📆 از صبح سیزده بهمن (مانند چنین روزی) مردم برای دیدار و ملاقات با امام به مکان اسکان امام هجوم آوردند. فشار جمعیت بسیار بالا بود و زنان در کنار مردان حاضر بودند. برای اداره بهتر جمعیت، صبح برای حضور مردان و عصر برای حضور زنان اختصاص یافت. با این حال فشار چنان زیاد بود که مرتب افرادی بیهوش میشدند. مثلا روز دوم چند ده نفر از بانوان غش کردند.
♦ شورای انقلاب مطلب حضور پرشور زنان و ماجرای بیهوشی و... را به امام انتقال دادند و پیشنهاد کردند دیدار بانوان با امام متوقف شود. اما امام فرمود: «شما فکر میکنید اعلامیههای من یا سخنرانیهای شما شاه را بیرون کرد؟ شاه را همین بانوان بیرون کردند! چرا میخواهید ملاقاتشان را قطع کنید؟ بروید وسیلهی آسایششان را فراهم کنید».
🔰 شاید اگر به مدیریت بسیاری از آقایان در طول این مسیر تاریخ نگاه کنیم، نسبت به زنان همینگونه برخورد شده. به جای آنکه امکان حضور و رفع مشکلات آنان فراهم شود، با نادیده گرفتن آنها و پاک کردن صورت مسئله درصدد مدیریت بودهاند و بودهایم. چیزی درست در جهت خلاف مطالبه خمینیِ امام!
📚 منبع: کتاب برای تاریخ میگویم، ص36
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قوالی| موسیقی یا عبادت دستهجمعی
🎵 موسیقی دنیای بزرگی دارد، شاید این «بزرگ» که میگویم برایش خیلی کوچک باشد! چون وسعت موسیقی به اندازه روح، احساس و خیال انسان است و نمیدانم ما میتوانیم قدر روح و احساس خود را اندازه بگیریم یا نه؟! دلیل تاثیر موسیقی هم همین است، بشر همیشه مهمترین سهم تاثیر خود را به حس خود داده نه به عقلِ معاشِ محتاطِ مضطربِ مردد!
🎶 به طور معمول هرجا سخن از حس باشد نام هند و فیلمهای احساسیاش میدرخشد. اما ما از بس فیلم هندی دیدهایم موسیقی هندی را کمتر جدی گرفتهایم. قوالی یک نوع موسیقی عرفانی هندی-پاکستانی است که چارچوبهای موسیقیایی خودش را دارد و از این رو به شدت جذاب، شنیدنی و دیدنی است. این دیدنی که میگویم یکی از همان چارچوبهای خاص قوالی است. کافیست ده بیست نفر را تصور کنید که روی زمین به صورت حلقهای نشستهاند و اشعاری و آوایی غریب را زمزمه میکنند که گاهی آنقدر سریع است که باید بارها گوش کنی و گاه آنقدر همراه با آواز و چهچهه است که باید حدس بزنی آنها چه گفتهاند. اما در عین حال تو را دگرگون میکند!
🎼 ریشه موسیقی قوالی را به قرن هفتم هجری و علیبنعثمان هجویری و معینالدین چشتی که از بزرگان صوفیه هند هستند نسبت میدهند که شاگردان و پیروان آنها ادعیه و عبادات خود را به صورت جمعی و با آواز ادا میکردند. اما بدون شک شاخصترین چهره این موسیقی نصرت فاتحعلیخان (نصرت فتحعلیخان) است که ملقب به شاهنشاه قوالی شده است.
✍نویسنده: محمد نیکزاد
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 از زیباترین قطعههای نصرتفاتحعلیخان قطعه نام آشنای «مولا علی مولا علی» است که در عاشقانهترین و شورانگیزترین حال ممکن خوانده شده است.
▪ علی! نقطهی پیوند انسانهای شریف! از مالکوم ایکس سیاه پوست آمریکایی تا حامد الگار و جرج جرداق همه مجذوب اویند، اما نصرتفاتحعلیخان مجنون است و جنون جنس دیگری دارد...
به قول حمیدرضا برقعی:
تو ای قصیده اعلی مسمط عالی
جنون فاتحعلیخان در اوج قوالی
پ.ن: در فیلم، بخشهایی از این قوالی را در شب میلاد حضرت امیرالمومنین ببینید!
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
6337d1f7b92937dd9799b347_407880977216603039.mp3
زمان:
حجم:
14.84M
🔺حالا که صحبت از برقعی و شعرش شد، خالی از لطف نیست اگر این شعرخوانی زیبا را هم برای شما بگذاریم... پیشنهاد میکنم حتما بشنوید... که حتما چندین بار خواهید شنید!!
#شب_شراب
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
📆 16 بهمنماه 1357، اعتراف جالب رئیس وقت سازمان سیا، دریادار استانسفیلد ترنر، درباره پیشبینیها و محاسبات غلطشان:
🔺 «چیزی که ما پیش بینی نمی کردیم این بود که یک پیرمرد 78 ساله که مدت 14 سال در کشورش حضور نداشت بتواند نیروها را به راحتی به هم پیوند دهد.»
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
برخی دیگر از اعترافات رئیس سازمان سیا درباره انقلاب اسلامی:
🔹 سیا حدس نمیزد که همه ناراضیان ایران رهبری آیت الله خمینی را بپذیرند و تمام عناصر وفادار به شاه از دور وی پراکنده شوند و شاه قادر به کنترل آنان نباشد.
🔹 خودِ شاه هم با همه وسائلی که در اختیار داشت به عمق جنبشی که جریان داشت تا واپسین لحظات پی نبرد.
🔹 در ارزیابی قدرت شاه در مورد کنترل مخالفان اشتباه کرده بودیم و تصور میکردیم که او بتواند از عهده این کار برآید.
🔹 ترنر رئیس سازمان سیا در یک مصاحبه، در مورد این پیشنهاد که سیا باید در گروه مخالفان شاه نفوذ میکرد و به تنفر و انزجار عمیق مردم از شاه و خاندان او پی میبرد، گفت: «در آن تاریخ گروهی وجود نداشت که ما در آن نفوذ کنیم، یک قیام عمومی بود و همه مردم زیر پرچم اسلام جمع شده بودند.»
🔹 او در همین مصاحبه به تنفر عمیق مردم از کسانی که بدون استحقاق و تنها با کمک شاه و بستگانش به ثروت عظیم و بادآورده و نیز مقامهای رفیع رسیده بودند اشاره کرد.
📚 منابع:
1) کتاب «پنهانکاری و دموکراسی»، نویسنده: دریادار استانسفیلد ترنر رئیس وقت سازمان سیا.
2) کتاب «پیش از خواندن بسوزانید»، نویسنده: دریادار استانسفیلد ترنر رئیس وقت سازمان سیا.
3) روزنامه اطلاعات؛ 25 فروردین 1358.
4) سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قارون | آنچه گذشت..
🟥 هرچند فاصلهی طولانی میان بخشهای قصه قارون افتاده اما احتمالا یادتان هست که داشتیم درباره یک ابرسرمایهدار به نام «قارون» حرف میزدیم.
◾ فردی که خودش را برتر از دیگران میدانست و معتقد بود با هوش و توان و تکنولوژی که دراختیار داشته، توانسته به یک ابرسرمایهدار تبدیل شود. سپس خودش را در برابر هیچ چیز و هیچ کس مسئول نمیدید و این دو خصلت در او «بغی» و «فساد» را آفریدند.
🔶 او نسبت به جامعه بغی ورزید و خود را در طبقه فرادست و برتر قرار داد و روابط وی با سایر افراد بنیاسرائیل، رابطهای بازاری و طبقاتی بود نه یک «رابطه احسانی». شبیه رابطه مستکبر و مستضعف، رابطهای که فقر را تولید و سرمایهی سرمایهداران را بازتولید میکرد.
🔷 در سویهی دیگر قصه او نسبت به محیط زیست، مرتکب فساد شد. با مکیدن شیرهی جان زمین و بهرهبرداری گزاف از خزانهها و گنجینههای زمین، خودش و تمامی داراییاش را در خطر انهدام و نابودی قرار داد.
🧐 اگر مطالب گذشته را ندیدهاید با جستجوی کلیدواژه «قارون» تمام مطالب را در کانال خواهید یافت.
🔻اما ادامهی قصه از زبان قرآن در پستهای بعد...👇
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قارون | بخش سوم: مانور تجمل و رژه اشرافیت
💠 قرآن سپس در ادامه معرفی قارون یکی از رفتارها و کنشهای او را در جامعه مطرح نموده و سپس واکنشهای جامعه به این رفتار قارونی را هم عنوان میکند:
🔰 فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ في زينَتِهِ...
🟥 قارون بر قوم خود با زینت خویش خروج کرد. شاید به یک معنا یعنی وارد شهر شد، آن هم با تمامی امکاناتی که میتوانست نظر قومش را جلب کند. همراه با خدم و حشم و بادیگارد و تختروان و مرکب و ماشین لوکس و لباسهای مارک و زیورآلات گرانقیمت و...
🟥 به بیان دیگر، قارون #مانور_تجمل داد و #رژه_اشرافیت برگزار کرد، تا خوب در کاسهی چشمان حسرت زده دیگران بنشیند. همه او را ببینند و این دیده شدن، ویو خوردن و وایرال شدن، لذتی بس عمیق داشت.
🟥 علاوه بر این، این در چشم نشستنها، میتوانست قارون را ثروتمندتر هم بکند. او با نمایش داشتهها برای دیگران رویا میساخت..رویای ثروتمند شدن، سرمایهدار گشتن. او به دیگران هدف نمیداد، تصویر میداد. بذر «ایکاش» در دلها میکاشت. رویا ثروتمند شدن میفروخت و خودش ثروتمندتر میشد.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
🔺اصحاب «ایکاش»
🔰 قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ (قصص/79)
بخشی از مردم فریفتهی این دارایی و زینت فریبا شدند و شدند از اصحاب «ایکاش».
حسرتی بر دلهایشان نشست که «ایکاش» ما نیز مثل قارون از چنین ثروت هنگفتی برخوردار بودیم.
‼دقت کنید!! آنها نمیگفتند «ایکاش» ما با تلاش به چنین جایگاهی برسیم! بلکه میگفتند «ایکاش» به ما هم مثل آنچه به قارون داده شده، اعطا میشد.
🔺 این حرف نمایانگر یک باور مهم است و آن اینکه ما این میزان از ثروت و سرمایه را هرگز به دست نخواهیم آورد. بلکه فقط میشود هوس کرد و برایش خیال بافت.
🔹 #قارون هم جایگاه خود و ثروتش را دست نیافتنی جلوه میداد. خاص و ویژه بودن خود را به رخ میکشید که هرکسی مثل من نخواهد شد.
🔸 بنیاسرائیل هم باور داشتند این میزان دارایی، عادی نیست. قارون بنده برگزیدهای است که به او دادهاند. پس به راستی چرا نباید سامان تمام امور شخصی و اجتماعی خود را به کسی بسپاریم که چنین حظ عظیم و بهره وافری دارد؟ اگر دنبال یک نظم اجتماعی میگردیم و در پی ساخت یک تمدن گام برمیداریم، راهبر این مسیر کسی نیست جز قارون!!
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
🔺قارون دوران
🔶 چنانچه بسیاری از ما که حرف از تمدنسازی میزنیم، الگوهای آمریکایی پیش چشممان رژه میرود. سازههای عظیم دوحه و دوبی در چشممان گردش میکند.
🔹 سپس به این نتیجه میرسیم: تمدن همین است و ما باید راهبری سامان خود را به آنها بسپاریم که این مسیر را رفتهاند. باید اعتراف کنیم که بلد نیستیم و دنبال دیگرانی که بلدند راه بیافتیم. تقلید کنیم و شبیه شویم و نزدیک.
🔹 قارونهای زمان، با نمایش همه زینتهایشان در المپیکها و جام جهانیها، در سریالها و فیلمها و مستندهایشان، ما را میکنند اصحاب «ایکاش». نازلترین سطح آن هم میشود آرزوهای سخیفی مانند: «ایکاش» من موشی بودم در خیابانهای پاریس! «ایکاش» من مویی از یال اسبی بودم در کمرکش کوههای اروپا. «ایکاش» من تاری از سبیل گربهای بودم در ...
🔹 حسرت، تحقیر میآورد و تحقیر سرسپردگی. سرسپردگی هم روی دیگر سکه قدرت است. یکی زور میگوید و دیگری زور میشنود. یکی ظلم میکند و دیگری ظلم میپذیرد. یکی «قربان» است و دیگری «بله قربانگو».
‼ مردمی که موسی آنها را از دریا عبور داده بود، اکنون در قطرهای غرق شده بودند. ما هم مردمی هستیم که در 22 بهمن 57 از دریای استبداد و استعمار عبور داده شدهایم... مبادا در قطرهها و قطرها غرق شویم.
خداوند در ادامه قصه، از سرنوشت این تمدنهای با حظ و کیف و بهره زیاد میگوید... منتظر باشید!!
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school