🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷پیامبر_اکرم_ص
🌷من منعه الصوم من طعام يشتهيه كان حقا علي الله ان يطعمه من طعام الجنة و يسقيه من شرابها.
🌷كسي كه روزه او را از غذاهاي مورد علاقه اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاي بهشتي بخورانند و از شرابهاي بهشتي به او بنوشاند.
🌷 بحارالانوار ، ج 93 ص 331
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم وقت بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⛓ #یازده 2⃣3⃣1⃣
خاطرات آزاده:پروفسور احمد چلداوی
✅تهیه وتنظیم:زینتی-اردشیر
▫️نجات صدیق در دادگاه عراقی
یک روز دوباره به ما سه نفر گفتند که خیلی سریع آماده رفتن شویم. باز هم طبق معمول تا مقصد چشم و دست بسته بودیم. گفتند به بغداد می روید تا در یک دادگاه محاکمه شوید. حسابی غافلگیر شده بودیم و فرصت هماهنگی و یکی کردن حرف هایمان را نداشتیم. همه اعضای هیئت منصفه و قاضی، نظامی بودند و با درجات مختلف. قاضی یک عقاب داشت و یک ستاره. یعنی سرتیپ. ما سه نفر بی رمق روی زمین نشستیم. آن جا جایگاهی بود که با نرده هایی به ارتفاع حدود ۷۰ سانتی متر محصور بود و همگی آنهایی که شب فرار ما در بیمارستان یا ردهه مسئولیتی داشتند و همچنین فرماندهان ارشد اردوگاه را آنجا زور تپان جا داده بودند. در رأس این جمعیت نگهبانان آن شب بیمارستان که یکی همان نجم بود و افسر اردوگاه در جلوی جمعیت ایستاده بودند. قاضی از من پرسید کسی از این جمع با شما در فرار دست داشته است؟ یاد شکنجههای وحشتناک نجم بعد از دستگیریمان در بیمارستان افتادم که برای به هوش نگه داشتن من در حین شکنجه از یک اسپری بدبو استفاده کرد. الآن وقت انتقام بود، این سرباز شیطان را میتوانستم به دست خود این شیاطین به درک واصل کنم. کافی بود بگویم نجم از فرار ما اطلاع داشت؛ در آن صورت به سادگی آب خوردن نجم اعدام میشد و همگی آن جمعیت به زندانهای سنگین محکوم میشدند. نگاهی به انبوه جمعیتی که مثل گوسفند درون آن آغل تنگ تپانده شده بودند انداختم. آنها میدانستند سرنوشتشان بسته به کلماتی است که لحظاتی بعد خواهم گفت. در نگاهشان خصوصاً نگاه نجم، نوعی التماس می دیدم. باز هم بر خدای خودم توکل کردم و تصمیم گرفتم همه را ببخشم و جزایشان را به خالقشان واگذار کنم. به یاد فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام افتادم که فرمود "النجاة فى الصدق، لذا بدون مکث گفتم: «خیر». میدانستم حتی اگر مکث کنم برای همه آن افراد دردسر درست می شود. وقتی همکاری آنها را منکر شدم همگی آنها حتی قاضی نیز نفس راحتی کشیدند، اما حالا دیگر در نگاههای سرد و بی روحشان هیچ اثری از آن التماس قبلی و یا حتی قدردانی از کسی که میتوانست از آنها انتقام سختی بکشد اما این کار را نکرد وجود نداشت.
وکیل مدافع این دو نفر هم در بیرون حصار ایستاده بود و داشت با جملاتی ملتمسانه از آنها دفاع میکرد. به قاضی گفت: «سیدی ذوله من عائله الشهداء و مجاريح عندهم اطفال و نساء، ارجوك اتخفف الهم» یعنی «قربان اینها خانواده شهید و مجروح هستند. زن و بچه دارند لطف بفرمایید در حکم شان تخفیف دهید.» وقت صدور حکم متهمان بود. قاضی برای صدور حکم نهایی دستور داد همه متهمان از سالن دادگاه خارج شوند. میخواستند ما را هم از سالن بیرون ببرند که قاضی گفت «خلیهم» یعنی «بذار باشن» دادستان با قرائت کیفرخواست تقاضای مجازات ۹ ماه زندان کرد. یکی از افسران بعث که کنار قاضی بود التماس کرد که مدت مجازات کمتر شود. خلاصه دو نفری که در دو طرف قاضی بودند با هم بر سر مدت زمان مجازات زندان اختلاف داشتند. یکی مثلاً می گفت نه ماه دیگری می گفت سه ماه قاضی هم پادرمیانی کرد و گفت بنویسید شش ماه، قال قضیه را بکنید! وقتی از صدور احکام فارغ شدند قاضی دادگاه که سرتیپ بود، رو به اطرافیانش کرد و بادی به غبغب انداخت و گفت: سربازان خمینی همگی بی سوادند و اینا رو که میبینی عاشق خمینی هستن. شرط میبندم بی سوادند». بعد به من اشاره کرد که جلوتر بروم و پرسید: چند کلاس سواد داری؟» گفتم: «دانشجوی سال سوم رشته مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت ایران هستم». رنگ صورتش قرمز شد و داشت از شدت عصبانیت منفجر میشد. در همین حین فکری به ذهنم رسید و با اشاره به هاشم و مسعود گفتم: «قربان» این دو نفر هم دانشجو هستند». ضربه کاری و کامل بود. تمام تئوری آن قاضی با شکست بزرگی مواجه شد. خدا کرد که فقط با عصبانیت دستور اخراج ما از دادگاه را داد و ما را بردند. در مسیر خارج شدن از دادگاه چشمانم به چشمان نجم گره خورد. هنوز حالت بغض و کینه از نگاهش مشخص بود اگر چه از حکم ابلاغ شده ناراحت بود، اما خدا به او رحم کرده بود که سرنوشتش با ما گره خورده بود. اگر افراد انتقام جویی در مسیر سرنوشتش قرار میگرفتند اعدامش قطعی بود. بلافاصله با همان وسیله ای که ما را آورده بودند به ملحق بازگرداندند.
ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد میشه قبل از شروع ختم قرآن روزانه در ماه مبارک رمضان حتما حتما این کلیپ زیبا را دانلود کنید و تا آخر ببینید التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷پیامبر_اکرم_ص
🌷مَن قامَ لَیلَةَ القَدرِ إیماناً وَ احتِساباً ، غُفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ
🌷هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی ، شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود.
🌷 فضائل الأشهر الثلاثه، ص 136
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم وقت بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📆 تقویم اسلامی نجومی یکشنبه
۲۰ فروردین ۱۴۰۲ هجری شمسی
۱۸ رمضان ۱۴۴۴ هجری قمری
۹ آوریل ۲۰۲۳ میلادی
💔 شب یکشنبه شب ضربت خوردن مولی علی علیه السلام و شب قدر است.
🗓 روزشمار:
▪️1 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
▪️2 روز تا دومین شب قدر
▪️3 روز تا شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
📛 امروز: ساعت ۱۶:۲۸ قمر از برج عقرب خارج می شود.
🌸 اذکار روز یکشنبه :
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت
🌸 امروز برای امور زیر خوب است:
🔹جراحی چشم
🔹کشیدن دندان
🔹خارج ساختن دمل چرکین و زگیل و خال
🔹درختکاری
🔹بذرافشانی
🔹خرید باغ و زمین
🔹از شیر گرفتن کودک
🔹آبیاری
🔹استعمال دارو
❌ ولی از سفر و امور اساسی و زیر بنایی پرهیز شود.
👧 نوزاد زندگی و عاقبت خوبی دارد.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) باعث غم می شود.
💉 #خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث قوت بدن است.
✂️ یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز بد است و برکت را از زندگی می برد.
👕 بریدن و دوختن لباس، در این روز باعث غم و اندوه شده و آن لباس برایش مبارک نخواهد بود.
🚫 این یکشنبه برای #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) خوب است. از فواید نوره: نوره کشیدن موجب درمان بیماریهای پوستی می شود.
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.