eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
320 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰قصه‌ی اسم محمد 🟡 در روایتی آمده که حضرت آمنه هنگامه‌ی تولد فرزند عزیزش را اینگونه توصیف می‌کند: وقتی فرزندم به دنیا آمد سر به آسمان بلند کرد و نوری از وی به آسمان تابید. سپس ندایی آسمانی به من گفت: نام او را «محمد» بگذار! (بحارالانوار، ج15، ص273). این نام گرچه عربی است اما عرب از آن استفاده نمی‌کرد. چنانچه «رحمان» را درعین عربی بودن به کار نمی‌برد. وقتی عبدالمطلب نام پیامبر را خواند، مردم تعجب کردند. ⚫️ اگر بخواهیم قصه‌ی اسم را بکاویم، به آغاز آفرینش می‌رسیم. آنجا که خداوند به ملائکه فرمود: من بنا دارم در زمین خلیفه‌ای قرار دهم. ملائکه پرسیدند: آیا می‌خواهی در روی زمین کسی را بگذاری که فساد کند و خون بریزد؟ آن هم درحالی‌که ما تو را تسبیح با حمد می‌کنیم و تقدیس می‌نماییم؟ خداوند فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. خداوند اسامی را به آدم آموخت. سپس به ملائکه فرمود: شما از آن اسامی چیزی می‌دانید؟ ملائکه که فهمیدند سرّ ماجرا در همین اسامی است، به خداوند گفتند: سبحانک! ما چیزی غیر از آنچه به ما آموختی نمی‌دانیم. خداوند به آدم فرمود: تو به ملائکه از آن اسامی خبر بده. 🟡 در این قصه‌ی کوتاه درس‌هایی است درازدامن که ردّ آن همیشه در تاریخ تازه بوده. ملائکه ضمن اعتراض به خدا، مدعی یک کارویژه می‌شوند: تسبیح با حمد. اما خداوند به آنها نشان می‌دهد که این تسبیح با حمد بدون واسطه‌ ممکن نیست. واسطه‌هایی که خدا از آنها با کلمه «اسماء» یاد کرده و آنها را در وجود خلیفه قرار داده است. گویی از آدم، افرادی متولد می‌شوند که صاحب این اسامی هستند. واسطه‌هایی برای تسبیح با حمد که اگر آنها نباشند، تسبیح با حمد، آرزویی است محال! ⚫️ از این رو ملائکه به محض فهمیدن ضرورت واسطه‌ها و وجود «اسماء»، از ادعای اولیه خود دست می‌کشند. حالا دیگر حرفی از «حمد و تحمید» نمی‌زنند. به تنزیه بسنده می‌کنند با ذکر «سبحانک». گویی دریافته‌اند حمد در عالم محوری دارد که آمدنش در زمین با آدم ممکن می‌شود. این محور حمد چه کسی می‌تواند باشد جز همان وجود مبارکی که اسمش «محمد» و «احمد» است؟ 🟡 سپس اگر کسی خود را در عرض «محمد» انگارد و وساطت او را نپذیرد، ولو در صف ملائکه الهی باشد، مطرود و ملعون است چنانچه ابلیس اینگونه شد. نپذیرفتن وساطت و ادعای رشد به صورت مستقل، به محدوده امور مادی هم کشیده می‌شود. نه شرقی و نه غربی یا به تعبیر قرآن «لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ» یعنی ردّ شرق و غربی که مدعی امکان رشد مستقل‌اند. اینها چیزی نیستند جز شجره خبیثه. همانی که خداوند فرمود: «ما لها من قرار». قراری ندارد و درنتیجه رشدی هم ندارد. چنانچه اگر نطفه در رحم به عنوان «قرار مکین» جای نگیرد، جنینی هم رشد نمی‌کند. رشد ذیل شجره طیبه است. همانی که «اصلها ثابت و فرعها فی‌السماء» است. همان شجره مبارکه زیتونه در آیه نور! همان اسماء الهی که حمد در عالم را ممکن می‌کنند و روابط حامدانه می‌سازند. ⁉️ اما روابط حامدانه یعنی چه؟ ⚫️ ما می‌دانیم که حروف الفبا یا حروف هجا به لحاظ کتابت به دو قسم انفصال و اتصال تقسیم می‌شوند. یعنی چه؟ یعنی همه حروف به ماقبل خود قابلیت اتصال دارند. اما همه‌ی حروف به حرف بعد خود متصل نمی‌شوند. این حروف عبارتند از: «ا، د، ذ، ر، ز، و» که به حروف انفصال نامیده شده‌اند. با این حساب «محمد» نامی است که با حرف اتصال شروع شده و با حرف انفصال ختم یافته. شاید بتوان اینطور تعبیر کرد که میم متصل یعنی حضرت به انبیاء ما قبل خود وصل است و در ادامه آنهاست و دال منفصل یعنی او خاتم رسولان است و بعد از او پیامبر نخواهد آمد. پس همه‌ی ما تا قیامت در «عصر» و تاریخ محمد هستیم؛ در «آخرالزمان»! 🟡 یکی از ویژگی‌های مهم این عصر «حمد» و ایجاد روابط حامدانه است. شاید اشتراک آخرین نبیّ و آخرین وصیّ در این اسم، به همین برگردد. جهانی انتظار ما را می‌کشد و ما انتظار جهانی را می‌کشیم که روابط در آن، حامدانه است. جالب آنکه آغاز جهان کلمات خدا در قرآن هم با سوره حمد است: «الحمدلله رب العالمین». فاتحه‌الکتاب و فتح کتاب با حمد است. برای این «حمد» هم باید بتوان به طور حقیقی گفت: «الحمدلله رب العالمین» و این گفتن حقیقی راهی ندارد جز تمسک به نام «محمد» و «اسماء متبرک». چون ما مستقل از او امکان حمد نداریم. ⚫️ برگردیم به روابط حامدانه با یک مثال. وقتی کسی برای من و شما غذایی تدارک می‌بیند، ما دو کار می‌کنیم: غذا را می‌خوریم و ذیل تعریف از رنگ و بو و مزه غذا، از صاحب سفره تشکر می‌کنیم. یعنی هم حمد عملی و هم حمد زبانی. گاهی هم به جای این روابط حامدانه، اول از غذا عیب می‌گیریم و آن را تحقیر کرده و در آخر هم دور می‌ریزیم. روابطی می‌سازیم که قرآن اینگونه از آن یاد می‌کند: «همز و لمز».
🟡 جالب آنکه خداوند در قرآن جماعت هماز و لماز را اینگونه معرفی می‌کند: «الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» «يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ» یعنی جریان سرمایه‌داری که ثروت را برای ازدیاد ثروت می‌خواهد. این محاسبه و حساب‌گری روابط درون جامعه را از حالت حامدانه خارج کرده و آتشی به جان جامعه می‌اندازد که توصیف آن در ادامه آیات سوره همزه آمده است. ⚫️ جالب‌تر هم آنکه معنای لغوی «همز و لمز» اشاره به روش کار این افراد هم دارد. این هر دو یعنی فشارهایی که سرمایه‌داران بر انسان‌ها تحمیل می‌کنند. فشارهایی که گاه جنس آن صریح و مستقیم است مانند رسانه(همز) و گاه جنس آن غیرمستقیم است مانند هنر (لمز). اگر بناست این روابط آتشین در جهان خاموش شود، راهی جز تمسک به محور حمد در عالم نداریم. جهانی با اقتصاد و سیاست و فرهنگ حامدانه در گرو بُریدن از شرق و غرب و قرار گرفتن زیر سایه شجره مبارکه و طیبه است! ما در عصر محمدیم.. در دوره‌ی تجلی اسم اعظمش! 🆔 @Qasas_school
🔶 "روزهای انقلاب" نام کتابی است از مری هگلند با ترجمه‌ی میترا دانشور. نویسنده، زنی آمریکایی است که در تابستان ۱۳۵۶، بی‌خبر از تحولات مهمی که کل ایران را زیر و زبر می‌ساخت، پا به روستایی کوچک در حوالی شیراز گذاشت. او ۱۸ ماه در ایران ماند و تنها پژوهشگر آمریکایی‌ای بود که از نزدیک انقلاب اسلامی را مشاهده کرد. روزهای انقلاب روایت تجربه‌های روزمرۀ هگلند در این روستاست که نشان می‌دهد چگونه مردمی عادی و دور از سیاست پا به جریان انقلاب اسلامی ایران گذاشتند و در خلال ماجراهای انقلاب و پس از آن متحول شدند. 🔷 من می‌خواهم این تحول مردم را، از زاویه‌ی "ساخت " ببینم. موضوعی که در پست قبل ذیل بحث از "قصه‌ی اسم محمد" به آن اشاره کردم. روابط حامدانه در روزهای انقلاب، امری چنان محسوس بود که هگلند در توصیف آن می‌گوید: "مشاهده‌ی ایثار، احترام برای دیگران، ازخودگذشتگی، همکاری و اتحادی که در طول ماه‌های التهاب انقلابی به نمایش درآمد و خوش‌بینی و سروری که در طول راه‌پیمایی راه‌پیمایی‌های انقلابی به چشم می‌آمد اثری بر جای گذاشت که با تحولات بعدی کاملاً از بین نرفت." 🔺ما در عصر محمدیم! 🆔 @Qasas_school
🔰دولت تروربنیاد 🔸تفاوت است میان دولتی که برای رسیدن به برخی اغراض، گاهی رو به می‌آورد با دولتی که بنیاد و خشت اولش با ترور بوده است؛ یعنی دولتی که شکل‌گیری، موجودیت و استمرار و ثبات و حتی آینده‌ی خود را در گرو ترور و کشتار ببیند. 🔹این دولت‌های تروربنیاد، در جغرافیای زمین و تاریخ زمانه انگشت‌شمار بوده‌اند و اسرائیل در میانه این حلقه اندک، از زمره این مدال‌آوران خشونت وحشیانه است. قصه‌های بسیاری را می‌توان گواه این ماجرا گرفت از جمله قصه‌ی ترور مخالفان عرب و انگلیسی و حتی یهودی در . 🔸جرالد کوفمن نماینده یهودی پارلمان انگلیس یکی از کسانی است که به این تروربنیاد بودن اسرائیل اذعان می‌کند و می‌گوید اسرائیل برای تشکیل دولت و غصب سرزمین فلسطین، حتی یهودیان مخالف صهیونیسم یا انگلیسی‌های در تردید را ترور کرد. 🔹ناگفته نماند کوفمن همان فردی است که خود را در یک سخنرانی اینگونه به ما معرفی می‌کند: «من در خانواده يهودی متعصب و صهيونيست بزرگ شده‌ام. در قفسه‌ای در آشپزخانه‌مان جعبه کوچکی بود که روي آن نوشته شده بود "سرمايه ملي يهود". ما سکه‌هايمان را براي کمک به ساخته شدن اولين ساختمان‌های يهوديان در فلسطين در داخل آن جعبه می‌ريختيم.» 🔸بمب‌گذاری در هتل کینگ دیوید و محل اجتماع مقامات بلندپایه انگلیس و سران عرب و شخصیت‌های یهودی، یک حمله هدفمند بود که از طرف گروه آرگون هدایت و با موافقت سران بلندپایه سیاسی آژانس یهود و در رأس آن دیوید بن گورین انجام شد. رئیس میدانی عملیات زاوی لیونی پدر تسیپی لیونی وزیر خارجه سابق اسرائیل بود و عملیات تحت فرماندهی مناخیم بگین انجام گردید و منجر به کشته شدن 92نفر شد. 🔹این ترور مسیر غصب سرزمین را از وجود مخالفان خالی کرد و در طی دهه‌ها به صورت یک سیاست کلی درآمد. لذا می‌توان مدعی شد اسرائیل اساسا یک دولت تروربنیاد است. 🆔 @Qasas_school
🔰 پزشکیان و ماراتاهای هند ▪️پزشکیان در فایل صوتی‌ای که ابتدا تکذیبیه مسئولان دولتی را به دنبال داشت می‌گوید: یک نهاد بین‌المللی بیاید و امنیت منطقه را تامین کند. این حرف مرا یاد قصه‌ی نامه ماراتاهای هندوستان به ملکه انگلیس انداخت. ▪️ماراتاها سلحشورانی بودند که ابتدا در برابر انگلیس و قدرت توپ‌ها و سلاح‌هایش مقاومت شایانی کردند اما در نهایت مغلوب ارتش انگلیس شدند. نوع روحیه دلاورانه آنها باعث شده بود که در روزهای پر تب و تاب پیوستن هندی‌ها به ارتش انگلیس آن هم به هدف سیر شدن شکم‌های گرسنه؛ ارتش انگلیس از پذیرفتن ماراتاها احساس خطر کند. ▪️اما گروه اندکی از ماراتاها بابت زندگی سختی که ذیل حاکمیت انگلیس بر هند تجربه می‌کردند به ملکه انگلیس نامه نوشتند: «ما افراد ماراته ساکن در ولایت بمبئی ورود زندگی‌بخش انگلستان را تجربه کرده‌ایم و در انتظار امتیازهایی هستیم که امپراتور بزرگ آن کشور به مردم ما خواهد داد. ملکه ویکتوریای نجیب، رسیدن افراد ما را به مقام‌های مهم ممنوع کرده است. ما هم چنین انتظاری نداریم؛ چون به خوبی تربیت نشده‌ایم و لیاقت این مقام‌ها را نداریم! اما با فروتنی درخواست می‌کنیم در ارتش یا پلیس استخدام شویم. اگر هم امکان ندارد به عنوان سرباز وارد خدمت شویم، حاضریم خدمتکار یا قاطرچی باشیم.» 🔺جمهوری اسلامی که به حق مدعی نظم جدید و نوجهان است امروزه رئیس دولتش (به هر شکل) کم مانده به برهم‌زنندگان وحشی نظم در دنیا بگوید: بیایید ما را اداره کنید. ما حاضریم قاطرچی شما باشیم. ⁉️ آیا آمریکا نباید فکر کند فشارها اثر کرده و پدال تحریم را برای تسلیم نهایی ایران بیشتر فشار دهد؟ 🆔 @Qasas_school
🔰 شریف جنگیدن! ▪طی 24ساعت گذشته، 24 شهروند لبنانی توسط اسرائیل به شهادت رسیده‌اند. این توحش اسرائیل درحالیست که حزب‌الله موشک‌ها و راکت‌های خود را به نزدیکی محل سکونت ساکنان اسرائیل می‌رساند اما آدم نمی‌کشد. خبرنگار نظامی یدیعوت آحرونوت مدعی است: «بُرد و کیفیت موشک‌های حزب الله طی روزهای گذشته منعکس کننده توانمندی کامل حزب الله نیست و تنها از 10 درصد از توان خود استفاده کرده است.» نام این رفتار حزب‌الله چه می‌تواند باشد جز شریف جنگیدن؟ مردانه ستیز کردن؟ جوان‌مردانه به میدان رفتن؟ ▪باید این ماجرای شرافت را چنان در تاریخ پررنگ نوشت تا مشتی باشد بر دهان افرادی چون لرد ولزلی. او یکی از فرمانداران انگلیسی در هند بود. کتابی را تالیف کرد به نام «کتاب جیبی سرباز برای خدمت در میدان جنگ». در بخشی از کتاب نوشت: همیشه بر سر ما می‌کوبند و تکرار می‌کنند که شرافت و صداقت بهترین سیاست است. اما این جملات زیبا برای سرمشق‌های کودکان دبستانی خوب است. اگر کسی بخواهد در زمان جنگ هم شرافت داشته باشد، بهتر است شمشیرش را زمین بیندازد.» 🔺الاسلام یعلو و لایعلی علیه! بگذار این بار جور دیگری این گزاره‌ی بنیادین را بفهمیم: اسلام نسخه‌ی اعلای هرچیز! 📚به دنبال کادی، ص21 🆔 @Qasas_school
🔰 هستیم! 🟡 اصفهان چند سال در تصرف افغان‌ها بود. تا آنکه نادرقلی‌بیگ توانست آنها را طی سه جنگ عقب براند. بعد از این موفقیت او سراغ شهرهایی رفت که عثمانی در این سالهای پس از افول صفویه تصرف کرده بود. در مسیر جنگ، نادر به قزوین رسید. در این شهر تصمیم گرفت افراد توانمند و رزم‌دیده را به سپاه خود اضافه کند. یک مسابقه تیراندازی صورت داد و بعد بر تنه درختی حلقه انگشتری خود را نصب کرد و به مسابقه دهندگان گفت حلقه را هدف قرار دهید. تیرهای همه به خطا رفت جز یک تفنگ‌چی یا به قول خودشان جزایرچی. او درست به میان حلقه شلیک کرده بود. نادر متعجب از او خواست دوباره هدف بگیرد و بزند. جزایرچی دوباره به هدف زد. برای بار سوم نادر دستور شلیک داد و باز تیرانداز به هدف زد. نادر او را نزدیک خود خواند و با نگاهی لبریز از ستایش پرسید: وقتی افغان‌ها حمله کردند تو کجا بودی؟ بدین معنا که چطور شما با این توان رزمی گذاشتید افغان‌ها پایتخت ما را بگیرند؟ تفنگ‌چی قزوینی جواب داد: من بودم، نادرقلی‌بیگ نبود! ⚫️ سربازان سلحشور همیشه بوده‌اند، فرماندهان غیور گاه جای‌شان خالی می‌شود. این روزها هم که صهیونیست‌ها بابت چند عملیات تروریستی با دُم خویش از خوشحالی گردو می‌شکنند و چنان یابو آنها را برداشته که فکر می‌کنند وقت فتح تهران است، باید بدانند این‌بار هم سربازش هست و هم فرمانده‌اش. فقط منتظریم... 🆔 @Qasas_school
⁉️آیا می‌دانید که صلاح‌الدین ایوبی در ۲ اکتبر بیت‌المقدس را فتح کرد؟ 🔺ما اکنون در دوم اکتبر هستیم😊 اکتبری که سال قبل طوفان‌الاقصی را به خود دید.. اکتبر با برکت!؟ 🆔 @Qasas_school
🔰 قصه‌ی ثبات در منطقه و «مُلک لایَبلی» ✍🏻 سیدمیثم میرتاج‌الدینی 🔹هر انسان عاقلی به ثبات محیطی که در آن زندگی می‌کند علاقه دارد و از آشوب می‌پرهیزد. چون در یک فضای آرام و با ثبات می‌شود برای خیلی چیزها برنامه ریخت، از جمله اقتصاد! 🔸از همین رو شیطان، آدم را با میل به ثبات می‌فریبد: فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَا يَبْلَىٰ. ای آدم می‌خواهی تو را به سوی درخت جاودانگی و مُلکی که هرگز کهنه نشده و بلاء نمی‌بیند راهنمایی کنم؟ 🔹کیست که نخواهد مالک مُلکی شود کهنه ناپذیر؟ حاضر در سرزمینی همواره در ثبات و بی‌کشمکش؟ دور از آشوب و نیرنگ و جنگ؟ آسوده از درگیری و بلاء؟! وسوسه‌انگیز است که شیطان می‌تواند به وسیله آن آدم ابوالبشر را وسوسه کند و بگوید: راه دستیابی به چنین مُلکی، خوردن از میوه‌ی ممنوعه است. 🔸...و کیست که نداند خوردن از میوه‌ی ممنوعه آغازی بود برای گوش به فرمان کردن آدم و وابسته کردن او به دانستنی‌های ابلیس. پس آدمی خورد و چشمش به جهان دون باز شد: فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا. سپس احساس کرد چیزی از او نمایان شده که مایل نیست عیان باشد. آدم غرقش نشد. به حکم فطرت برگی چید و اندام جنسی خود را پوشاند. 🔹اولین آموزه‌ی ابلیس و آغازین وسوسه‌ی او، حریم آدم را نقض می‌کرد. آدم بدون حریم، حرمت هرکسی را خواهد شکست. عصیان همین است که فرمود: وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ. اما آدم عصیان را به طغیان نرساند. حریم خود را نقض کرد اما حرمت دیگری را نشکست. پس توبه‌کار شد و هدایت طلب کرد. خداوند پذیرفت ولی لاجرم هبوط اتفاق افتاد. "مُلک لایَبلی" که نیامد هیچ، پای آدمی به جهان تغییر و تغیّرها گشوده شد. 🔸پیش از این خدا گفته بود ای آدم تو در جایی هستی که نه گرسنه می‌شوی و نه عریان: إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَىٰ. نه تشنه می‌شوی و نه نیازمند: وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَىٰ. ثبات مگر همین نبود؟ آیا آدم چیزی را که داشت فروخت تا چیزی را بخرد که داشت و فروخت؟ ثبات را داد برای به دست آوردن ثبات؟ آری! سرابی آمد و آب را بُرد. 🔹اکنون در وادی دنیا و در منطقه‌ی ما شیطان مجسمی به نام آمریکا وعده ثبات می‌دهد و وسوسه می‌انگیزد. به شرط آنکه میوه‌ی ممنوعه‌ای را گاز بزنیم به نام: «عادی‌سازی روابط با ». اینجا نیز داستان فریب آغازین موبه‌مو تکرار می‌شود. آیا به وسوسه شیطان بزرگ دل بسپاریم و چشم‌مان به جهان دون باز شود؟ سپس حریم بدریم و حرمت بشکنیم؟ آیا همانی که ثبات را از منطقه ما گرفت، بناست بُن‌مایه‌ی ثبات شود؟ همان صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد، بناست در منطقه صلح بسازد؟ حاشا و کلا!! 🔸 : در این منطقه‌ی ما، اساس مشکل ــ که این درگیری‌ها و جنگها و نگرانی‌ها و دشمنی‌ها و مانند اینها را به وجود می‌آورد ــ ناشی از حضور همان کسانی است که دم از صلح و آرامش منطقه می‌زنند؛ یعنی آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی. اینها اگر شرّشان را از این منطقه کم بکنند، بدون شک، این درگیری‌ها، این جنگها، این برخوردها بکلّی از بین خواهد رفت و کشورهای منطقه می‌توانند خودشان را اداره کنند، منطقه‌شان را اداره کنند، با هم با و سلامت و عافیت زندگی کنند. 🔺پ.ن: کاش آن کشورهایی که «سوآت»شان نمایان شده، توبه کنند و در پی فطرت خویش، برگی بجویند. کاش عصیان را به طغیان نرسانند. اینگونه شاید هبوط کنند اما سقوط نخواهند کرد. 🆔 @Qasas_school
🔰 كَفٌّ يَهُودِيَّه ✍🏻دکتر مصطفی صادقی پس از پیروزی امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) در جنگ جمل، مروان بن حکم اسیر شد. او از امام حسن و حسین (علیهماالسلام) خواست نزد پدرشان شفاعت کنند و آنان با پدر صحبت کردند. امیرمومنان علی(علیه‌السلام) از او گذشت و مروان آزاد شد. سپس سخن از بیعت مروان پیش آمد. امیرمؤمنان فرمود: مگر بعد از قتل عثمان با من بیعت نکرد؟! [کنایه از بیعت کردن و پیمان شکستن او که در جنگ جمل علیه اميرالمؤمنين شرکت کرد]. من نیازی به بیعت او ندارم. دست او همچون دست است که اگر از پیش رو بیعت کند، از پشت خیانت می‌کند: إنَّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ لَوْ بَايَعَنِي بِكَفِّهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِه‏. 📚سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۷۲، ص۱۷۳. 🆔 @Qasas_school
🔰قصه‌ی پُل آهنچی 🔶 احتمالا زائران ، دست‌کم یکبار نام را شنیده‌اند و مجاوران حرم قطعا بارها از روی آن عبور کرده‌اند. پُلی که توسط سیدرضا آهنچی ساخته شد تا مردم برای عبور از رودخانه و رسیدن به حرم حضرت معصومه دچار مشکل نشوند. 🔷 ساخت این پُل قصه‌ی جالبی دارد. گویا سیدرضا کارگر فقیری بود که نه‌تنها توان اداره زندگی خود را نداشت که بار بدهی هم بر شانه‌اش سنگینی می‌کرد. اما شنیده بود خرج مال و اموال در راه اهل‌بیت اجری بی‌نهایت دارد. پس در دل آرزوی وقف و خرج مال در راه حضرت معصومه داشت ولی در جیبش چیزی نبود. 🔶 یک‌روز که از یافتن کار در قم ناامید شد به یکی از بنادر جنوبی ایران رفت. بعد از مدتی آنجا نیز کاری نیافت. مأیوس و سرخورده در گوشه‌ای نشسته بود که به صورت عجیبی با یک تاجر آهن شریک می‌شود و در عرض یک ساعت مال هنگفتی به دست می‌آورد. سپس در همین شغل تجارت آهن چنان پیشرفت می‌کند که به آهنچی شهره می‌شود. به قم برمی‌گردد و پُل معروف آهنچی را با ۲۰۰ کارگر شروع و تمام می‌کند. مفصل‌تر قصه را مرحوم محمدتقی انصاریان خوانساری در کتاب بازرگانان و تجار خیّر آورده. 🔺حکایت پُل آهنچی، حکایت خواستن و گرفتن است. بماند که برای هزارمین‌بار ثابت می‌کند هجرت چگونه موجب افزایش روزی است. 📷 عکس مستشار آمریکایی همراه با خانواده کنار پُل آهنچی در سال ۱۳۳۴ شمسی 🆔 @Qasas_school