#تاریخاندیشی
🔰 استاد سیدمنیرالدین حسینیالهاشمی:
🔘 «چند شب قبل تلویزیون، جریان شهید بزرگوار مرحوم نواب صفوی را نشان میداد...
در زمان آنها انقلاب مسلحانه بدین شكلش، در نزد فقها پذیرفته نشده بود و متدیّنین هم به تبعیت از آنها انقلاب مسلحانه را رد میكردند.
🔴 مثلا آقای شیخ علی لُر و بعضی از این بزرگوارها را در مدرسه فیضیه كتك زدند و سپس ایشان را از حوزه اخراج كردند. اما اینها یك ذره بر علیه علما عمل نكردند، بلكه خودشان را نوکر علما میدانستند و در عین حال، مقابل كفر ظاهر هم میجنگیدند؛ یعنی بر علیه سلطه غرب كه ابتدا از انگلستان شروع و در این اواخر به آمریكا ختم شد مبارزه میكردند و با دستگاه شاه به صورت متفردانه برخورد میكردند، اما در عین تحمل شكنجه از سوی دشمنان، در مقابل علمای اسلام هم خاضع بودند.
🔴 سختترین حالت برای اینها وقتی بود كه اینها را خلع لباس كردند و بیت آیتالله بروجردی بر این عمل اعتراضی نكرد و اصلاً بعض از علما میگفتند كه اینها جزء روحانیون نبودهاند!
🔵 در مقابل، [در دستگاه نفاق و التقاط، گروههایی را میبینیم] که همین حالت را دارند ولی با یك فرق! به اینكه وقتی مسلمین آنها را تخطئه میكنند آنها هم مسلمین و علما را تخطئه میكنند! امثال فدائیان اسلام تخطئه میشوند ولی دیگران را تخطئه نمیكنند؛ از كفر شكنجه میشوند ولی تحمل میكنند.»
(۱۳۷۳/۱۰/۲۸)
___________________
🔺 اینکه آدمی بفهمد دشمن اصلی کیست، دشمن فرعی کیست، دوست همراه کیست، دوست ناهمراه کیست، دوست منتقد کیست و بهطور کلی بتواند از این دست تفکیکها را داشته باشد، امتیاز بزرگی است.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#پرونده_قصهی_صداها
♦ دوگانهی کنسرت-کنسرو
🎵 آنچه ما امروز به عنوان موسیقی مصرف میکنیم، یک فایل ضبط شده از یک اثر هنری است که در روزگاری و در لحظهای خلق شده و تمام!
🎶 هنر و اثر هنری هم، همان موسیقی است که آمده و رفته. آنچه ما مصرف میکنیم شبحی است از آن موسیقی. البته نجف دریابندری ترجیح میدهد این شبح را «کنسرو موسیقی» بنامد. تعبیر بسیار عالی و بهجایی است. چون فایلهای ضبط شده موسیقی، شبیه همان غذایی است که کنسرو شده برای کمی بیشتر ماندن. شاید به همین دلیل، بسیاری فقط موسیقی زنده و کنسرت را ترجیح میدهند، همانگونه که بسیاری فقط و فقط غذای گرم تازه طبخ شده را میپسندند و پیشنهاد کنسرو به آنها مساوی است با فحش.
🎼 اینجاست که دوگانهی کنسرت-کنسرو شکل میگیرد. سپس ما نمیدانیم آیا بینوا بودهایم که نوای کنسرت بسیاری از آثار فاخر موسیقی را ندیده و نرسیده و نچشیدهایم یا آنکه خوشبخت بودهایم که دستکم سهمی از کنسرو آن را به مدد پیشرفت تکنولوژی یافتهایم؟
🔺 اما... همانطور که بیست دقیقه در آب جوشاندن یک کنسرو تن ماهی، به نوعی از آداب مصرف آن به شمار میرود؛ مصرف موسیقی کنسرو شده هم آدابی دارد. مثل بیست دقیقه جوشیدن با قصههای پیرامونی آن موسیقی.
ما بنا داریم درست در همین نقطهی جوش و جوشیدن با قصهها بایستیم و زنگ قصهی صداها را به نوا درآوریم. تا کنسروهای موسیقی خوردنیتر شوند.
📌 مطابق رویهی کانال، برای جداسازی مطالب از استیکرهای مربوط استفاده میکنیم و استیکری که در ادامه میآید، بناست زینپس نشانگر پروندهی قصهی صداها باشد.
🙏 منتدار شما هستیم اگر ما را در ترویج قصهها برای عمیقتر شدن و اندیشیدن یاری رسانید.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🔰 در جریان انقلابها و مبارزات مردم جهان، همواره #هنر و #موسیقی عنصری مهم بوده که مبارزان از آن بهرههای مختلفی میبردند. به ویژه آنجا که ترانهها به شکل سرود و همخوانی اجرا میشد و حس همبستگی و همراهی را تقویت میکرد.
🔰 سال 57 و در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی، تاریخ شاهد بروز و ظهور انواع و اقسام سرودها و ترانههای انقلابی است که هرکدام سهمی اساسی از حافظه تاریخی امروز ما را شکل دادهاند.
🔰 اما سوای از این ترانهها و سرودهایی که هر ساله از رسانهی ملی میبینیم و میشنویم و نسبت به آنها حس نوستالژیک داریم؛ سرودها و ترانههای مبارزاتی دیگری هم وجود دارد که کمتر شنیده و یا اصلا نشنیدهایم.
🔰 منظورم مشخصا آن دسته از موسیقیهایی است که از جانب جریانهای چپ ترویج میشد. جریانهایی که طی مبارزات و به طور ویژه پس از انقلاب اسلامی، مسیر خود را چنان کج کردند که نزدیک بود کل قیام مردمی 22 بهمن هم چپ کند و شعلهی آرزوهای چندصدساله مردم ایران را خاکستر نماید.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🎵 یکی از ترانههای مهم آن روزها «خون ارغوانها»ست. ترانهای که زمزمهی دستههای مبارز بود و ذیل یک آلبوم #موسیقی به نام «شرارههای آفتاب» در قالب کاستهایی به تاریخ آذرماه 1357 منتشر شد.
📚 برخی منابع مدعی شدند در مدت کوتاهی این آلبوم حدود 2/2 میلیون بار توسط فدائیان خلق تکثیر شد. آماری البته عجیب و غریب.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🔺گویا روزگاری که دانشجوهای چپ و فدائیان خلق به صورت چریکی در آن روزهای سرد زمستانی به کوههای برفی میزدند و درکنار کارهای تشکیلاتی، مبتلا به آمیختگی عشق به معشوق و وطن میشدند، این ترانه را دستهجمعی زمزمه میکردند. (گروههای کر هم با همخوانی سعی در بازنمایی حال و هوای آن روزهای مبارزاتی را داشتهاند)
🔰 متن ترانه:
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها
تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دلشکستگان، آرمیده طوفان
به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
ستاره ستیزد و، شب گریزد و، صبح روشن آید
زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی میهن آید
گرفته تمام شب، شاخهای به لب، سرخ و گردهافشان
پرد گرده گسترد، دانه پرورد، سر زند بهاران
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
♦️اما برای تان از شاعر این شعر و ترانه بگویم. از سعید سلطانپور. اگر اهل #فیلم و #سریال باشید، همین الان میتوانید فیلمها و سریالهایی را نام ببرید که در آنها مراسم عروسی یک زوج بهم میخورد. آن هم بابت دستگیری آقای داماد. بعد هم صحنههای آشفتگی جمعیت و بلبشوی مراسم و اشک و نالهها و از همه مهمتر تصویر عروس بدبختی که در بهترین شب زندگیاش، بدترین اتفاق ممکن رخ داده.
♦️ جالب آنکه همهی این اتفاقات در شب عروسی سعید سلطانپور هم افتاده. او را درست در شب عروسی وقتی که هنوز شیرینی ازدواج با محبوبش در کام او ننشسته بود؛ دستگیر کردند. البته تا اینجای قصه را بسیاری با آب و تاب برایتان تعریف میکنند. چرا که هم جذابیت روایی دارد و هم میتواند در احساسات آدمیان تصرف کند، بهطوری که همه باهم و به یکصدا علیه جمهوری اسلامی و ظلمی که در حق سلطانپور -این شاعر خوش قریحه و دارای طبع لطیف- روا داشته فریاد بزنیم.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
📌 اما...
خیلی نرم و آرام از کنار یک سوال عبور میکنند: دستگیری او به چه جرمی؟
آنها طوری بازنمایی میکنند که گویی جمهوری اسلامی به صورت یلخی و دیمی، خوشش آمده به یک انسان روشنفکر گیر بدهد و او را از دم تیغ بگذراند.
🔺 حالا واقعا به چه جرمی؟ جرم سلطانپور، کشتن و مشارکت در قتل تعدادی انسان دیگر است. آن هم صرفا از باب آنکه «آن دیگران» مثل او نمیاندیشیده و سلیقه و راهی متفاوت داشتهاند.
پس شاعرها هم میتوانند قاتل باشند.
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
آدمهای شنبه/ بخش اول
دربارهی آدمهای شنبه چیزی شنیدهاید؟
🔶 شاید این عنوان ابتدای کار افرادی را به ذهن شما بیاورد که شروع هر چیزی را به شنبه حواله میدهند. مثل درس خواندن، ترک سیگار، شروع یک رژیم غذایی و... . آن هم با این عبارت: «از شنبه!»
اما این آدمهای شنبه با آن آدمهای شنبهای که من میخواهم از آن بگویم تفاوت دارد.
🔸 شنبه. به عبری میشود شابات. به معنای قطع یا قطع یک کار است. یهودیها معتقدند شنبه یا سبت یا همان شابات، روز استراحت و قطع کار است. چون باور دارند خداوند آفرینش را در روز شنبه به پایان برد؛ پس در این روز نباید کار کرد. برای همین، روز تعطیلی یهودیان شنبه است. درست برخلاف آن آدمهایی که شنبه را روز آغاز میدانند و شروع هر کاری را به آن روز حواله میدهند.
🔹 حالا بعد از این مقدمه، خوب است برویم سراغ همان سوال آغازین:
❓آدمهای شنبه یعنی چه کسانی؟
✅ قرآن از آنها با عنوان اصحاب سبت یاد کرده. گروهی از یهودیان که شهری ساحلی داشتند. تمام طول هفته را ماهی میگرفتند و از این طریق اموراتشان میگذشت. اما شنبهها روز تعطیلی بود. روز قطع کار. یوم سبت و روز شابات.
از قضاء در همین روز شنبه، صفحهی دریا چنان لبریز از ماهیهای ریز و درشت میشد که گویی بر سطح دریا ماهی کاشتهاند. مشخص بود امتحان الهی است. آخر ماهیگیران تمام طول هفته را جان میکندند در پی صید ماهی ولی به طرز عجیبی شنبهها ماهیها خودی نشان میدادند. چون صیدی که بیتاب دام است بر سطح آب میرقصیدند و میلغزیدند. کسی هم اجازه صید نداشت.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
آدمهای شنبه/ بخش دوم
🔷 قرآن ماجرا را زیبا توصیف میکند:
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (اعراف/163)
🔹 بپرس از آن سرزمینی که در کرانهی ساحل دریا بود. بپرس از احوالشان وقتی که شنبهها از حدود خود تجاوز کردند. از لحظاتی که ماهیها روی آب خوش میرقصیدند و در دیگر روزها، مروارید نایاب در دل دریا میشدند. ما اینگونه بابت فسقها، میآزماییم!
♦ قرآن اینجا از یک تجاوز سخن میگوید. از یک تعدی. از عبور از یک خط قرمز و شکستن یک حد و حدود. ماجرا چیست؟
📚 در برخی منابع آمده آنان مدتى اين وضع وفور ماهیها در شنبه را تحملكرده، مانند گذشتگان و پدرانشان از صيد ماهى در روز شنبه پرهيز مىكردند; ولى پس از آن نتوانستند بر تمايلات نفسانى خود چيره شوند و چون از يك سو نمىخواستند از فرمان الهى سرپيچى كرده، گرفتار كيفر شوند و از سوى ديگر حاضر نبودند از خيل ماهيان روز شنبه بى بهره باشند به حيلهاى دست زدند كه ظاهر آن فرمانبرى و باطنش نافرمانى بود. آنان در كنار دريا حوضچههايى حفر كرده و از طرف دريا جويهايى را به اين حوضچهها كشيدند. روز شنبه هنگامى كه آب دريا بالا مىآمد به وسيله اين جويها ماهيان زيادى به سوى حوضچهها هدايت مىشدند و هنگامى كه آب دريا پايين مىآمد در آن حوضچهها گرفتار مىشدند و در روز يك شنبه آنها را صيد مىكردند. برخى نيز گفتهاند: آنها در شب شنبه تورهاى ماهيگيرى را مىگستراندند و چون روز شنبه ماهيان زيادى در تورها جمع مىشد روز يك شنبه تورها را جمعآورى مىكردند و از اين راه اموال فراوانى بهدست مىآوردند.
📌 اگر این تعبیرات صحیح باشد یعنی آنها به تکنولوژی دست یافته بودند که میتوانستند به وسیلهی آن، ماهی را بدون صید کردن، دربند کنند. اینگونه هم نافرمانی خدا را نکرده بودند و هم به مراد دل رسیده بودند.
شاید برخی از ما ته دلمان بگوییم: عجب! آفرین بر این هوش و ذکاوت. سپس برای آن تکنولوژی و خرد جمعی پشت آن هم کف بزنیم.
اما خداوند معاملهی دیگری با اصحاب سبت و آدمهای شنبه دارد.
📚 منابع این بخش: مجمعالبيان، ج4، ص756؛ تفسير قرطبى، ج7، ص94؛ نورالثقلين، ج1، ص86؛ تفسير ابنكثير، ج1، ص109؛ نمونه، ج6، ص423.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
آدمهای شنبه/ بخش سوم
💡 فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ (اعراف/166)
♦ خداوند بابت این سرپیچی و این دور زدنها آن را به شکل بوزینه و میمونهایی رانده شده مسخ کرد.
❓مسخ یعنی چه؟
✅ یعنی تبدیل شدن انسان به یک میمون. یعنی آدمی که در باطن و روح از انسانیت تهی شده، در ظاهر نیز از انسانیت جدا شود. مسخ یعنی آدمی بشود ادامه همان حیوانات و اشیاء و تکنولوژیها.
🧐 میخواهم اینجای داستان بایستیم. ساده و راحت عبور نکنیم. به مسخ فکر کنیم. به خلع شدن آدمی از انسانیت. به این فکر کنیم که روزگاری داروین از انسانی سخن گفت که تکامل یافته میمون بود. انسانی که اجدادش میمون بودند. پیشینه و سابقهاش بوزینگی بود. و قرآن از انسانی سخن میگوید که آیندهاش مسخ شدن و بوزینگی است. آدمی که انسان متولد میشود و بوزینه میمیرد. انسانی که از میمون آغاز نمیشود بلکه به میمون منتهی میگردد. مسخشدگی... مسخشدگی... بیایید راحت عبور نکنیم. باز هم بکاویم.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school