🔰 امام سجاد و مواجهه با ارتجاع
🔶 حضرت سجاد کنیزی داشت. او را آزاد کرد و سپس از وی خواستگاری نموده و با موافقت آن بانو، با وی ازدواج کرد.
🔹 خبر به عبدالملک خلیفه مروانی-اموی رسید. نامهای به حضرت نوشت و تحقیر و تمسخر کرد. به گمان خویش نقطه ضعفی یافته بود که با آن بر حضرت سجاد، بزرگمرد بنیهاشم و امامِ تشکیلات شیعه خُرده بگیرد.
🔸 باید درنظر داشت که وضعیت جامعهی توحیدی مدنظر پیامبر به جایی رسیده بود که رسما در مدینه تجارت برده رونق داشت و کودکان و کنیزکان را میخریدند و برای غنا و رقاصی در مجالس آموزش میدادند و این یک تجارت پرسود بود.
🔹 در چنین وضعیتی خانوادههای اصل و نسبدار در جامعهی اسلامی، نگاهی بس حقارتآمیز به کنیز و غلام داشتند. خود را در مرتبهای والا از انسانیت دیده و کنیزان را در بهترین حالت شهروند درجهدویی میانگاشتند که کاری و توانی جز مبادرت به دلقکبازی و رقاصی و سرگرم کردن اهالی عیش و نوش ندارند.
🔸 آنقدر این وضعیت ناراحتکننده رواج دارد که خودِ عبدالملک از کنیزش صاحب پسری شد و همواره پسر دیگرش از زنی آزاد را بر سر آن کنیززاده میکوبید.
به عنوان مثال در مسابقهی اسبدوانی میان دو پسر خلیفه، پسر زن آزاد بر پسر زن کنیز برتری یافت و عبدالملک گفت: به شما گفته بودم که زادهی آزاد با پسانداختهی کنیز در هیچ چیز مساوی نیست.
‼️وقتی خلیفه نسبت به فرزند خود از کنیز اینگونه موضع تحقیرآمیزی دارد، با جامعهی زیردست خود از کنیزان چگونه رفتاری خواهد داشت؟ از سویی این فرهنگ زشت طبعا از سوی حاکمان به مردم تزریق میشود.
🔹 حال در چنین شرایطی که افکار عمومی متأثر از حاکمیت و روندهای قانونی جاری (مثل تجارت برده) کنیز و غلام را انسانهای بیارزش قلمداد میکنند، حضرت سجاد ضمن ایجاد الگوی آزادسازی کنیزان و غلامان و تعلیم و تربیت دینی آنها، با یک کنیز خودش ازدواج میکند.
🔸 سپس در جواب نامه عبدالملک که حضرت را مورد تمسخر و تخطئه قرار داده بود، جوابی میدهد که ارزشهای انسانی و دینی در جامعه یادآوری شود.
📖 حضرت مینویسد:
"هیچ جوانمردی بالاتر از پیامبر نبود و ایشان معیار را انسانیت قرار داده و دختر عمه خویش را که نسبی اصیل داشت به عقد زیدبنحارثه، یک غلام آزاد شده درآورد و خود حضرت نیز با کنیزی ازدواج کرد."
🔹 سپس حضرت معیار پستی را ارتجاع به جاهلیت و بازگشت به دوران تاریک طبقاتی بودن جامعه دانستند.
اینگونه سعی داشتند قرائت اموی-مروانی از اسلام را تخطئه کرده و قرائت اهلبیت از اسلام را مطرح نمایند تا مردم و نسلها بدانند که اسلام فقط آن چیزی نیست که خلفای جور بدان عمل میکنند.
📚 منبع: الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۸۴؛ اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۳۱؛ المناقب، ج۴، ص۱۶۲؛ عقدالفرید، ج۷، ص۱۴۰.
🆔 @qasas_school
🔰 اخلاق فردی| محبت به دایه
🔶 بنابر نقلهای معتبر، شهربانو مادر گرامی امام سجاد اندکی پس از به دنیا آوردن پسرش علیبنالحسین وفات یافت.
🔹 از این رو امام سجاد در دامن دایهی خود بزرگ شد. حضرت چنان دایه خود را دوست داشت که آن را "مادر" صدا میزد و چنان احترام او را نگه میداشت که با وی در یک ظرف غذا نمیخورد.
🔸 حضرت در جایی فرمود: من با مادرم در یک ظرف غذا نمیخورم تا مبادا من لقمهای را بردارم که مادرم درنظر داشته آن را بخورد.
📚 منبع: عمادزاده، حسین، زندگانی حضرت امام حسین سیدالشهداء (ثارالله)، ص۱۲۶ - ۱۲۷؛ مقرم، عبدالرزاق، زندگانی امام زینالعابدین (علیهالسلام)، ص۳۵.
🆔 @qasas_school
🔰 محور ارتباطات: رحم یا سود؟
🔶 هشامبناسماعیل والی مدینه بود. به سبب جفای بسیار به اهل مدینه از سمت خویش توسط خلیفه مروانی-اموی عزل شد.
🔹 سپس در دستور عزل خلیفه آمده بود که هشامبناسماعیل را در کنار منزل مروان نگه داشته تا مردم به قصاص وی بپردازند.
🔸 خود هشام اظهار میکند که من از هیچ کس جز علیبنالحسین نمیترسم. آنقدر او را آزار دادهام که قصاص وی بسیار سخت خواهد بود.
🔹 خبر به امام رسید. حضرت به محل مذکور رفت. نه تنها آن فرد ضعیفِ به زبونی افتاده را قصاص نکرد که به یاران فرمود هیچ کس متعرض او نشود. سپس حضرت به او گفته بود حال که خلفای مروانی تو را راندهاند و بیپناه و بیپشتوانه و بیمال و اموالی، اگر بخواهی دست تو را خواهیم گرفت.
🔸 هشام هم در برابر این میزان از رحم و مردانگی این آیهی قرآن را خوانده بود: الله اعلم حیث یجعل رسالته. (انعام/۱۲۴) خدا بهتر میداند که رسالت خویش را در چه خاندانی امتداد دهد.
🔺 در جامعهای که سود و منفعت، روابط انسانی را تنظیم میکند و دوستیها و برادریها حول محور مادیات میچرخد، حضرت سجاد نشان میدهد که میتوان روابط انسانی را بر پایهی رحم استوار کرد که از قضاء طرح و رسالت پیامبر این الگوی از همبستگی را اقتضاء میکرده که هشام هم فهمیده و بر زبان آورده است.
‼️همان خدایی که دستور به قصاص میدهد و حیات را در این حکم مهم میداند، بخشیدن و عفو را هم متذکر میشود. (ر.ک: مائده/۴۵)
📚 منابع: بحارالانوار، ج۴۶، ص۵۵؛ الارشاد، ج۲، ص۱۴۷؛ مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۳۰۱.
@qasas_school
🔰مؤمن آفرینی و مؤمن زیستی
«مومن آفرینی» در جامعه شیعهی زمان ائمه بود و امروز نیست. «مومن زیستی» در جامعه صدر اسلام بود و امروز نیست.
🔶آنها مومن زیست میکردند و مومن میمردند و مومن میآفریدند. بعد از آنکه امام سجاد علیه السلام به امامت منصوب شد - یعنی بعد از واقعه کربلا - مومنان همه رفتند، مومنین همه لنگ شدند، همه مردد شدند، با اینکه اعتقادشان را هم از دست نداده بودند. تعبیر روایت این است: «ارتدّ الناس»(بحارالانوار، ج46،ص144)
🔹مردم بعد از واقعه کربلا مرتد شدند. یعنی از خدا برگشتند؟ کسی از خدا برنگشت. یعنی پیغمبر صلی الله علیه و آله را انکار کردند؟ کسی پیغمبر را انکار نمیکرد. یعنی از امامت و ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام صرف نظر کردند؟ ابدا. به حسب اعتقاد، مثل جنابعالی و من، به خلافت و ولایت امیرالمومنین اعتقاد داشتند. همانهایی که در مدینه بودند، همانهایی که دور و بر امام سجاد بودند، همه به امامت امیرالمومنین و امامت حسین بن علی اعتقاد داشتند. مدینه مرکز شیعه بود. اما در عین حال یحییبن امّ الطویل(از یاران خاص امام سجاد) - آن جوان فداکار، آن مرد شیعهی راستین، آن مبارز بزرگ - روایت معروفی است که میآمد در مسجد مدینه میایستاد و رو میکرد به همین شیعههای از قماش ما، میگفت: «کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابداً حتی تومنوا بالله وحده» (سوره ممتحنه، بخشی از آیه 4).
🔸او به شیعیان زمان، به دوستان علیبنابیطالب به حسب ادعا، حرفی را میزد که هزاران سال قبل ابراهیم خلیلالله علیهالسلام آن حرف را به بتپرستان و طاغوتپرستان زمان زده بود. میگفت ما به شما کافر شدیم، میان ما و شما رابطه دوستی بریده شد و مناسبات دشمنی و بغض و کینه پدید آمد. میگفت صف ما سه نفر - سه نفر بودند: «الا ثلاثه» - به رهبری امام چهارم، امام سجاد علیهالسلام از صف شما شیعهنماها جدا شد. تا کی؟ «حتی تومنوا بالله وحده»؛ تا آن وقتی که به خدای یکتا ایمان بیاورید.
🔹کسی نگفت: «ای یحیی بن ام الطویل! ما که به خدا ایمان داریم». میفهمیدند او چه میگوید. بعد در همین روایت دارد: «ثمّ إن الناس لحقوا و کثروا»؛ اینها تولید مثل کردند. شیعیان اطراف امام سجاد علیهالسلام گرد آمدند، زیاد شدند، روز به روز تکثیر مثل کردند تا اجتماعی را به وجود آوردند که صدها نفر بود، هزارها نفر بود؛ در کوفه و در مدینه و در باخمراء و در بصره و در مراکش و در سایر مناطق شیعهنشین، با دشمنان شیعه جنگیدند و کشته شدند و کشتند و انقلابها پدید آمد و شورشها به وجود آمد و در روزی که امام عسکری علیهالسلام از دنیا میرود، کنار گوش خلیفه، یعنی مدائن، مرکز تشیع است؛ بنابراین اینها شیعه ساز بودند.
📚 منبع: همرزمان حسین، اثری از رهبر انقلاب
🆔 @qasas_school
🔰 منزلگاهها| از هشتم تا سیزدهم
منزلگاه هشتم: وادی نخله
منزلگاه نهم: ارمینیا
منزلگاه دهم: لینا یا لبا (این شهر نیز اجازه ورود به قاتلان سیدالشهدا را نداد)
منزلگاه یازدهم: کحیل
منزلگاه دوازدهم: جهینه (این جهینه با آن منزلی که در بین راه مکه تا کوفه است و امام حسین در آن اردو زد متفاوت است)
منزلگاه سیزدهم: موصل..
ادامه👇
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔰 موصل| مشهد نقطه
📜 در تاریخچهی این شهر نوشتهاند که مزار یونسبنمتی و جرجیس پیامبر در آن است. همچنین تلی در آن وجود داشته که به تل توبه یونس مشهور است.
🔶 حوادث این منزلگاه:
با رسیدن نامه به حاکم موصل مبنی بر ورود کاروان اسیران، وی دستور داد شهر را بیارایند و آماده جشن و سرور کنند.
🔷 مردم با شنیدن ساز و دهل و... اجتماع کردند و از یکدیگر ماجرای این کارناوال شادی را میپرسیدند. ماموران حکومتی میگفتند: بناست سر یک شورشی وارد شهر شود.
🔶 عدهای که از ماجرا مطلع بودند به مردم گفتند این سر حسین پسر فاطمه است. این سر پسر رسول خداست.
نقل است حدود ۳ تا ۴ هزار نفر جمع شدند و تصمیم گرفتند بر قاتلان بشورند و سر مطهر سیدالشهدا را گرفته و در شهر دفن کنند.
🔷 این بهمریختگی شهر سبب شد تا اخبار به حاملان سر رسیده و از ورود به موصل پرهیز کنند.
🔶 برخی نوشتهاند چون خبر آشوب در شهر به قاتلان و حاملان سر رسید، یکفرسنگی شهر ایستادند. شمر سر مبارک امام را که با زدن بر نیزه مهیای ورود به شهر کرده بود، پایین آورد و بر سنگی نهاد. قطره خونی از سنگ چکید و هر سال عاشورا از آن سنگ خون میجوشید و مردم گرد آن جمع میشدند و سوگواری میکردند. آن محل، به مشهد نقطه مشهور شد. گویا این سنگ تا زمان عبدالملک مروان بود و پس از آن ناپدیدش کردند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
📚 منابع: مقتل ابیمخنف، ص۱۱۳؛ وسیلهالدارین، ص۳۷۱؛ معالیالسبطین، ج۲، ص۱۲۳؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ص۸۲؛ الامامالحسین و اصحابه، ج۱، ص۴۰۲.
🆔 @qasas_school
🔺 شاید برخی حوادثی مانند "مشهد نقطه" را اسطورهسازی بدانند. اما این واقعیت انکار ناشدنی است که هر سال عاشورا، خون حسین اگر به صورت مادی از سنگ و خاک نجوشد، در میان رگهای انسانهای بیشماری میجوشد و این جوشش از حرکت نخواهد ایستاد تا ظهور فرزند حسین! از این رو میتوان به این ماجراها به شکل یک استعاره نگریست و فرهنگ غنی شیعی را در ایجاد چنین انگارهها و استعارهها مورد مداقه قرار داد.
🆔 @qasas_school
🔰 فتنهی ۱۴۰۱، بازگشتسلبریتیها، فتح مکه و غنائم جنگ حنین
🔸 پیامبر عزم فتح مکه داشت. ابوسفیان گردن شکسته آمد از حادثه، پیش از وقوعش جلوگیری کند. مدینه پذیرای ابوسفیان نبود. هرچند تکوتوک چشم داشتند که بزرگِ بنیامیه را به خود جذب کنند، اما قاطعیت پیامبر در برخورد سرد با ابوسفیان را که دیدند، همان پای نصفهونیمهای را که پیش گذاشته بودند، پس کشیدند.
🔸 پیامبر به سمت مکه رفت. اندکی مانده به ورود سپاه اسلام به مکه، ابوسفیان ناچار اسلام آورد. اسلامی که از شکل آوردنش مشخص بود نفاقآلودگیاش.
🔸 پیامبر که به مکه رسید، عدهای خواستند با وی مقابله نظامی کنند. تلاشی بیهوده که مغزمتفکر مکه (ابوسفیان) میدانست بیثمریاش را. پیامبر پیشدستانه برای متلاشی کردن هر نوع مقاومت مشرکانهای، دستور داد هر کس به خانهاش برگردد، یا به کعبه پناه ببرد یا به خانهی ابوسفیان ملحق شود، در امان است.
🔸این بخشش رسول، نسبت به مشرکان و از آن بالاتر نسبت به ابوسفیان که سالهای درازی وقت و مال و اعتبارش را هزینهی مبارزه با مسلمانان کرده بود، به مذاق برخی خوش نیامد. چنان شوری در انتقامجویی داشتند که بر پیامبر هم در گفتار شوریدند! با این استدلال که اگر بناست ابوسفیانها را ببخشی و اسلام آنها را بپذیری، پس فرق ما با آنها چیست؟
🔸 ماجرا زمانی بیخ پیدا کرد که جنگ حنین رخ داد. سپاه پیامبر با تعداد زیادی نومسلمان رفته بود به مصاف قبیلهای مشرک. معرکه چنان شد که بسیاری از نومسلمانان گریختند و نزدیک بود شکستی سخت بر سپاه اسلام وارد آید.
پیامبر یاران حقیقی را فراخواند و با مقاومت آنها، جبههای دیگر از شرک شکست خورد. وقت تقسیم غنائم، پیامبر ابتدا به ابوسفیان و نومسلمانها غنیمت داد. بسیار کلان هم داد. مثلا ابوسفیان صاحب یکصد شتر شد.
اینجا باز عدهای زبان به طعن گشودند که پیامبر آنها را توجیه کرد.
🔹 بیاییم به امروز..
خبر بازگشت رشیدپور و گلزار و... پیچید. اعتراضها هم یکی پس از دیگری قطار شدند. یک فقرهاش شد انصراف شهبازی از حضور در تلوزیون.
استدلال معترضان این بود که چرا نظام پول و اعتبار را راهی جیب کسانی کند که به وقت نیاز نه تنها کمکی نمیکنند که لگدی هم میپرانند؟ جمهوری اسلامی ایران و به دنبالش صدا وسیما اگر مال همه است، چرا به وقت خوشی مال همه است و باید تکثر را پذیرفت؟ چرا در سر گردنهی هجوم راهزنان، حضرات سلبریتی بیش از آنکه شریک قافله در هزینه دادن باشند، رفیق دزدند در یاغیگری و یغما؟
🔹 برگردیم به تشابهات تاریخی. اگر عبور از فتنهی ۱۴۰۱ همان فتح مکه باشد و اگر لگدپراکنان همان نومسلمانان، چرا بیشتر غنمیت بردن آنها بر جماعت دلدادهی انقلاب سنگین آمده است؟ آیا این بچههایی که در بدر و اُحُد و شعب ابیطالب نظام، هزینه دادند، چشم طمعی به زر و "سیم آخر" رشیدپورها دارند؟
🔹 انکار نمیکنم حضور برخی حسادتها و برخی خشکمغزیها و برخی طماعیها را.
اما عموم بچههای برآشفته، توضیح و توجیه پیغمبرگونه و از آن مهمتر رفتار رسولوار میخواهند که تصمیمگیران رسانه ملی از خود نشان ندادند یا بلد نبودند نشان دهند!
🔹همان پیغمبری که غنمیت بیشتر به نومسلمانها میدهد، نام این کار را میگذارد: تالیف قلوب، و نام بخشیدهشدگان را مینهد: طلقاء.
باید مسلمان صدر اسلام باشی تا بدانی این دو عنوان تا چه اندازه تحقیر جریان نفاق است! باید از انصار و مهاجرین باشی تا بفهمی این بخشیدنها به معنای بالا بردن ابوسفیانها نیست که به معنای انداختن استخوانی است جلوی...
🔹حالا به ما بگویید اگر رشیدپورها و دهها سلبریتی دیگری که میخواهند بر سر سفرهی نان و نام کشوری بنشینند، دارند "طلقاءوار" به بهرههایی از جنس "تالیف قلوب" میرسند یا دارند قهرمانانه با سلام و صلوات و حلقهی گل در گردن به خانهی خویش بازمیگردند؟
🔺 اینها با پوزخند و استهزاء به جمهوریاسلامی و مسئولان ریز و درشتش میگویند با شماییم ولی به وقتش با دیگرانند!
🔺 وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (بقره/١٤)
🆔 @Qasas_school
🔰 فرهنگ رحم | سنت بازاریها
برنگ/ بُرشهایی برای درنگ
🔶 پدر من در زندگیاش دوبار ورشکسته شد ولی هر دوبار تحمل کرد. ما نمیفهمیدیم چه شده و بر او چه گذشته. وقتی ایشان درگذشت، من یک صندوق اسناد از طلبها و چکها در برابرم داشتم. سنتی بین تجار فارس بود که وقتی از کسی طلب داشتند و او در ادای قرض مشکل داشت، هیچ وقت به او فشار نمیآوردند و کار به دادگستری نمیرسید. من بعد از فوت پدرم هفتاد و دو چک از بدهکارانش داشتم. پدرم به مادرم سپرده بود که «اینها توانایی پرداخت ندارند، چکها را نگه دارید ولی تقاضایی نکنید.» این همه اعتماد زاییدهی اعتقاد و نوعی مذهب ملایم و معتدل و عافی بود؛ از سر اعتقاد به عدل اسلامی به همدیگر اعتماد میکردند. (ملت و حاکمیت، تاریخ شفاهی، زندگی و آثار کاظم ودیعی وزیر کار دوره پهلوی، ص2)
🔺پ.ن: این سنت و فرهنگ را بگذارید در کنار آنچه امروزه در جوّ روابط اقتصادی حاکم است. وقتی طرف حساب شما از یک فرد حقیقی و انسان به یک فرد حقوقی و شرکت تبدیل شود، دیگر فرهنگ رحم نمیتواند به خوبی خودش را متبلور سازد. صرفا به یک فقره بدهکاریهای بانکی و نحوه مواجههها رجوع کنید!
🆔 @Qasas_school
🔰 رقیه در تاریخ
🔶 نخستین کسی که در تاریخنگاری عاشورا به ماجرای حضرت رقیه پرداخته، عمادالدین حسنبنعلی طبری است. وی در کتاب خود با عنوان «کامل بهایی» به وفات حضرت رقیه اشاره نموده است. افراد دیگری نظیر فخرالدین طریحی در مجمع البحرین، شیخ عباس قمی در منتهی الآمال، علامه مجلسی در بحارالانوار، شیخ ذبیحالله محلاتی در ریاحین الشریعه و علامه بیرجندی در وقایع الشهور و الایام به این ماجرا پرداختهاند که احتمالا مرجع آنها کامل بهایی بوده است.
🔹البته برخی معتقدند امام حسین علیهالسلام چنین دختری نداشته، چرا که نامی از وی در کتب دست اول تاریخی نیامده است.
🔸 شاید پاسخ اینکه چرا از حضرت رقیه در کتب دست اول نامی برده نشده در پاسخ به این سوال نهفته است که چرا از دیگر زنان حاضر در کربلا نام برده شده؟ وقتی بدانیم تاریخ، عرصه ثبت کنشهاست، دختربچهی سه چهارسالهای که هیچ گونه کنش قابل توجهی ندارد قاعدتا از او ذکری نمیشود.
🔹 اگر تاریخ نامی از سکینه و رباب و زینب می برد چون این حضرات خطبه خوانده و حرکتی را انجام دادهاند که مورد توجه قرار گرفته است.
🆔 @Qasas_school
🔰ماجرای خرابه
◾️در تاریخ آمده:
یزید پس از برپایی مجلسی با حضور اسیران کربلا دستور به زندانی کردن اهل بیت میدهد. طبق یک نقل تعداد زندانیان ۱۲ نفر بوده که در خانهای مخروبه نزدیک کاخ یزید محبوس شدند.
◾️در میان اسیران، نام امام سجاد، فاطمه بنت الحسین، سکینه بنت الحسین، زینب بنت علی، رباب همسر امام حسین و حسن بن حسن و محمد بن علی (امام باقر ۴ ساله) به عنوان شاخصترین افراد صراحتا ذکر شده است.
◾️گویا بنا بوده اهل بیت موقتا تا صدور حکم در این زندان بمانند. زندان مخروبهای بوده که احتمال ریزش دیوارهای آن و کشته شدن اهل بیت میرفته. زندان سقف نداشته و در برابر سرما و گرما از افراد محافظت نمیکرده. اگر روز عاشورا طبق محاسبات پژوهشگران ۲۱ مهرماه بوده باشد، زندانی شدن اهل بیت در روز ۱۱ – ۱۲ آبان بوده یعنی زمانی از سال که آفتاب روزها هنوز گرمی دارد و شبها سردی. فضای زندان بیماریزا بوده و اسیران بدون هیچ زیراندازی خاکنشین بودند و همین منجر به زخمهای چرکین شده.
◾️همین خرابه شاهد ماجرای غمانگیز شهادت دختر امام حسین علیه السلام بوده. نحوه جانسپاری او روضهای است دردناک که بسیار شنیدهایم.
◾️درباره تغسیل و خاکسپاری رقیه نوشتهاند اهالی خرابه یعنی بانوان مکرمه اهل بیت او را در همان خرابه غسل داده و با همان پیراهن کهنه دفن کردهاند. اینکه در طی انجام این اعمال چه بر دل آنها گذشته، درک ما عاجز است.
📚 منابع: تاریخ یعقوبی ج۲،ص۳۲۰؛ جلاء العیون،ص۷۴۸؛ المناقب، ج۴،ص۱۴۶؛معالی السبطین، ج۲، ص۱۷۰-۱۷۱؛ ریاض القدس، ج۲،ص۳۲۲؛ مثیرالاحزان، ص۹۹ و ۱۰۰؛ الخرائج و الحرائج، ج۲،ص۷۵۴؛ ناسخ التواریخ، ج۳،ص۱۵۵-۱۵۶؛ مثیر الاحزان، ص۵۶. نفس المهموم، ص۴۵۶.
🆔 @Qasas_school
🔰 پول، حرص، طمع؛ محور تشکیلات اموی
بُرنگ/ بُرشهایی برای درنگ
🔹 معاویه نمیتواند بیتالمال را به همهی موارد و مصارف صحیحش برساند. اگر معاویه بیتالمال را به همهی مصارف برساند، پس این پولهای گزافی که باید به ابوهریرهها، به کعبالاحبارها، به عمروعاصها، به زیادبنابیهها و دیگر کسانی که در اطرافش هستند، داده شود تا تخت حکومت او را استوار و برقرار کنند، از کجا بیاید؟ پس مجبور است به مردم ندهد، به حقدار ندهد تا بتواند در مصارفی که به نظر خودش برای حفظ حیثیتش لازم است، مصرف کند. بنابراین در حکومت امثال معاویه مسئلهی اختلاف طبقاتی، تبعیضها و نابرابریها یک امر طبیعی و ضروری و قهری است؛ اجتناب ناپذیر است. اگر معاویه بین همه پول تقسیم کند، دیگر از تشکیلات او کسی باقی نخواهد ماند؛ چون آنها را با #پول نگه داشته بود.
📚 کتاب همرزمان حسین، ص۲۶۴
🆔 @Qasas_school
🔰 سلمان| به مناسبت هفتم صفر
🔶 آقازاده بود. آن روزها میگفتند دهقانزاده. روزبه پسر خشبوذان. پدرش یک زمیندار و صاحب منصب بود. گویا در "جی" حوالی اصفهان زندگی میکردند. روزبه شد دنیاگرد. شهر به شهر میچرخید. دورهگردی که میخواست حقیقت را بیابد و گرد آن بگردد. از زرتشتیت و مسیحیت و کلیمیت گذر کرد و عاقبت حقیقت را در مدینه یافت. در کلام محمدامین که حالا رسول الهی بود.
به اسلام گروید و روزبه شد سلمان. سلمان فارسی. وقتی در خندق هر گروهی از انصار و مهاجران، سعی میکردند سلمان را به خود منتسب کنند، پیامبر فرمود: سلمان منّا اهلالبیت! سپس سلمان فارسی شد سلمان محمدی.
🔺پ.ن: عکس نام سلمان بر دیوار مسجدالنبی
🆔 @Qasas_school
🔰سلمان| کفر متحرک
🔶 سلوک و حرکت سلمان را مرحوم صفایی اینطور هنرمندانه توضیح میدهد:
🔺کفر متحرک، به اسلام میرسد ولی اسلام راکد، «پدر بزرگ کفر» است. سلمانها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آنها را به رسول (ص) منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول (ص) بودند، رُکودشان آنها را به کفر پیوند زد.
🆔 @Qasas_school
🔰سلمان| جستجوگر
🔷 سلمان فارسی چهره شاخصِ زنده برجسته همیشگیِ تاریخ اسلام است. سلمان متعلق به کشور ماست، متعلق به ملت ماست. مقام ایمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت، پیگیری برای رسیدن به سرچشمهی زلال حقیقت، آن چنان یک انسانی را بالا میبرد که پیغمبر بفرماید: «سلمان منّا اهل البیت». او را جزو اهل بیت به حساب بیاورد؛ و شخصیتهائی مثل جناب ابیذر و عمار و مقداد و دیگر صحابی در رتبههای بعد از سلمان قرار بگیرند؛ این برای ما درس است، این برای جوان ایرانی الگوست؛ یعنی حقیقت را جستن، جستجو کردن، یافتن و بر آن پای فشردن. این آن چیزی است که سلمان را سلمان میکند!
📚 منبع: بیانات رهبر انقلاب در تاریخ ٨٧/۲/۱۶
🔺پ.ن: عکس مقبره سلمان فارسی در مدائن
🆔 @Qasas_school
🔰انجمن عفاف زنانه| رفتارهای اقتصادی
بُرنگ/ برشهایی برای درنگ
🔹 اولین انجمن زنانه معروف به انجمن عفاف زنانه در سال ۱۳۲۶ توسط همسر میرزا حسن رشدیه تأسیس شد که یکی از کارهای مهم آن ساختن رفتارهای صحیح اقتصادی بود.
🔸 به عنوان مثال بانوان عضو این انجمن در راستای ترویج استفاده از لباسهای تولید داخل و تحریم کالاهای خارجی تلاش میکردند.
📚منبع: نشریه الکترونیکی زنان شماره ۴، موسسه مطالعات تاریخ معاصر
🆔 @Qasas_school
🔰 عراقی | به مناسبت ۴ شهریور
✍🏻 روحالله شمسیکوشکی
بعضیها عاشق شهدای چشم ابرو قشنگ میشن؛ خیلی هم خوب!
اما من عاشق همین پیرمردِ تهریشسفیدِ پیشانیچروکِ آستینکوتاهپوش هستم!
همین داشمشتیِ لوتیمسلکِ زورخونهایِ بچههیئتیِ بچهمسجدیِ از یک طرف رفیق طِیب و از یک طرف رفیق نواب و امام خمینی!!
اصلا چنین کارکتری ذاتا جذابیت داره خداوکیلی؛ چرا نباید عاشقش شد؟!
امام هم عاشقش بود!
گفته بود: «ایشان عزیز دل من بود»!
وقتی بعد از ۱۵ سال زندان، رفته بود پاریس پیش امام، امام گریه کرده بود و گفته بود:
«این دستها رو ۱۵ سال پیش که من گرفته بودم، دست یک جوانمرد ورزشکار بود اما الان دستان یک پیرمرد است!»
پیرمرد نبود که(۴۸سال) اما ۱۵ سال زندان و شکنجه بخاطر خمینی، پیرمردش کرده بود!»
یا طرف میگه وقتی اخبار زندانیها رو بردیم پیش امام در نجف، هرچی ما از بهشتی و رفسنجانی و طالقانی میگفتیم، امام چند لحظه یکبار میگفت:
«عراقی! وضع عراقی چه طوره؟!»
وقتی هم شهید شد خود امام نمازش رو خونده بود و گفته بود:
«شهادت عراقی برام سنگین بود!
اون رو در تمام مستحباتم شریک کردم!»
بچه بازاری زورخونهای که اون طور دلِ «طیب حاج رضاییِ»گنده لات رو لرزونده و عاقبت به خیرش کرده بود.
حالا هم این جور دل مستحکم امام رو لرزونده بود!
بعد عراقی اصلا قرار نبود شهید بشه!
فرقان اومده بود تا «حسین مهدیان» رو بزنه، اشتباهی عراقی رو زده بودن!
البته ما میگیم اشتباهی ولی حتماً سرّ داشته! سرّش هم همون بودکه امام گفته بود: «برای عراقی مردن در رختخواب کوچک بود»
بعد هم گفته بود:
«عراقی هدیه ای است برای خدا»!
🆔 @Qasas_school
🔰 پس از پنجاه سال
مرحوم سید جعفر شهیدی از معدود مورخانی است که در تحلیل عاشورا، پُلی به روزهای بعثت پیامبر و حوادث صدر اسلام زده و آرامآرام نقاط عطف را یافته و از کنار هم گذاشتن آنها، به یک تصویر تقریبا جامع دست پیدا کرده است و نتیجهی این تلاشها در کتاب "پس از پنجاه سال" تجلی یافته است.
🆔 @Qasas_school
🔰 حلقههای تاریخ
مرحوم شهیدی در این باره مینویسد: حادثه محرم سال ۶۱ هجری از جمله حادثههایی است که باید علت یا علتهای آن را جستجو کرد، آن هم نه در آن سال یا چند سال پیش از حادثه. ممکن است پیگیری داستان موجب شود که ما به سالهایی پیش از خلافت ابوبکر و پیش از ظهور اسلام و بلکه سالها پیش از تولد پیغمبر اسلام بازگردیم. چه این حادثهها مانند حلقههای زنجیر یکی به دیگری بسته است و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد.
در ادامه مروری اجمالی خواهیم داشت بر سیر حوادث تاریخی که مرتبط با ایام پایانی ماه صفر است.
🆔 @Qasas_school
✍🏻 به کوشش زینب افضلی دانشجوی تاریخ
🔰 حلقهی اول: بعثت
🔶 هنگامی که پیغمبر اسلام دعوت خود را در مکه آغاز کرد، قدرت سیاسی و اقتصادی شهر را دو گروه نیرومند در دست داشتند.
🔹 این دو گروه با آنکه از نظر ترکیب ساختمان اجتماعی دارای تفاوت بسیار بودند، به خاطر حفظ منافع مشترک همکاری میکردند:
1⃣ شیوخ یا رؤسای قبیله که با حکم سنت موروثی فرمانفرمایی تیره و خاندانها را به عهده داشتند.
2⃣ ثروتمندانی که از راه تجارت و رباخواری مالهای فراوان اندوخته بودند و میکوشیدند آن را نگهداری کنند و چندان که میتوانند بر آن بیفزایند.
🔸 در اجتماع مکه که در آن روزها صورت نیمه شهری و نیمه قبیلهای داشت، گاه یک تن از هر دو منبع قدرت و درآمد برخوردار بود.
🔹 نخستین دعوت پیغمبر این بود که: خدا یکی است و بُتهایی را که به دست خود ساختهاید دور بیندازید. اندک تامل کافی است تا بدانیم این سخنی نبود که بازرگان جهان دیدهای چون ابوسفیان، یا شیخ سالخوردهای چون ابوجهل را آزرده سازد.
🔸 بسیار سادهلوحی میخواهد تا بگوییم آنها بتان ساخته و پرداخته پیشهوران خویش را خدا میدانستند و آنها را میپرستیدند. بتها در نظر اینان جز وسیلهای برای سرگرم نگاه داشتن مردمان ساده دل نبود. میخواستند از این راه آنان را بفریبند و سپس استثمار کنند.
🔹 برای کسی که جز افزودن مال و قدرت چیزی نمیخواهد چه فرق میکند که بت پرستش شود یا ستاره و آفتاب؟
🔸 مسلماً اگر در همان روزها دعوت پیغمبر در یکتاپرستی خلاصه میشد، قریش آن چنان از وی ناخشنود نمیشدند. بلکه همه یا بیشتر آنان به وی ایمان میآوردند. [لکن] دقت در آیههای کوتاه که نخستین دسته از آیههای قرآنی است نشان میدهد که همراه با این دعوت ساده درخواستهای دیگری هم عنوان شده. درخواستی که موقعیت اجتماعی آن دو گروه را تهدید میکرد. آیاتی مانند آنچه در سوره همزه آمده:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ﴿١﴾
الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿٢﴾
يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿٣﴾
كَلَّا ۖ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ﴿٤﴾
🔹 [از طرفی] اگر به فهرست نخستین مسلمانان مدینه نگاهی بیفکنید میبینید عموما از این چند طبقه بیرون نیستند:
1⃣ بردگان و ستمکشان که از ظلم خداوندان بیدادگر خویش به ستوه آمده بودند و برای نخستین بار به آنان نوید آزادی و آسایش داده میشد.
2⃣ بازرگانانی که از لحاظ ثروت و درآمد در طبقه متوسط بودند و برای آنان ممکن نبود با ثروتمندان بزرگ به رقابت برخیزند و از امکاناتی که نصیب آنها شده است برخوردار گردند.
3⃣ بزرگزادگانی که به حکم سنت قبیلهای امیدی نداشتند روزی به مقام ریاست و شیخ بودن برسند.
4⃣ خردهکاسبکاران که ناچار بودند فشار سخت دو گروه متشکل از ثروتمندان بزرگ و روسای قبیله را تحمل کنند و قدرت مقاومت یا جرأت دم زدن برابر آنان را نداشتند.
🆔 @Qasas_school
🔰 حلقه دوم: هجرت
🔷 همین دستهها با آنکه در عقیده دینی شکل گرفتند به خاطر فقدان شرایط لازم نمیتوانستند مقابل آن دو گروه برخیزند، حتی نمیتوانستند شکل عقیدتی خود را بدون تحمل رنج آنان حفظ کنند.
🔸 سرانجام این نومسلمانان پس از آنکه انواع تحقیرها، مصیبتها و شکنجهها را از مخالفان خویش تحمل کردند ناچار از ترک وطن شدند. خواه به کشوری دیگر و خواه به شهری دیگر.
🔹 جمعیت یثرب برخلاف مکه از این مردمان تشکیل میشد:
1⃣ کشاورزان متوسطحال که با کوشش و کار میتوانستند زندگی خود و خانواده خود را سروصورتی دهند.
2⃣ کاسبکارهای جزء که سرمایهی کلان و یا جرأت و تجربه کافی نداشتند تا خود را به مخاطرات معاملههای بزرگ اندازند.
3⃣ تیرههای گوناگونی که هر چند پیوندهای خونی و خویشاوندی با قبیلههای بزرگ برقرار ساخته بودند، پیوسته به جان یکدیگر میافتادند و چون توازن نیرو در بین آنان تا حدی محفوظ بود همیشه با هم در حال ستیز و کشتار بودند بیآنکه دستهای غالب و دستهای دیگر مغلوب باشد.
4⃣ اقلیت استثمارگری که به ظاهر پیشه کشاورزی داشت، اما چنانکه شیوه آن قوم است در سایه زیرکی و کاردانی کلید اقتصاد شهر را به دست آورده بود و پیوسته قبیلههای ضعیف را تهدید میکرد که به زودی در سایه پیغمبری که خدا از این ملت بر میگزیند، حکومت شهر و ریاست عرب را به دست خواهند گرفت.
از طرفی همه این ۴دسته خود را به صورتی خاص مقهور سلطه مکه میدیدند.
🔸 دیری نگذشت که در سال دوم هجرت یثرب با مکه درافتاد. ضربتی که این مردم به ظاهر خردهپا برای نخستین بار در تاریخ عربستان به آن مردم قوی دست و اشراف وارد کردند، قریش را متوجه ساخت که خطر بیش از آنچه میپنداشتند جدی است.
بدین جهت بی آنکه بدانند چه میکنند به تلاش افتادند: تحریک قبیلههای نزدیک مدینه علیه مسلمانان، پیمان با قبیلههای یهودی، پیمانهای جنگی این قبیلهها با یکدیگر و با قریش علیه محمد(ص).
🔹 اما هیچ کدام از این کوششها به سود آنان پایان نیافت.
آخرین تلاش ایشان برای بازداشتن محمد و یاران او از درآمدن به مکه در سال ششم هجری بود که با پیمان صلح حدیبیه پایان یافت.
🔸 آنان میپنداشتند که با جلوگیری وی از درآمدن به مکه او را خوار کردهاند. در صورتی که امضاء چنان پیمانی اعترافی رسمی به حکومت محمد در یثرب و اطراف یثرب از یک سو و متزلزل ساختن پیمان قریش با دیگر قبایل از سوی دیگر بود.
🆔 @Qasas_school