eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
322 عکس
19 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
|ترانه‌های انقلابی 🔰 در جریان انقلاب‌ها و مبارزات مردم جهان، همواره و عنصری مهم بوده که مبارزان از آن بهره‌های مختلفی می‌بردند. به ویژه آنجا که ترانه‌ها به شکل سرود و هم‌خوانی اجرا می‌شد و حس هم‌بستگی و هم‌راهی را تقویت می‌کرد. 🔰 سال 57 و در آستانه‌ی پیروزی انقلاب اسلامی، تاریخ شاهد بروز و ظهور انواع و اقسام سرودها و ترانه‌های انقلابی است که هرکدام سهمی اساسی از حافظه تاریخی امروز ما را شکل داده‌اند. 🔰 اما سوای از این ترانه‌ها و سرودهایی که هر ساله از رسانه‌ی ملی می‌بینیم و می‌شنویم و نسبت به آنها حس نوستالژیک داریم؛ سرودها و ترانه‌های مبارزاتی دیگری هم وجود دارد که کمتر شنیده و یا اصلا نشنیده‌ایم. 🔰 منظورم مشخصا آن دسته از موسیقی‌هایی است که از جانب جریان‌های چپ ترویج می‌شد. جریان‌هایی که طی مبارزات و به طور ویژه پس از انقلاب اسلامی، مسیر خود را چنان کج کردند که نزدیک بود کل قیام مردمی 22 بهمن هم چپ کند و شعله‌ی آرزوهای چندصدساله مردم ایران را خاکستر نماید. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
|ترانه‌های انقلابی 🎵 یکی از ترانه‌های مهم آن روزها «خون ارغوان‌ها»ست. ترانه‌ای که زمزمه‌ی دسته‌های مبارز بود و ذیل یک آلبوم به نام «شراره‌های آفتاب» در قالب کاست‌هایی به تاریخ آذرماه 1357 منتشر شد. 📚 برخی منابع مدعی شدند در مدت کوتاهی این آلبوم حدود 2/2 میلیون بار توسط فدائیان خلق تکثیر شد. آماری البته عجیب و غریب. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
|ترانه‌های انقلابی 🔺گویا روزگاری که دانشجوهای چپ و فدائیان خلق به صورت چریکی در آن روزهای سرد زمستانی به کوه‌های برفی می‌زدند و درکنار کارهای تشکیلاتی، مبتلا به آمیختگی عشق به معشوق و وطن می‌شدند، این ترانه را دسته‌جمعی زمزمه می‌کردند. (گروه‌های کر هم با هم‌خوانی سعی در بازنمایی حال و هوای آن روزهای مبارزاتی را داشته‌اند) 🔰 متن ترانه: زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوان‌ها تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کران‌ها که در خون خستگان، دل‌شکستگان، آرمیده طوفان به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید ستاره ستیزد و، شب گریزد و، صبح روشن آید زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی میهن آید گرفته تمام شب، شاخه‌ای به لب، سرخ و گرده‌افشان پرد گرده گسترد، دانه پرورد، سر زند بهاران قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
|ترانه‌های انقلابی ♦️اما برای تان از شاعر این شعر و ترانه بگویم. از سعید سلطان‌پور. اگر اهل و باشید، همین الان می‌توانید فیلم‌ها و سریال‌هایی را نام ببرید که در آنها مراسم عروسی یک زوج بهم می‌خورد. آن هم بابت دستگیری آقای داماد. بعد هم صحنه‌های آشفتگی جمعیت و بلبشوی مراسم و اشک و ناله‌ها و از همه مهم‌تر تصویر عروس بدبختی که در بهترین شب زندگی‌اش، بدترین اتفاق ممکن رخ داده. ♦️ جالب آنکه همه‌ی این اتفاقات در شب عروسی سعید سلطان‌پور هم افتاده. او را درست در شب عروسی وقتی که هنوز شیرینی ازدواج با محبوبش در کام او ننشسته بود؛ دستگیر کردند. البته تا اینجای قصه را بسیاری با آب و تاب برای‌تان تعریف می‌کنند. چرا که هم جذابیت روایی دارد و هم می‌تواند در احساسات آدمیان تصرف کند، به‌طوری که همه باهم و به یک‌صدا علیه جمهوری اسلامی و ظلمی که در حق سلطان‌پور -این شاعر خوش قریحه و دارای طبع لطیف- روا داشته فریاد بزنیم. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📌 اما... خیلی نرم و آرام از کنار یک سوال عبور می‌کنند: دستگیری او به چه جرمی؟ آن‌ها طوری بازنمایی می‌کنند که گویی جمهوری اسلامی به صورت یلخی و دیمی، خوشش آمده به یک انسان روشنفکر گیر بدهد و او را از دم تیغ بگذراند. 🔺 حالا واقعا به چه جرمی؟ جرم سلطان‌پور، کشتن و مشارکت در قتل تعدادی انسان دیگر است. آن هم صرفا از باب آنکه «آن دیگران» مثل او نمی‌اندیشیده و سلیقه و راهی متفاوت داشته‌اند. پس شاعرها هم می‌توانند قاتل باشند. |ترانه‌های انقلابی 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
آدم‌های شنبه/ بخش اول درباره‌ی آدم‌های شنبه چیزی شنیده‌اید؟ 🔶 شاید این عنوان ابتدای کار افرادی را به ذهن شما بیاورد که شروع هر چیزی را به شنبه حواله می‌دهند. مثل درس خواندن، ترک سیگار، شروع یک رژیم غذایی و... . آن هم با این عبارت: «از شنبه!» اما این آدم‌های شنبه با آن آدم‌های شنبه‌ای که من می‌خواهم از آن بگویم تفاوت دارد. 🔸 شنبه. به عبری می‌شود شابات. به معنای قطع یا قطع یک کار است. یهودی‌ها معتقدند شنبه یا سبت یا همان شابات، روز استراحت و قطع کار است. چون باور دارند خداوند آفرینش را در روز شنبه به پایان برد؛ پس در این روز نباید کار کرد. برای همین، روز تعطیلی یهودیان شنبه است. درست برخلاف آن آدم‌هایی که شنبه را روز آغاز می‌دانند و شروع هر کاری را به آن روز حواله می‌دهند. 🔹 حالا بعد از این مقدمه، خوب است برویم سراغ همان سوال آغازین: ❓آدم‌های شنبه یعنی چه کسانی؟ ✅ قرآن از آنها با عنوان اصحاب سبت یاد کرده. گروهی از یهودیان که شهری ساحلی داشتند. تمام طول هفته را ماهی می‌گرفتند و از این طریق اموراتشان می‌گذشت. اما شنبه‌ها روز تعطیلی بود. روز قطع کار. یوم سبت و روز شابات. از قضاء در همین روز شنبه، صفحه‌ی دریا چنان لبریز از ماهی‌های ریز و درشت می‌شد که گویی بر سطح دریا ماهی کاشته‌اند. مشخص بود امتحان الهی است. آخر ماهی‌گیران تمام طول هفته را جان می‌کندند در پی صید ماهی ولی به طرز عجیبی شنبه‌ها ماهی‌ها خودی نشان می‌دادند. چون صیدی که بی‌تاب دام است بر سطح آب می‌رقصیدند و می‌لغزیدند. کسی هم اجازه صید نداشت. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
آدم‌های شنبه/ بخش دوم 🔷 قرآن ماجرا را زیبا توصیف می‌کند: وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي‏ كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (اعراف/163) 🔹 بپرس از آن سرزمینی که در کرانه‌ی ساحل دریا بود. بپرس از احوال‌شان وقتی که شنبه‌ها از حدود خود تجاوز کردند. از لحظاتی که ماهی‌ها روی آب خوش می‌رقصیدند و در دیگر روزها، مروارید نایاب در دل دریا می‌شدند. ما اینگونه بابت فسق‌ها، می‌آزماییم! ♦ قرآن اینجا از یک تجاوز سخن می‌گوید. از یک تعدی. از عبور از یک خط قرمز و شکستن یک حد و حدود. ماجرا چیست؟ 📚 در برخی منابع آمده آنان مدتى اين وضع وفور ماهی‌ها در شنبه را تحمل‌كرده، مانند گذشتگان و پدرانشان از صيد ماهى در روز شنبه پرهيز مى‌كردند; ولى پس از آن نتوانستند بر تمايلات نفسانى خود چيره شوند و چون از يك سو نمى‌خواستند از فرمان الهى سرپيچى كرده، گرفتار كيفر شوند و از سوى ديگر حاضر نبودند از خيل ماهيان روز شنبه بى بهره باشند به حيله‌اى دست زدند كه ظاهر آن فرمانبرى و باطنش نافرمانى بود. آنان در كنار دريا حوضچه‌هايى حفر كرده و از طرف دريا جويهايى را به اين حوضچه‌ها كشيدند. روز شنبه هنگامى كه آب دريا بالا مى‌آمد به وسيله اين جويها ماهيان زيادى به سوى حوضچه‌ها هدايت مى‌شدند و هنگامى كه آب دريا پايين مى‌آمد در آن حوضچه‌ها گرفتار مى‌شدند و در روز يك شنبه آنها را صيد مى‌كردند. برخى نيز گفته‌اند: آنها در شب شنبه تورهاى ماهيگيرى را مى‌گستراندند و چون روز شنبه ماهيان زيادى در تورها جمع مى‌شد روز يك شنبه تورها را جمع‌آورى مى‌كردند و از اين راه اموال فراوانى به‌دست مى‌آوردند. 📌 اگر این تعبیرات صحیح باشد یعنی آنها به تکنولوژی دست یافته بودند که می‌توانستند به وسیله‌ی آن، ماهی را بدون صید کردن، دربند کنند. اینگونه هم نافرمانی خدا را نکرده بودند و هم به مراد دل رسیده بودند. شاید برخی از ما ته دل‌مان بگوییم: عجب! آفرین بر این هوش و ذکاوت. سپس برای آن تکنولوژی و خرد جمعی پشت آن هم کف بزنیم. اما خداوند معامله‌ی دیگری با اصحاب سبت و آدم‌های شنبه دارد. 📚 منابع این بخش: مجمع‌البيان، ج‌4، ص‌756؛ تفسير قرطبى، ج‌7، ص‌94؛ نورالثقلين، ج‌1، ص‌86‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌109؛ نمونه، ج‌6‌، ص‌423. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
آدم‌های شنبه/ بخش سوم 💡 فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ (اعراف/166) ♦ خداوند بابت این سرپیچی و این دور زدن‌ها آن را به شکل بوزینه و میمون‌هایی رانده شده مسخ کرد. ❓مسخ یعنی چه؟یعنی تبدیل شدن انسان به یک میمون. یعنی آدمی که در باطن و روح از انسانیت تهی شده، در ظاهر نیز از انسانیت جدا شود. مسخ یعنی آدمی بشود ادامه همان حیوانات و اشیاء و تکنولوژی‌ها. 🧐 می‌خواهم اینجای داستان بایستیم. ساده و راحت عبور نکنیم. به مسخ فکر کنیم. به خلع شدن آدمی از انسانیت. به این فکر کنیم که روزگاری داروین از انسانی سخن گفت که تکامل یافته میمون بود. انسانی که اجدادش میمون بودند. پیشینه و سابقه‌اش بوزینگی بود. و قرآن از انسانی سخن می‌گوید که آینده‌اش مسخ شدن و بوزینگی است. آدمی که انسان متولد می‌شود و بوزینه می‌میرد. انسانی که از میمون آغاز نمی‌شود بلکه به میمون منتهی می‌گردد. مسخ‌شدگی... مسخ‌شدگی... بیایید راحت عبور نکنیم. باز هم بکاویم. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
آدم‌های شنبه/ بخش چهارم 🔶 علامه طباطبایی روایتی می‌آورد درباره شکل مسخ‌شدگی آدم‌های شنبه: 🔸 امتی از میان همان مردم صیاد به اعتراض برخاستند و به آن جماعت دودوزه‌باز گفتند: «ما شما را از عقوبت خداوند تحذير مى‏‌كنيم، زنهار كه مخالفت امر او مكنيد. گروه سومی هم بودند که ماهی صید نمی‌کردند اما در برابر فسق گروه صید کننده، سكوت كرده و از اندرز ايشان لب فرو بستند و تازه نهی‌کنندگان را هم ملامت كردند كه شما چرا گنهكاران را موعظه مى‏‌كنيد، با اينكه مى‌‏دانيد ايشان مردمى هستند كه‏ خداوند به عذاب شديدى عذاب و يا هلاكشان خواهد كرد.» 🔹 آن طايفه‌ای که از منکر قوم خود نهی می‌کردند در جواب گفتند: «براى اينكه در نزد پروردگارتان معذور باشيم و براى اينكه شايد گنهكارى از گناه دست بردارد. خداى تعالى مى‏‌فرمايد:" فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ" يعنى بعد از آنكه آن مواعظ را نديده گرفته و هم چنان به گناه خود ادامه دادند، آن گروه نهی کننده از منکر به ايشان گفتند: از اين به بعد با شما زندگى نخواهيم كرد، حتى يك شب هم در شهر نمى‏‌مانيم، اين شهرى است كه خدا در آن نافرمانى مى‏‌شود، و خوف اين هست كه بلايى بر شما نازل شود و ما را هم بگيرد.» 🔹 اين طايفه همانطور كه گفته بودند از ترس بلا از شهر بيرون رفته در نزديكى شهر فرود آمدند و شب را زير آسمان به سر برده و صبح رفتند تا سرى به اهل معصيت بزنند. ديدند دروازه شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنيدند، ناگزير نردبانى گذاشته و از ديوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطه‏‌اى كه مشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بياورد. آن مرد وقتى نگاه كرد گروهى ميمون دم‌دار را ديد كه صدا به صداى هم داده بودند. وقتى برگشت و آنچه ديده بود باز گفت همگى دروازه‏‌ها را شكسته و وارد شهر شدند. ميمون‌ها همشهري‌ها و بستگان خود را شناختند و ليكن انسان‌ها ميمون‌ها را از يكديگر تشخيص نداده و بستگان خود را نشناختند. 📚 ترجمه تفسير الميزان، ج8، ص: 393 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺و حالا با این همه مقدمه باز می‌خواهم تاکید و تکرار کنم که بیایید ساده عبور نکنیم و به این بیاندیشیم: آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ ادامه دارد... 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ 🔰 اگر فیلم «عصرجدید» اثر چارلی چاپلین را ندیده‌اید، همین یک بریده چند ثانیه‌ای نیز کمک کننده خوبی است برای داشتن تصویری بهتر از مسخ شدن. 🔰 چارلی چاپلین در اینجا دنیایی را به نمایش می‌گذارد که در آن انسان‌ها اسیر و برده تکنولوژی می‌شوند. حالتی که دکتر شریعتی از آن به «ادامه ماشین شدن» تعبیر می‌کند. دیگر در این آدم، انسان حیات ندارد. او درحال تبدیل شدن به یک ابزار، یک شیء و یک ماشین است. 🔰 شما اگر پیش از این کارگر کارخانه (نقشی که چارلی‌چاپلین ایفا می‌کند) را می‌شناختید، بعد از جنونی که بر او حادث می‌شود، دیگر او را نمی‌شناسید و نمی‌توانید رفتارهای ماشینی‌اش را تحلیل کنید. کارگر درحال مسخ شدن است. 🔻برگردیم به قصه‌ی آدم‌های شنبه... 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
آدم‌های شنبه 💢 اصحاب سبت افتاده بودند در سراشیبی حرص و طمع. سپس عقل و خرد و توان خود را صرف یافتن چیزی کردند که قادر باشد حرص و طمع آنها را نسبت به دنیا و و اشباع کند. 💢 این حرص و طمع انتها نداشته و ندارد. طبعا مجبور بودند هر روز چیزی بیافرینند که با آن به سود بیشتر برسند. ❓اما این سود بیشتر برای چه هدفی؟ ❗️برای ازدیاد سود و ثروت. نه برای انسان‌تر شدن خودشان. 🔰 اینجاست که انباشت ثروت و پدید آمدن سرمایه خودش می‌شود هدف و درست در همین نقطه آدمی مسخ می‌شود. سیر قهقرایی را طی می‌کند و از انسان به میمون و بوزینه بدل می‌شود. از آدمیت به ادامه‌ی تکنولوژی شدن تغییر می‌کند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school