eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.3هزار دنبال‌کننده
347 عکس
36 ویدیو
12 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 هشتم محرم| تعجیل! 📍لوکیشن کوفه: 📣 بن‌زیاد در مسجد کوفه و در میان اجتماع مردم سخنرانی می‌کند و تهدید می‌کند هرکس از کوفیان به جنگ نرود، جان و مال و ناموسش بر جنگجویان طرفدار بنی‌امیه حلال است. بن‌حریث افرادی را مأمور کرد این تهدید جدی بن‌زیاد را به گوش تمام قبایل کوفه برسانند. 🔺 سپس برای آنکه نشان دهند تهدید جدی است، یک‌نفر شامی که از سپاه اعزامی جدا شده و برای عرض شکایتی به کوفه آمده بود، بدون شنیدن حرفش، گردنش را زدند و این رعب را در کوفه حاکم کرد. 🔺 مردم هراسان و شتابان عازم کربلا شدند تا جایی که برخی حتی به خانه برای برداشتن سلاح نرفتند تا مبادا متهم به اهمال‌کاری در رفتن شوند. در کربلا این جماعت با چوب و چماق و سنگ حاضر بودند و این‌ها همان‌هایی هستند که در مقاتل درباره آنها گفته شده: برخی با هرچه داشتند به حسین زخم زدند. 📍لوکیشن دمشق: 💰یزید مبالغ هنگفتی برای تأمین نیروی نظامی برای بن‌زیاد فرستاد و جوایزی برای این کار تعیین شد. اینگونه انگیزه‌های مادی زیادی برای کشتن حسین و یکسره کردن کار وی پدید آمد. 📍لوکیشن کربلا: 🏴 تشنگی چنان بر اهل حرم فشار آورد که اباعبدالله پشت خیمه‌ها با حفر چاهی کم‌عمق به آب رسید. هرچند این آب برای شُرب چندان مناسب نبود ولی عطش را فرومی‌نشاند. خبر حفر چاه به بن‌زیاد رسید و او فی‌الفور دستور داد جلوی هرگونه دسترسی به آب را بگیرند. عمربن‌سعد تهدید می‌کند که اگر چاه پُر نشود، با ۴هزار نفر آماده حمله خواهد شد. 🚩 افراد اعزامی به کربلا رسیدند. تقریبا ۲۵هزار نیرو در کربلا جلوی حسین صف آراستند. البته عده‌ای از اعزامی‌ها به تپه‌های اطراف محل اردو پناه بردند و صرفا تماشاچی بودند و برخی به سمت قبایل اطراف کربلا گریختند. اینها از دستور بن‌‌زیاد سرپیچی کردند ولی حسین را هم یاری نکردند. تعداد این جماعت بسیار قابل توجه بوده به طوری که اگر به میدان می‌آمدند سرنوشت جنگ تغییر می‌کرد. 📚 منابع: المناقب، ج۴،ص۵۰؛ کبریت احمر، ص۱۸۵؛ مقتل‌الحسین مقرّم، ص۲۴۴؛ مدینه‌المعاجز، ص۲۴۴؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۷؛ مقتل‌الحسین خوارزمی، ج۱، ص۲۴۴؛ اللهوف، ص۸۵؛ مقتل ابن‌ابی‌مخنف، ص۵۱؛ انساب‌الاشراف، ج۳،ص۱۸۷؛ الفتوح، ج۵، ص۱۸۵؛ اخبارالطوال، ص۲۵۲. 🆔 @Qasas_school
🔰 پیش از تاسوعا| موش‌دوانی شمر 🔶 عمربن‌سعد طی چند مذاکره با اباعبدالله به نتیجه‌ی دلخواه خود نرسید. حضرت او را به سمت خویش فراخواند اما عمر بهانه‌ی اموال و املاک را آورد. حضرت به او وعده‌ی مال و ملک داد. عمر باز بهانه‌ی زن و فرزند را آورد و اباعبدالله سکوت کرد. 🔹 سپس عمر برای بن‌زیاد نامه نوشت و در آن مدعی شد که حسین یکی از این سه چیز را پذیرفته: ۱- بگذاریم از همان راهی که آمده بازگردد. ۲- بگذاریم پیش یزید رفته و با او بیعت کند. ۳- بگذاریم به سوی مرزها برود. 🔸 قطعا پیشنهاد دوم از ساحت امام حسین که فرمود "مثلی لایبایع مثله" دور است. لذا این مفاد ساخته ذهن عمربن‌سعد بود تا جنگ را به تأخیر انداخته به امید آنکه از درگیری با حسین خلاص شود. 🔹 اتفاقا این گزارش مفید واقع شد و بن‌زیاد قانع گردید که با یکی از آن سه مورد موافقت کند. ناگاه شمر در مجلس بن‌زیاد برخاست و او را تحریک به جنگ کرد. شمر می‌خواست با این موش‌دوانی، سستی عمربن‌سعد مطرح کرده و خودش فرماندهی را به عهده گیرد. سخنان شمر موثر واقع شد و بن‌زیاد به عمربن‌سعد نامه نوشت: تو را نفرستادم که شانه از زیربار خالی کنی. اگر حسین و یارانش تسلیم شدند آنها را بازداشت کرده نزد من بفرست وگرنه بر آنها حمله‌ور شو، بکش و بدن‌های آنان را قطعه‌قطعه کن و بر مقطعات با اسب بتاز که این سزای هر گستاخ و سرکش و بیدادگر است. اگر به دستور من عمل کردی پاداش اطاعت را خواهی ستاند وگرنه فرماندهی سپاه را به شمر بسپار که او می‌داند چه کند. 🔸 او به شمر هم گفت اگر پسر سعد پذیرفت بجنگد تو مطیع او باش و اگر نپذیرفت فرماندهی از آن توست و پسر سعد را گردن زده و سرش را به کوفه بفرست. 🚩 سپس شمر با تعدادی نیرو عازم کربلا شد. 📚 منابع: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۴؛ الفتوح، ج۵، ص۱۶۴؛ تجارب‌الامم، ج۲، ص۶۵؛ مقتل‌الحسین خوارزمی، ج۱، ص۲۴۵؛ العقدالفرید، ج۴، ص۳۷۹؛ امالی شیخ صدوق، ص۱۵۵؛ ارشاد، ج۲، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹؛ اعیان‌الشیعه، ج۱، ص۶۰۰؛ مقتل‌الحسین بحرالعلوم، ص۲۷۶. 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰تاسوعا| حضور موثر شمر 🔶 تاسوعای سال ۶۱ هجری، پنج‌شنبه بود. شبیه امسال. 🚩 عصرهنگام شمر با قریب ۴هزار نفر وارد کربلا شد. به محض رسیدن دستور بن‌زیاد مبنی بر یکسره کردن کار را به عمر داد. 🔹 عمر او را نفرین کرد که نگذاشتی کار به صلح بیانجامد. حسین پسر علی است و هرگز تسلیم نخواهد شد. لاجرم با او خواهیم جنگید. ‼️ چقدر وضعیت اشخاصی چون شمر و شخصیت‌شناسی این افراد حائز اهمیت است. او کسی است که تمام روزنه‌های دوری از جنگ را مسدود کرد، به‌امید آنکه به فرماندهی و منصبی برسد و هرگز هم نرسید. بعد از عاشورا هم وی کار خود را توجیه دینی می‌کرد بدین توضیح که چاره‌ای نداشته جز اطاعت از فرمانِ فرمانده. این همان هوای نفس پیچیده شده در زرورق ادبیات دینی است. 🆔 @Qasas_school
🔰 تاسوعا| روز وسعت دادن و وسعت یافتن 🔺تاسوعا روز عباس است به سه دلیل: یکم: امان‌نامه شمر در اولین فرصت به محل اردوی امام حسین نزدیک شد. او در دستانش امان‌نامه‌ای بود برای حضرت عباس و سه برادر دیگرش. او عباس و برادرانش را صدا زد ولی هیچ کس پاسخ او را نداد. امام حسین به برادرانش فرمود: پاسخش را بدهید گرچه فاسق است. سپس حضرت قمر منیر بنی‌هاشم جلو آمد و رو به شمر گفت: دستت بریده باد ای شمر! امان‌نامه آوردی؟ خدا تو و امانت را لعنت کند. ای دشمن خدا از ما می‌خواهی برادرمان حسین را، امام خویش را، پسر فاطمه را رها کنیم و به فرمان ملعونی چون تو و بن‌زیاد درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و پسر پیامبر در خطر باشد؟ سپس حضرت از شدت ناراحتی و خشم چنان پای در رکاب اسب کرد که تسمه‌ی آن پاره شد. تاخت و تا قلب سپاه دشمن رفت. مانوری از شجاعت و ایستادگی داد و بازگشت تا دشمن در او طمع نکند. شمر ناسزاگویان و ترسیده و دست‌خالی به لشکرگاه بازگشت. دوم: طلب فرصت عمرسعد مصمم بود کار را در عصر تاسوعا تمام کند. سپاهش آماده پیکار شد و آرایش جنگی گرفت. بر شیپورها نواخته و آتش جنگ گداخته شد. اما سیدالشهدا تمایل داشت یک‌روز دیگر جنگ به تأخیر افتد. شاید بدین دلیل که بتواند جمعی مانند حُر و برادر و پسرش و افرادی همچون حرث‌بن‌امرؤالقیس و ابوالحتوف‌بن‌حرث انصاری و سعدبن‌حرث انصاری را از چنگال طاغوت نجات داده و سوار بر کشتی نجات خویش نماید. (وسعت دادن و وسعت یافتن) برای اخذ یک‌روز فرصت، هیچ گزینه‌ای بهتر از عباس نبود. عباس نزد عمر آمد و درخواست را مطرح کرد. شمر و سایرینی که تعجیل در آغاز جنگ داشتند با شلوغ‌کاری سعی داشتند این فرصت را ندهند اما حضرت عباس با نحوه مذاکره خویش توانست این فرصت را از دشمن بگیرد. سوم: آب آوردن برای خیمه‌گاه. 🆔 @Qasas_school
🔰شب یازدهم 🏴 بعد از حمله به خیمه‌گاه، زنان و بچه‌ها به سوی دشت و بیابان گریختند. شب که فرا رسید، حضرت سجاد به زینب کبری فرمود خوب بیابان را بگردد تا همه را جمع کند. دو کودک گم شده بودند. پس از گشتن بسیار سرانجام آن دو را دست در گردن یکدیگر، زیر بوته‌ یا درختچه‌ای بیابانی یافتند که از ترس و تشنگی جان سپرده بودند. 🔺در بحارالانوار روایتی آمده که محتوای این نقل تاریخی را تایید می‌کند. (بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۰۸) 🆔 @Qasas_school
🔰 شب یازدهم 🏴 سرهای شهدای کربلا را جدا کردند و به هر قبیله و عشیره سهمی دادند. اما سر سیدالشهدا سریعا به کوفه منتقل شد.. در همان شب یازدهم. 🔺 حامل سر فردی بود به نام خولی‌بن‌یزید اصبحی. وقتی رسید به کوفه، درب دارالاماره بسته بود. خولی به خانه رفت و سر را هم بُرد و ماجرای تنور خولی و سر اباعبدالله از اینجا رقم می‌خورد. 📚 منابع: لهوف، ص۱۴۲؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۸. 🆔 @Qasas_school
🔰پس از عاشورا 🔶 بعد از عاشورا، افرادی که در این جنگ نابرابر از خود توحش به خرج دادند در شام به این اسامی مشهور شده و به آن افتخار هم می‌کردند: ۱- بنوالسراویل: سارقان لباس‌های اباعبدالله. ۲- بنوالسرج: آنها که اسب‌ها را نعل تازه زده و بر پیکر سیدالشهدا تاختند. اینها جلوی در خانه‌های خود نعل می‌کوبیدند و اینگونه به کار خود افتخار می‌کردند. ۳- بنواسنان: کسانی که نیزه‌های حامل سرهای شهدای کربلا را در دست داشتند. ۴- بنوالمکبری: کسانی که پشت سر نیزه‌داران سرمستانه تکبیر می‌گفتند و جنگ روانی راه می‌انداختند. 📚 منبع: کنزالفوائد ابی‌الفتح محمدبن‌علی الکراجکی، ص۳۴۹. 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰یازدهم محرم| تدفین پیکرها 🔶 صبح روز یازدهم عمربن‌سعد و سپاهش هنوز در کربلا بودند. او در روز یازدهم جنازه‌های از سپاه خود را جمع کرد و بر آنها نماز خواند و دفن کرد. 🔹 طبق محاسبات دکتر محمدرضا سنگری، عاشوراپژوه و محقق برجسته، حداقل کشته‌های عمربن‌سعد ۱۱۴۲ و حداکثر آنها ۱۳۵۱ نفر بوده است. 🔸 لکن بسیاری از کشته‌ها را بعد از نبردهای تن‌به‌تن از میدان برده و به محل زندگی منتقل کرده و دفن کرده‌اند. تعداد کسانی که روز یازدهم توسط عمر دفن شدند، ۸۸ نفر بوده است که برخی گفته‌اند احتمالا اینها آخرین کشته‌های از سپاه عمر بوده‌اند که توسط شخص امام حسین کشته شده‌اند. 🔹 این درحالی است که پسر نحس سعد، پیکرهای مطهر شهدای کربلا را رها کرد؛ چراکه آنها را مسلمان نمی‌دانست. عمر با رها کردن پیکر شهدا قصد داشت برچسب خارجی(از دین خارج شده) را به شهدای کربلا بزند. 📚 منبع: آئینه در کربلاست، ص۵۲۴. 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا