مربوط به کتابت ادعیه و حرز
آغاز بنایی و خشت بنا نهادن
خواستگاری و عقد و ازدواج
خرید کردن
فروش اجناس
دیدار رؤسا و مسئولین
تهیه مایحتاج منزل
🌎🔭👀
👼 زایمان
✔️ مناسب و نوزاد زیبا و دوست داشتنی و روزی دار خواهد بود.
🚘 مسافرت
⚠️ در صورت ضروت همراه صدقه باشد.
🌎🔭👀
💇♂ اصلاح سر و صورت
❌ خوب نیست.
💉 حجامت، خون دادن، فصد و زالوانداختن
✔️ موجب قوت دل می شود.
💑 انعقاد نطفه
🔹 امشب، شب دوشنبه
❌ فرزند ممکن است مواجب بگیر ظالمان شود.
💅 ناخن گرفتن
✔️ روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 بریدن پارچه
❌ روز مناسبی نیست.
طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود
این حکم شامل خرید لباس نیست.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
خوابی که شب "دوشنبه" دیده شود طبق آیه ۲۹ سوره مبارکه "عنکبوت" است.
﷽ قال رب انصرنی علی القوم المفسدین
و چنین استفاده میشود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود. ان شاءالله
به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب
📿 ذکر روز یکشنبه
یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۴۸۹ مرتبه «یا فتاح» که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
🌎🔭👀
💚 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی علیهالسلام
و #فاطمه_زهرا سلام اللهعلیها
سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⌛️ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان صبح آغاز و اذان صبح روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
⛓ #یازده 5⃣8⃣
خاطرات آزاده:پروفسور احمد چلداوی
✅تهیه وتنظیم:زینتی-اردشیر
▫️ تک آخر/ پذیرش قطعنامه
این اسرا فقط چند روز قبل از پذیرش قطعنامه توسط ایران اسیر شده بودند و به ما خبر احتمال پذیرش قطعنامه را دادند. اکثر اسرا چون احتمال آزادی را با پذیرش قطعنامه بالاتر میدیدند از این خبر خوشحال شدند.
چند روز بعد اسرای کم سن و سال را جمع کردند و به اصطلاح برای مبادله بردند. ما تا روز آخر نفهمیدیم کجا رفتند ولی بعدها معلوم شد همه اش برای تبلیغات بود و خبری از آزادی نبود. یکی از این اسرای جدید گروهبانی بود به نام م که به خاطر خوش خدمتی هایش به بعثی ها مسئول بند ۲ شد. متأسفانه او خیلی خبرچینی میکرد و بسیار هم مورد توجه بعثی ها بود.
اصولا بعثی ها به خبرچینها خیلی علاقه مند بودند این .م بسیار شبیه ن ک، شکنجه گر معروف بند ۴ بود و علت اصلی انحراف هر دو آنها سطح فرهنگی پایینشان بود. یک روز که م مشغول تنبیه بچه ها بود دو نفر از نگهبانهای عراقی با تعجب او را به هم نشان میدادند که چطور هموطنانش را شکنجه میکند. یکی از آنها رو به او کرد و گفت فقط از کمر به پایین بزن و بالا تنهش رو کاری نداشته باش. شرایط در بند یک کاملاً متفاوت بود. آن جا نفوذ بچه های بسیجی و برنامه های تبلیغی و خودسازی تأثیر ویژه ای روی اسرا گذاشته بود و رفتارها را تغییر داده بود. هرکس هیچ آشنایی قبلی با این دو بند نداشت میتوانست تشخیص دهد که یک تفاوت اساسی بین بچه های بند یک و دو وجود دارد. روزه داری نمازهای جماعت کوچک و دعاهای مخفیانه و به دور از چشم نگهبان ها در بند یک کاملاً مشهود بود. بچه ها حاضر به هیچ گونه همکاری با عراقیها نمی شدند و دیگر کسی از بند ۱ برای عراقیها خبری نمی برد. عراقیها هم متوجه شده بودند که دیگر جاسوسی در بند ۱ وجود ندارد. سرهنگ محمد خلبان ایرانی مسئول آسایشگاه ۳ که آسایشگاه افسران بود، شده بود و با بچه ها همکاری میکرد. تا جایی که عراقیها نسبت به او و آسایشگاه ۳ خیلی بدبین شده بودند. البته تنبیه آسایشگاه افسران بیشتر از نوع تنبیه های نظامی بود و کمتر برای تنبیه آنها دست به کابل میشدند. هر بار به سرهنگ محمد گفتند که افسران متخلف آسایشگاه را معرفی کند، او همکاری نمی کرد. این بود که یک روز بعد از اینکه آسایشگاه ۳ را تنبیه کردند، نایب عریف کریم آمد و گفت: «چاره ای برای آسایشگاه ۳ پیدا کردم که به فکر هیچکی نمیرسه. کاری میکنم که دیگه توی آسایشگاه ۳ بی انضباطی وجود نداشته باشه. گروهبان م را که وصفش گذشت صدا کرد. او که لباسها و وسایلش را قبلاً در کیسه انفرادی اش گذاشته بود و خود را آماده کرده بود، بلافاصله جلو دوید و سلام کرد و پا کوبید. کریم رو به او کرد و گفت از این به بعد تو مسئول آسایشگاه ۳ هستی و باید آسایشگاه ۳ رو مثل آسایشگاه قبلی منظم کنی. کریم این را گفت و رفت. م. مدتی را به آزار و اذیت و گیر دادنهای بی مورد گذراند. در چند مورد هم همه بند را به کتک داد. او همیشه پیش عراقیها از افسرها به عنوان آشوبگر یاد می کرد و عراقیها چون اجازه نداشتند که افسرها را تنبیه بدنی کنند، سایر بچه ها را اذیت می کردند.
یک بار سرهنگ محمد از دستم به عراقیها شکایت کرد. عراقی ها هم افسرشان را آوردند تا به شکایت رسیدگی کند. افسر عراقی که قرار بود موضوع را رسیدگی کند، ابتدا همه بچه ها را تنبیه کرد و از آنها زهر چشم گرفت تا از سرهنگ حمایت نکنند و بدانند که اگر از او حمایت کنند کتک مفصلی در انتظارشان است. این بود که اکثر اسرا که سرهنگ محمد به نمایندگی از آنها شکایت از م. را مطرح کرده بود، ترسیدند که از ایشان حمایت کنند و اقدام علیه م. شکست خورد. بعد هم افسر عراقی به عنوان جایزه آنهایی که از سرهنگ محمد حمایت نکردند
را به حمام فرستاد. اذیت کردنهای گروهبان به جایی رسیده بود که حتی بچه های سایر آسایشگاه ها هم با او در افتادند. از جمله یک بار اکبر رشتی هم با او در افتاد که البته باز هم نتیجه نگرفت. بچه ها تصمیم گرفتند که سیاست طرد کردن و منزوی کردن او را در پیش بگیرند و همزمان چند نفر هم مأمور کار فرهنگی روی او شدند و او را از عواقب کارهایش میترساندند و به او میگفتند که چون گروهبان ارتش است بعد از آزادی ممکن است از کارش اخراج شده یا حتی محاکمه نظامی شود. بدین ترتیب با کار فرهنگی از جانب عده ای و اعمال سیاست طرد از جانب اکثر بچه های بند، بالأخره .م. شکنجه گر هم آدم شد و به جمع بچه ها پیوست و از کارهای قبلی اش دست برداشت حالا دیگر هر چه عراقی ها از وضع آسایشگاه از او می پرسیدند می گفت که خوب است و هیچ مخالفتی وجود ندارد. تا این که عراقی ها متوجه تغییر رفتار وی شدند و کم کم او را کنار زدند.
ادامه دارد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷 امام صادق «علیه السلام»⇩:
🌷نیت خوب،
روزی را افزایش می دهد.
🌷{کافی؛۲:۱۵۰}
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 دوشنبه
🔺 ۱ اسفند / حوت ۱۴۰۱
🔺 ۲۹ رجب ۱۴۴۴
🔺 ۲۰ فوریه ۲۰۲۳
🌎🔭👀
💠 مناسبت های دینی و اسلامی
🔥 مرگ ابوحنیفه " ۱۵۰ هـ.ق"
🔥 مرگ شافعی " ۲۰۴ هـ.ق "
🌴 هجرت مسلمانان به حبشه
🖤 وفات نجاشی پادشاه حبشه
🖤 شهادت مالک اشتر نخعی رحمتاللهعلیه نیز در ماه رجب بوده است.
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در برج حوت است.
✔️ مناسب برای امور زیر است:
دعوت از دیگران
آغاز آموزش و شغل و درمان
بذر افشانی و کاشت
از شیر گرفتن کودک
کتابت ادعیه و امور حرز
تاسیس امور خیریه
دیدار با بزرگان، دوستان و مسئولین
مهاجرت و حرکت و جابجایی
خرید حیوان
🌎🔭👀
🚖 مسافرت
⚠️ در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.
منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود.
👶 زایمان
✔️ مناسب و نوزاد مبارک و صالح و صبور باشد.
🌎🔭👀
💑 انعقاد نطفه
🔹 امشب،(شب سه شنبه)،
❌ امکان سقط شدن چنین فرزندی میرود.
💇♂ اصلاح سر و صورت
❌ باعث گوشه گیری و انزوا میشود.
🔴 حجامت، خون دادن
✔️ باعث نجات از بیماری میشود.
🔵ناخن گرفتن
✔️ روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 بریدن پارچه
✔️ روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب "سه شنبه" دیده شود طبق ایه ۳۰ سوره مبارکه "روم" است.
﷽ فاقم وجهک للدین حنیفا
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را امری پیش آید و عدهای میخواهند او را از آن کار منع کنند و او سخن آنان را گوش نکند و همین درست است. ان شاءالله
شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر (وقت خوابیدن).
📿 ذکر روز دوشنبه
یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۱۲۹ مرتبه «یا لطیف» که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
🌎🔭👀
💚 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن علیهالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
💝 سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⌛️ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان صبح آغاز و اذان صبح روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
ا💚💛💙🧡ا
عزیز دل غسل امشب فراموش نشود .
ا🧡💙💛💚ا
مرحوم علامه مجلسی در «زادالمعاد» می فرماید:
🌻 در شب آخر ماه(رجب)، غسل سنّت است،
🌻و منقول است که هر که در شب اوّل ماه رجب، و شب پانزدهم و شب آخر آن، غسل کند، از گناهان بیرون آید مانند روزی که از مادر متولّد شده است.
📚{زادالمعاد، ص۱۳و۱۹}
#أین_الرجبیون
#ماه_رجب
═✧❁🌸❁✧═؛
💥🍃حضرت رضاعلیه السلام
فرمود:
هر کسی روز سی ام رجب را روزه بگیرد
خدا گناهان گذشته و آینده ی او را بیامرزد.
بسم الله الرحمن الرحیم
📚 "سپاه در گذر انقلاب"
🔸در راستای فرمایش رهبر معظم انقلاب نسبت به جهاد تبیین، می توان به چگونگی تشکیل سپاه و اتفاقات افتاده در آن اشاره کرد.
لذا به همین منظور از روز اول اسفند که به سالروز تصمیم گیری دولت جهت تشکیل سپاه پاسداران هست سلسله اطلاعات و اخبار و اطلاعیه های سپاه را به صورت روز شمار برای شما برای عزیزان بازگو میکنم.
🌷تقدیم به همه پیام بران انقلاب اسلامی در سرتاسر جهان و تمامی شهدای پاسدار در تمامی میدان های جهاد و مبارزه به ویژه پرچمداران تبلیغ و اطلاع رسانی که با افتخار و عزت زمزمههای خاموش مظلومان جهان را به فریادهای بلند و رسای انقلاب اسلامی و بیداری مستضعفان عالم در جهت اقتدار مداری اسلام و محو استکبار و صهیونیسم بینالملل تبدیل نمودند. یادشان و راهشان جاودان
🔹خبر و روز شمار یک:
موضوع: اعلام تشکیل سپاه پاسداران بر اساس تصمیم هیات دولت
ساعت ۱۰ صبح امروز، (یکم اسفندماه ۱۳۵۷) آقای امیر انتظام در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت کرد و اعلام داشت بر اساس تصمیم هیئت دولت سپاه پاسداران انقلاب ایجاد خواهد شد. آیین نامه آن تهیه شده و در دست مطالعه و رسیدگی است و تا چند روز دیگر پس از تصویب این آیین نامه اعلام خواهد شد و گارد ملی به وجود خواهد آمد تا برادرانی که در انقلاب شرکت داشتند در تشکیلات جدید و با انضباط لازم و لباس مخصوص به پاسداری ادامه دهند.
✅ کانال شفیق فکه، شبکه ایثار:
🔰 @shafighefakeh
⛓ #یازده 6⃣8⃣
خاطرات آزاده:پروفسور احمد چلداوی
✅تهیه وتنظیم:زینتی-اردشیر
▫️ تصمیم برای فرار
اردوگاه ۱۱ از زندانهای مخفی عراق بود و صلیب سرخ هیچ اطلاعی از این زندان نداشت و ما همیشه این دغدغه را داشتیم که به هر نحو ممکن مشخصات اردوگاه و اسامی بچه ها را به ایران برسانیم. مهدی کلاهی از بچه های خوب مشهدی، یک نقشه فرار از اردوگاه ریخته بود. متأسفانه مهدی یکی از چشمانش را به خاطر ورود یک تکه کوچک فلزی در حین بیگاری از دست داد. او نقشه فرار را با من در میان گذاشت و چون به زبان عربی مسلط بودم از من خواست که با او همکاری کنم. من هم پذیرفتم. استحکامات اطراف اردوگاه خیلی زیاد بود. مثلاً پهنای سیم خاردار در بعضی جاها به ۲۰ متر می رسید و یک ردیف سیم خاردار برق دار هم در وسط آن بود. و به همین خاطر عبور از آنها غیر ممکن بود. لذا نقشه این بود که خودمان را به مریضی بزنیم و با آمبولانس که هر چند روز یک بار به بیمارستان اعزام می شد، اقدام به فرار کنیم. برای این کار لازم بود برنامه ای ریخته شود تا تیم فرار همگی و به طور هم زمان به بیمارستان اعزام شوند. چون بیماران به صورت نوبتی و دو سه نفری به همراه چند نفر که دندان درد داشتند به بیمارستان اعزام می شدند، قرار شد وقتی نوبت بند ماست همه اعضاء تیم، فرار یا مریض باشند یا دندان درد داشته باشند و خودشان را به دکتر معرفی کنند اما وجود سایر بیماران مشکل بزرگ ما بود چون امکان داشت دکتر یکی دو نفر از بچه های تیم فرار را برای اعزام انتخاب کند و بقیه جا بمانند. چون من مترجم بودم گفتم من این مشکل را حل میکنم و طوری ترجمه می کنم که دکتر حتماً بچه های طرح را برای اعزام به بیمارستان انتخاب بکند. البته برای این کار لازم بود اسامی تیم فرار را بشناسم. مهدی که از کارهای اطلاعاتی مطلع بود اصرار داشت که اسامی تیم فرار تا موعد مشخص محرمانه بماند و فقط او به عنوان رابط عمل کند ولی بالاخره راضی شد که بچه های طرح را به من معرفی کند. از جمله این بچه ها علی طباطبایی، هاشم انتظاری، و فکر میکنم حسین پیراینده بود. مهدی قبلا چند تا از میلههای اتاق اسرا در بیمارستان تکریت را با اره قطع کرده بود و مسیر را هم تا حدودی شناسائی کرده بود. فرمانده عملیات هم مهدی بود. همه چیز برای اجرای نقشه فرار آماده بود، فقط کافی بود خودمان را به بیمارستان برسانیم
با حاج محمود اصفهانی هم که پیرمرد مهربان و مورد اعتماد آسایشگاه بود مسئله را مطرح کردیم و او گفت برید خدا به همراه تون، هرچند ما رو بعد از شما خیلی شکنجه میکنند ولی همین که شما به ایران برسید و اسامی بچه ها رو به مسئولین برسونید ما راضی هستیم.
اخلاص او ما را در رسیدن به هدف و ادامه طرح مصمم تر کرد. استخاره هم کردم خیلی خوب آمد. این بود که تمام مقدمات را برنامه ریزی کردیم. کمی پول عراقی و چند شیء برنده را هم مهدی کلاهی نمی دانم از کجا تهیه کرده بود. لیست اسامی اسرای اردوگاه ۱۱ هم تهیه شده بود.
ادامه دارد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷امام صادق(علیه السلام) فرمود:
🌷 کسی که زبانش به راستی گردش کند، اعمال او پاک می شود. و کسی که حسن نیّت داشته باشد، روزیش زیاد می شود. و کسی که به خانواده اش به نیکوئی رفتار کند، عمرش طولانی می شود.
🌷 وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۵۱۴.
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📅 #تقویم_نجومی_اسلامی
🗓 سه شنبه ۰۲ اسفند ۱۴۰۱
🗓 ۳۰ رجب ۱۴۴۴
🗓 21 فوریه 2023
🌹امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
▪️3 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
▪️4 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام
▪️10 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️14 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
✅ #رسیدن_به_حاجات_در_شب_جمعه
✅ از برای قضاء حوائج شب جمعه بعد از نماز عشاء این دعا را صد بار بخواند و صد صلوات بفرستد که حاجت روا می گردد
✅ بسم الله الرحمن الرحیم لا رَبَّ اِلّا سِواکَ فَادْعُوهُ وَ لا اِلهً غَیْرُکَ فَارْجُوهُ اَنْتَ الرَّبُّ وَ اَنا الْعَبدُ وَ الْعَبدُ یَخْطِی وَ الرَّبُّ یَعْفُو فِاِنْ کانَ دَعْوَتی لَکَ صادِقَةً وَ یَقینی لَکَ خالِصاً فَصَلِّ علی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَغِثْنی یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ
❇️ #ذکر روز #سه_شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین "ای مهربانترین مهربانان"
❇️ خواندن #ذکر روز #سه_شنبه باعث میشود که حاجت روا شوید این ذکر به نام علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن علی علیه السلام و جعفر بن محمد علیه السلام میباشد بنابراین رعایت شده است در این روز #زیارت امام خوانده شود.
❇️ #ذکر (یا #قابض) ۹۰۳ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رسیدن_به_آرزوها میشود.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز خوبی نیست.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز خوبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز خوبی نیست.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز خوبی است.
✅ برای #زایمان روز خوبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز خوبی نیست.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز خوبی نیست.
🔸امروز روز مناسبی است.
🔸امروز برای شروع کارها روزخوبی است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود روز بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن انجام شود.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،خوب است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در دست است. باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹 خواب در این شب تعبیر دارد.
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید. چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب. و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🔹 #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹 اذان صبح ۵:۲۱:۱۱ طلوع آفتاب ۶:۴۴:۵۳
🔹 اذان ظهر ۱۲:۱۷:۵۵ غروب آفتاب ۱۷:۵۱:۲۸
🔹 اذان مغرب ۱۸:۰۹:۵۲ نیمه شب شرعی ۲۳:۳۶:۲۰
⏰ ذات الکرسی عمود ۰۰:۱۲
🤲 دعا در زمان ذات الکرسی #مستجاب است.
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #سه_شنبه است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷امام جواد علیه السلام:
🌷مومن به سه چیز محتاج است:
توفیق الهی، که کارها را به خوبی پیش ببرد
واعظ درونی که هر لحظه او را پندواندرز دهد
پذیرش نصیحت کسی که او را پند میدهد
🌷تحف العقول، ص 729
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⛓ #یازده 7⃣8⃣
خاطرات آزاده:پروفسور احمد چلداوی
✅تهیه وتنظیم:زینتی-اردشیر
▫️ یک شب که بچه ها اخبار فارسی تلویزیون عراق را نگاه میکردند یک دفعه دیدم بچه ها به هوا پریدند و شادی کردند. به طرف تلویزیون که رفتم دیدم بله! ایران قطعنامه را پذیرفته است. بلافاصله رفتم پیش مهدی و گفتم: «بهتره فعلاً برنامه فرار رو کنسل کنیم تا ببینیم قضیه قطعنامه چی میشه» او هم پذیرفت. ما پیش بینی میکردیم که با پذیرش قطعنامه و آتش بس چند روزی را بیشتر مهمان عراقیها نباشیم و به زودی آزادمان کنند. بعد از پخش این خبر از تلویزیون عماد، سرباز عراقی آمد پشت پنجره و مرا صدا کرد و گفت: «فردا صبح ساعت ۸ آتش بس اعلام میشه ولی به کسی نگو و گفت: تا چند روز دیگه اتوبوسها برای انتقال تون میاند به اردوگاه. من که از شدت خوشحالی داشتم بال در می آوردم. حیفم آمد این خبر را به بچه ها ندهم. رفتم و قضیه آتش بس و آمدن اتوبوسها را به چند نفر گفتم. البته فردای آن روز معلوم شد همه آن حرفهای عماد خالی بندی و سرکاری بود. شب بعد از پذیرش قطعنامه تلویزیون عراق برنامهی به قول بچه ها "قال خمینی" را پخش کرد. در این برنامه مرتباً صحبتهای امام قدس سره الشریف را به صورت نوشته پخش میکرد که ما توانستیم بخشی از پیام ایشان را بفهمیم. وقتی تلویزیون آن بخش فرمایشات حضرت امام قدس سره الشريف، که از نوشیدن جام زهر می فرمودند را پخش میکرد همه بچه ها و حتی نگهبانهای عراقی چهارچشمی زل زده بودند به تلویزیون و گوش میدادند. اما وقتی تلویزیون لابه لای این نوشته ها حرفهای صدام را پخش میکرد. ما مشغول کار خودمان می شدیم و حتی نگهبان عراقی هم توجه اش را از تلویزیون برمیداشت و به قدم زدن میپرداخت. انتظار داشتیم بعد از پذیرش قطعنامه صدام بلافاصله اعلام آتش بس کند؟
چون با این کار، همه دنیای استکبار هم صدا با صدام، ایران را عامل ادامه جنگ معرفی میکردند. ولی صدام بعد از پذیرش قطعنامه از جانب ایران ناگهان عمليات توكلنا على الله را شروع کرد و در غفلت ما ضمن بازپس گیری جزایر مجنون به داخل خاک ایران نفوذ کرد و حتی مثل اول جنگ تا نزدیکی های اهواز هم پیش آمد و دوباره جاده اهواز خرمشهر را تهدید کرد. عراق اعلام کرد ابتدا باید نشستی در سازمان ملل صورت گیرد و بعد آتش بس اعلام شود، ولی ایران می گفت که ابتدا و قبل از هر مذاکره ای باید آتش بس اعلام شود. در همین عملیات سردار علی هاشمی فرمانده قرارگاه سری نصرت و فرمانده سپاه ششم امام صادق عليه السلام مفقود الجسد شد. یادم هست مدتها بعد هم که ما را به اردوگاه ۱۸ تبعید کردند عراقیها بارها و بارها در بین اسرای جدید به دنبال فردی به نام علی هاشمی یا کسی که از او اطلاعاتی داشته باشد میگشتند. من آن موقع این سردار بزرگ را نمیشناختم اما چون عراقی ها خیلی به دنبالش بودند، متوجه شدم باید فرد مهمی باشد. از طرفی اگر علی هاشمی در بین اسرا بود حتماً می فهمیدیم. بنابر این دو مقدمه، به سادگی می شد نتیجه گرفت که به احتمال زیاد علی هاشمی به شهادت رسیده و مفقود الجسد شده است.
ادامه دارد
⛓ #یازده 8⃣8⃣
خاطرات آزاده:پروفسور احمد چلداوی
✅تهیه وتنظیم:زینتی-اردشیر
▫️ در این موقع عريف ،طارس، نگهبان و مسئول بند ۳ و ۴ پشت پنجره آمد و من را صدا کرد. او خیلی عصبانی بود و گفت چرا وقتی افسر اومد شما نرقصیدید و.. و چرا برای سلامتی خمینی صلوات فرستادید در حالی که این صدام بود که جنگ رو تموم کرد. او من را تهدید به شکنجه کرد. افسر دیگری که احتمالاً فرمانده گروهان محافظان اردوگاه بود و درجه اش سروان بود آمد پشت پنجره و بچه ها را صدا کرد. من را هم از خواب بیدار کردند تا ترجمه کنم. من که خواب آلود بودم پا نکوبیدم و دستم را به پنجره تکیه دادم که این کار من او را حسابی عصبانی کرد. افسر عراقی پرسید: «شما چرا توی این شادی بزرگ نمی رقصید؟» مجتبی سنقری بسیجی همدانی لشکر ۳۲ انصار، که در عملیات کربلای ۴ اسیر شده بود. بلند شد و گفت: ما هم خیلی خوشحالیم ولی به خاطر ماه محرم نمی رقصیم». آن افسر چند سؤال دیگر هم پرسید که بچه ها یکی یکی جواب میدادند و من هم با آب و تاب ترجمه میکردم. پاسخهای قاطع بچه ها و رفتار تحقیر کننده من، افسر عراقی را حسابی عصبانی کرد و با ناراحتی از آنجا رفت. البته برخی از اسرای بند دو حسابی رقاصی کردند و از خجالت عراقی ها درآمدند.
فردای آن شب بعثی ها تصمیم گرفتند که بند یک را به صورت دسته جمعی تنبیه کنند. آنها دستور دادند که پتوها را بیرون بیاوریم چون یکی از راههای اذیت که کردنشان این بود، بی مورد دستور میدادند پتوها را بیرون بیاوریم و مدتی را بدون پتو روی زمین آسایشگاه به سر بریم. ما هم پتوها را بیرون آوردیم و در محوطه مشغول هواخوری بودیم که یک دفعه دیدم عريف طـارس عصبانی و برافروخته همانند اژدهایی با انفاس آتشین آمد و دستور داد همه به خط شویم. آن قدر عصبانی بود که شاید اگر چشم بصیرت میداشتی میتوانستی آتشی که از دماغش زبانه میکشد را بینی. او یک مترجم هم با خودش آورده بود تا از ترجمه کردن من بی نیاز شود. این کار او به زبان اسارتی معنایش اعلام جنگ به من به عنوان مترجم بند یک بود. مترجم او الفرج از بندهای ۳ و ۴ آدم فاسدی بود و بعدها هم به منافقین پیوست. سابقه دشمنی من با این خانن فاسد برای همه بچه ها و حتی عراقی ها واضح و آشکار بود. عريف طارس من را بیرون کشید و همان طور که شب قبل تهدیدم کرده بود گفت که میخواهد تبعیدم کند. او برای زهر چشم گرفتن از بچه ها من و داور داورپناه سرباز دلاور لشکر ۸۸ زاهدان که شب قبل با افسر مشاجره کرده بودیم را محاکمه کرد. او گفت: «چرا به افسر بی احترامی کردید؟» گفتم: «من فقط حرفای بچه ها رو ترجمه کردم و هیچ جمله اضافی از خودم نگفتم و از بچه ها خواستم حرفم را تأیید کنند. ولی در کمال تعجب همه سکوت کردند و فقط غلام شیرانی بلند شد و با شجاعت حرفهایم را تأیید کرد. در کمال ناباوری بچه ها از من حمایت نکردند و تنهایم گذاشتند. عریف طارس هم محاکمه را به پایان رساند و حکم تبعيد من به بند ۴ را صادر کرد.
در آن شرایط این بدترین شکنجه ای بود که میشد برایم اعمال کرد. چون آنجا چند دشمن خونی بین نگهبانها و خائنان داشتم که مدت ها باید وجود نامبارک شان را تحمل میکردم. یکی از آنها خائن و جاسوس بزرگ ن.ن بود که بارها برای خراب کردنش تلاش کرده بودم، اما موفق نشدم. حالا باید زیر دستش و جلوی چشمانش زندگی میکردم. این یعنی یک فاجعه زیست انسانی (بخوانید برسیاق
زیست محیطی!).
ادامه دارد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷پیامبر_اکرم_ص
🌷شَعبانُ شَهری... فَمَن صامَ شَهری کُنتُ لَهُ شَفیعاً یَومَ القِیامَةِ.
🌷شعبان ماه من است. هر که ماه مرا روزه بدارد، روز قیامت شفیع او خواهم بود .
🌷بحارالانوار جلد ۹۴ ص۸۳
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷