eitaa logo
سید صمصام الدین قوامی
4.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
914 ویدیو
363 فایل
یادداشت‌های روزانه سید صمصام الدین قوامی رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی مسئولیت پیام‌های اعضا متوجه مدیر نیست علامت ✍️ یادداشت مدیر است ارتباط: @qavami_s کانال دروس: @d_bonyadfeghhi1386 کانال بنیاد فقهی مدیریت اسلامی: @madineyefazele توییتر: s_qavami
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از seyyedsadraqom
سیدصدرا قم: قسمت اول درباره اینکه پیامبر اسلام با شهادت از دنیا رفتند یا رحلت کردند در روایات اختلاف هست. اما روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکنند : این روایات چهار دسته هستند : 🔹1- دسته اول : دلالت میکنند بر اینکه حضرت با شهادت از این دنیا رفته اند و لی به نحوه شهادت اشاره ای نمیکنند ،بخشی از روایت 42 کتاب سلیم بن قیس است : ٌ ثُمَّ عَادَ ص فَقَالَ [أَيُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ‏ فَعَلِيٌ‏ أَوْلَى‏ بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِيٌّ فَابْنِيَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ ابْنِيَ الْحَسَنُ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ‏] فَإِذَا اسْتُشْهِدَ [ابْنِيَ‏] الْحُسَيْنُ فَابْنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْر. در این روایت حضرت خبر میدهد که زمانی که من شهید شدم بعد از من علی بن ابی طالب ولیّ شماست . 🔹2- دسته دوم : دلالت میکند که حضرت با سمّ بشهادت میرسند ، ولی اینکه چه کسی حضرت را مسموم میکند اشاره ای ندارند ،بخشی دیگر از روایت 42کتاب سلیم بن قیس است : فَقَامَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ص وَ هُوَ يَبْكِي فَقَالَ [بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي‏] «53» يَا نَبِيَّ اللَّهِ أَ تُقْتَلُ قَالَ نَعَمْ أَهْلِكُ شَهِيداً بِالسَّمِّ وَ تُقْتَلُ أَنْتَ بِالسَّيْفِ وَ تُخْضَبُ لِحْيَتُكَ مِنْ دَمِ رَأْسِكَ وَ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحَسَنُ بِالسَّمِّ وَ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ بِالسَّيْفِ يَقْتُلُهُ طَاغِي بْنُ طَاغي دَعِيُّ بْنُ دَعِيٍّ [مُنَافِقُ بْنُ مُنَافِق‏. در این قسمت روایت وقتی حضرت علیّ علیه السلام از حضرت سوال میپرسد که ایا شما کشته میشوید ؟ پیامبر صلوات الله علیه جواب میدهد که من شهید میشوم و علت شهید شدن را هم مسموم شدن بیان میکنند ولی اشاره ای باینکه چه کسی حضرت را مسموم میکنند نمیکنند . 🔹3- دسته سوم : دلالت میکنند که حضرت با سمّ شهید میشوند و شخصی هم که او را مسموم یک زن یهودی اهل خیبر بنام زینب بنت حارث است. وَ لَمَّا اطْمَأَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص أَهْدَتْ‏ لَهُ‏ زَيْنَبُ‏ بِنْتُ الْحَارِثِ بْنِ سَلَّامِ بْنِ مِشْكَمٍ وَ هِيَ ابْنَةُ أَخِي مَرْحَبٍ شَاةً مَصْلِيَّةً وَ قَدْ سَأَلَتْ أَيُّ عُضْوٍ مِنَ الشَّاةِ أَحَبُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقِيلَ لَهَا الذِّرَاعُ فَأَكْثَرَتْ فِيهَا السَّمَّ وَ سَمَّتْ‏ سَائِرَ الشَّاةِ ثُمَّ جَاءَتْ بِهَا فَلَمَّا وَضَعَتْهَا بَيْنَ يَدَيْهِ تَنَاوَلَ الذِّرَاعَ فَأَخَذَهَا فَلَاكَ مِنْهَا مَضْغَةً وَ انْتَهَشَ‏ مِنْهَا وَ مَعَهُ بِشْرُ بْنُ الْبَرَاءِ بْنِ مَعْرُورٍ فَتَنَاوَلَ عَظْماً فَانْتَهَشَ مِنْهُ‏ «1» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ارْفَعُوا أَيْدِيَكُمْ فَإِنَّ كَتِفَ هَذِهِ الشَّاةِ تُخْبِرُنِي أَنَّهَا مَسْمُومَةٌ فَدَعَاهَا فَاعْتَرَفَتْ فَقَالَ مَا حَمَلَكِ عَلَى ذَلِكِ فَقَالَتْ بَلَغْتَ مِنْ قَوْمِي مَا لَمْ يَخْفَ عَلَيْكَ فَقُلْتُ إِنْ كَانَ نَبِيّاً فَسَيُخْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مَلِكاً اسْتَرَحْتُ مِنْهُ فَتَجَاوَزَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَاتَ بِشْرُ بْنُ الْبَرَاءِ مِنْ أَكَلْتِهِ الَّتِي أَكَلَ قَالَ وَ دَخَلَتْ أُمُّ بِشْرِ بْنِ الْبَرَاءِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص تَعُودُهُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَقَالَ ص يَا أُمَّ بِشْرٍ مَا زَالَتْ أُكْلَةُ خَيْبَرَ الَّتِي أَكَلْتُ بِخَيْبَرَ مَعَ ابْنِكَ تُعَاوِدُنِي فَهَذَا أَوَانُ قُطِعَتْ‏ «3» أَبْهَرِي فَكَانَ‏ «4» الْمُسْلِمُونَ يَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَاتَ شَهِيداً مَعَ مَا أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النُّبُوَّةِ (بحار الانوار ج22ص7) این روایت که ابتدایش مربوط به جنگ خیبر است میفرماید وقتی جریان خیبر تمام شد زینب بنت حارث که یک زن یهودی اهل خیبر است وقتی متوجه میشوند که حضرت به کتف گوسفند بیشر علاقه دارند گوسفندی را بریان میکنند و همه انرا مخصوصا کتفش را بسمّ الوده میکنند و خدمت حضرت و یارانش میاورند و حضرت که شروع بخوردن میکنند متوجه میشوند که این مسموم است ، خودشان دست نگه میدارند و باصحابشان هم میگویند نخورید چون گوسفند را با سمّ الوده کرده اند ، و اخر عمر شریفشان هم میگفتند که این مریضی اثر همان سمّی است که در خیبر ان زن یهودی با او خورانده است. ✅احتمال چهارم و برسی این احتمالات و ادامه مطلب در پستهای بعدی👈 https://t.me/seyyedsadra_qom قسمت دوم در پست قبلی بیان شد که در باره شهادت یا رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام روایات مختلفی وجود دارد . اما روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکنند چهار دسته روایات داریم که سه دسته از این روایات
هدایت شده از seyyedsadraqom
ی دارد ، و مرحوم شیخ مفید و علامه حلی این انتساب را قبول نکرده اند . 🔻شیخ مفید در کناب«تصحیح الاعتقاد » » نسبت به کتاب سلیم بن قیس میفرمایند : غير أن هذا الكتاب غير موثوق به و لا يجوز العمل على أكثره و قد حصل فيه تخليط و تدليس فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل بكل ما فيه و لا يعول على جملته‏ . ( تصحيح اعتقادات الإمامية ؛ ؛ ص 149) یعنی این کتاب قابل اعتماد نیست ، و در ان خلط و تدلیس رخ داده است و انسان متدین نمیتواند به همه روایات ان عمل کند . 🔻مرحوم علامه حلی در کتاب «خلاصه الاقوال » نسبت به کتاب سلیم بن قیس میفرمایند : فلم يرو عن سليم بن قيس أحد من الناس، سوى أبان بن أبي عياش (خلاصة الأقوال؛ ص: 83) و مرحوم شیخ طوسی « ابان بن ابی عیاش » را ضعیف میدانند ، و ابن غضائری هم میفرمایند : «ضعیف لا یلتفت الیه » 🔹و نکته قابل توجه اینکه مرحوم کلینی در کافی و مرحوم شیخ طوسی در «خصال » و موحوم نعمانی در کتاب «الغیبة النعمانیة » و مرحوم مجلسی در «مراة العقول » همین روایت را نقل کرده ولی عبارت « اذا انا استشهدتُ فعلیّ اولی بکم » که دلالت بر شهات حضرت میکند را نیاورده است . 🔻در روایت کافی چنین امده است : الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ‏ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ الطَّيَّارَ يَقُولُ‏ كُنَّا عِنْدَ مُعَاوِيَةَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ وَ عُمَرُ بْنُ أَبِي سَلَمَةَ وَ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ فَجَرَى بَيْنِي وَ بَيْنَ مُعَاوِيَةَ كَلَامٌ فَقُلْتُ لِمُعَاوِيَةَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَنَا أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ ثُمَّ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طالب ع‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ ...( الکافی ج1ص529 ) 🔹نتیجه نهائی اینکه : اولا : این روایت ضعیف است . و ثانیا : در سایر کتب روائی عبارت « اذا انا استشهدتُ فعلیّ اولی بکم » که مستند شهادت حضرت بود وجود ندارد. ✅برسی اقسام دیگر و علاج تعارض بین روایات شهادت و روایات رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈 https://t.me/seyyedsadra_qom
هدایت شده از seyyedsadraqom
در پست قبلی بیان شد . 🔹اما دسته چهارم : دلالت میکنند که حضرت بواسطه سمّ از دنیا رفته اند ،و کسانی از اطرافیانش حضرت را مسموم کرده اند عیاشی در ضمن « ایه144سوره ال عمران » روایت زیر را بیان کرده اند : عن عبد الصمد بن بشير عن أبي عبد الله ع قال‏ تدرون مات النبي ص أو قتل- إن الله يقول: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏» فسم‏ قبل‏ الموت‏ إنهما سقتاه‏ «3» [قبل الموت‏] فقلنا إنهما و أبوهما شر من خلق الله‏ (تفسیر العیاشی ج1ص200) امام صادق علیه السلام از اصحابشان سوال میکنند که : ایا میدانید که پیامبر صلوات الله علیه به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند یا شهید شده اند ؟ بعد خودشان جواب میدهند که حضرت را قبل از مرگ مسموم کردند ، و اینکه ان دو نفر حضرت را مسموم کردند ،و گفتیم که ان دو نفر و پدرانشان بدترین مخلوقات خداوند هستند . 🔸البته یک دسته دیگر روایات هم هستند که قاعده کلی را بیان میکنند که شامل پیامبر هم میشوند . که اینها را هم بعنوان دسته پنجم میتوان بیان کرد : 🔹اما دسته پنجم : وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ‏ أَوْ مَسْمُومٌ (کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر ص162 ) طبق این روایت که امام حسن علیه السلام از جد بزرگوارشان نقل میکند پیامبر فرمدند که این امر (امامت ) را دوازده امام برگزیده از اهل بیت ان حضرت مالک میشوند ، و نیست از ما مگر اینکه یا با شمشیر بقتل میرسد یا اینکه با سمّ از دنیا میرود . و کلمه « منّا » شامل پیامبر هم میشود پس پیامبر هم به مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند بلکه حضرت را هم بشهادت رسانده اند 🔺قبل از برسی روایات فوق ،دسته دیگر از روایات که دلالت میکنند که حضرت به مرگ طبیعی از دنیاه رفته اند را بیان میکنیم و بعد به برسی تعارض بین این روایات و اقوال علمای میپردازیم . 🔻اما قبل از بیان این روایات بد نیست که فرق بین «موت » و « قتل » را از مجمع البیان در ذیل ایه 144 سوره ال عمران ذکر کنیم . ایشان در فرق بین موت و قتل میفرمایند : «فی قوله « مات او قتل » دلاله علی ان الموت غیر القتل لان الشی لا یعطف علی نفسه ، فالقتل هو نقض بنیة الحیاة و الموت فساد البنیة التی تحتاج الها الحیاة و قیل الموت معنی یضاد الحیاة ، و الصحیح الاول »(مجمع البیان ج2ص850 ) میفرمایند طبق این ایه حتما باید موت غیر از قتل باشد . و کلمه موت دلالت بر مرگ طبیعی میکند . 🔻با توجه به این عبارت هرجا از کلمه موت استفاده بشود دلالت بر مرگ طبیعی میکند ، و استعمال موت برای پیامبر در روایات خیلی زیاد است و شاید بیش از پنجاه مورد باشد که از باب نمونه چندتا از انها را اینجا ذکر میکنیم: 🔹1- حضرت علی علیه السلام در خطبه235نهج البلاغه میفرمایند : 235 وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ ع قَالَهُ وَ هُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَجْهِيزَهُ‏ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ‏ بِمَوْتِكَ‏ مَا لَمْ‏ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ 🔹2-أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بَعْدَ مَوْتِ‏ النَّبِيِ‏ ص بِتِسْعَةِ أَيَّامٍ وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآن‏ 🔹3-ما مات‏ النبي‏ (صلى الله عليه و سلم) حتى كتب . 🔹4-عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا مَاتَ‏ النَّبِيُ‏ ص سَمِعُوا صَوْتاً وَ لَمْ يَرَوْا شَخْصاً ✅برسی این دو دسته روایاتی که ذکر شد ، و همچنین برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈 https://t.me/seyyedsadra_qom قسمت سوم ✅اما برسی روایاتی که دلالت بر شهادت پیامبر اسلام صلوات الله علیه میکردند : 🔹اما روایات قسم اول و دوم : هر چند این دو قسم صریحا دلالت بر شهادت حضرت میکنند و لکن سند این روایت (روایت 42 کتاب سلیم بن قیس )ضعیف است . و ما بحث را در دو جهت پیگیری میکنیم : 🔸جهت اول : شخصیت سلیم بن قیس . 🔸جهت دوم : انتساب کتاب به سلیم بن قیس . 🔹اما برسی جهت اول : خود سلیم بن قیس ، هیچ تردیدی در وثاقت و عظمت ایشان وجود ندارد .چون ایشان از اصحاب خاص حضرت علی و امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و (بنا به قولی )امام باقر علیهم السلام بوده اند. سید خوئی در« معجم رجال الحدیث » در باره ایشان مبفرمایند : انّ سلیم بن قیس فی نفسه ثقة جلیل القدر عظیم الشان و یکفی فی ذلک شهادة البرقی بانه من الاولیاء من اصحاب امیر المومنین و قد اورده العلامه فی القسم الاول و حکم بعدالته . (معجم رجال الحدیث ج8ص220 ) 🔹اما برسی جهت دوم : انتساب کتاب (اسرار ال محمد ص )به سلیم بن قیس جای تردید جد
هدایت شده از seyyedsadraqom
سیدصدرا قم: قسمت چهارم ✅در پست قبلی روایات دسته اول و دوم که دلالت دلالت بر شهادت پیامبر صلوات الله علیه میکردند را برسی کردیم. و در این پست به برسی سایر روایات میپردازیم . 🔹اما برسی روایات قسم سوم : در این روایات شهادت حضرت را ناشی از سمّی میدانند که یک زن یهودی بنام « زینب بنت حارث » بعد از جنگ خیبر به حضرت خورانده است ولی تاثیر این سمّ حدود چهار سال بعد اشکار شده است . 🔸اولا : این روایت در کتب اصیل روائی شیعه غیر از مجمع البیان و بحار الانوار نیامده است ، ولی در کتب روائی اهل سنت امده است . 🔸ثانیا : صدر و ذیل این روایت با هم تضاد دارد چون وقتی از این زن یهودی میپرسند که چرا تصمیم گرفتی پیامبر را مسموم کنید ؟ جواب داد : شما در جنگ خیبر با قوم من کارهای کردید که بر کسی پوشیده نیست ( خیلی بلا سر ما اوردید ) لذا من گفتم این گوسفند سمّی را میبرم پیش پیامبر اگر واقعا پیامبر باشد خدا او را اگاه خواهد کرد و از این گوسفند سمّی نمیخورد و اگر پیامبر نباشد از این میخورد و از بین میرود و ما هم از شر او راحت میشویم . وقتی هم که پیامبر استدلال به این خوبی را از او شنید او را بخشید . 🔹 سوال مهم این است که اگر سبب رحلت حضرت سمّی بوده که در این گوسفند بوده که طبق استدلال این زن یهودی این پیامبر نیست . و اگر به پیامبر خبر داده شده که این گوسفند سمّی است که علی القاعده نباید از گوسفند سمّی میخوردند . چون خوردن سمّ حرام است . 🔸ثالثا : ذیل روایت دلالت میکند که مسلمین چون فضیلت شهادت در راه خدا را خیلی میدانسته اند لذا گفته اند : « المسلمون یرون ان رسول الله مات شهیدا مع ما اکرمه به من النبوة » لذا این احتمال که « این جعل شده باشد برای اینکه پیامبر اسلام را از این فضیلت شهادت محروم نکرده باشند » منتفی نیست !! 🔻چه زیبا گفته مرحوم « ملا صدرا » در شرح اصول کافی که « شهادت خودش مطلوب ذاتی نیست بلکه اگر انسان وظیفه اش را درست انجام بده و در راه انجام وظیفه شهید بشود درست است نه اینکه انسان خودش دنبال فقط شهادت برود ، و عظمت اولیاء اللهی به عبودیت محضه و طاعت خاصه پروردگار است نه به شهادت » 🔹عبارت ایشان چنین است : « و ليس دور الشهادة مطلوبا ذاتيا لهم كما ظنه بعض، و انما طلبوه، بعد ما قضى لهم بها، و لا يكون جلالة مقاماتهم بها و لا بغيرها، بل بعبوديتهم المحضة و طاعتهم الخالصة لربهم و التسليم التام لامره و معرفتهم لشأنه » (شرح أصول الكافي (صدرا) ؛ ج‏1 ؛ ص96) 🔸رابعا : اگر علت رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام هم مسموم شدن به دست این زن یهودی باشد این جز اثبات نائل شدن پیامبر به فضیلت شهادت ثمره ای دیگر ندارد ، چون کسانی که در صدد اثبات شهادت حضرت هستند ، و بر این امر اصرار دارند ، مرادشان این نیست ، بلکه مرادشان اثبات شهادت حضرت است ،ان هم بدست دو نفر از نزدیکان پیامبر اسلام است ، که نتیجه ای جز « شعله ور شدن کینه » بین فرق اسلامی نداشته و نخواهد داشت . 🔻در اینده روشن خواهد شد که ایا این با سیره خود ائمه علیهم السلام سازگا است یا نه ؟ ولی اینکه از اصرار بر این امر دنبال چه اهدافی هستند را هم فقط خدا میداند ! لذا عمده بحث مربوط به مباحث اینده است . ✅برسی اقسام دیگر و علاج بین روایات شهادت و رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈 https://t.me/seyyedsadra_qom قسمت پنجم ✅در پستهای قبلی سه دسته از روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکردند برسی شد و در اینجا به برسی قسم چهام از روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکنند میپردازیم. 🔹قسم چهارم روایاتی است که مرحوم محمد بن مسعود عیاشی در تفسیر معروف « تفسیر العیاشی » ذکر کرده اند. 🔸ایشان در ذیل ایه 144 سوره ال عمران دو روایت ذکر کرده که در یکی شهادت حضرت را ناشی از سمّی میداند که دو نفر از نزدیکان ان حضرت به او خورانده اند و در روایت بعدی انرا اسناد به اصحاب حضرت میداند . 🔻 روایت اول قبلا کذشت و روایت دوم چنین است :153 عن الحسين بن المنذر قال‏ سألت أبا عبد الله ع عن قول الله: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏» القتل أم الموت قال: يعني أصحابه الذين فعلوا ما فعلوا 🔸اما برسی این دو روایت : بحث را در چند جهت پیگیری میکنیم : 🔻جهت اول : شخصیت « محمد بن ابراهیم عیاشی » 🔻جهت دوم : انتساب این تفسیر به مولف 🔻جهت سوم : برسی این دو روایت 🔹اما جهت اول : محمد بن ابراهیم عیاشی از اصحاب امام هادی علیه السلام است و در سال 320 رحلت کرده اند و از اساتید مرحوم کلینی بوده اند و در وثاقت و عظمت شان ان هیچ تردید وجود ندارد 🔹اما جهت دوم : ▫️اولا : اسناد این کتاب به ایشان محل تردید است و از جمله کسانی که در صحت انتساب این تفسیر تشکیک کرده اند موحوم اقا بزرگ تهرانی میباشند . ▫️ثانیا : تمام استاد این کتاب مرسل هست
هدایت شده از seyyedsadraqom
ند و خودشان گفته اند در یک فرست مناسب اسناد محذوف را بیان خواهند کرد که ظاهرا موفق به این کار نمیشوند . 🔹اما جهت سوم : ▫️اما روایت اول که در ان شهادت حضرت را ناشی از سمّی میدانند که دو نفر از نزدیکان حضرت به او میخورانند مبفرمایند :152 عن عبد الصمد بن بشير عن أبي عبد الله ع قال‏ تدرون مات النبي ص أو قتل- إن الله يقول: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏» فسم قبل الموت إنهما سقتاه‏[قبل الموت‏] فقلنا إنهما و أبوهما شر من خلق الله‏ . چنانکه ملاحظه میفرمائید این روایت را از « عبد الصمد بن بشیر » نقل کرده اند ، و مرحوم سید خوئی در معجم رجال الحدیث ج6ص96 «عبد الصمد» را از اصحاب امام صادق علیه السلام میدانند . و با توجه به اینکه امام صادق علیه السلام در سال 148هجری به شهادت رسیده اند ، و عیاشی در سال 320 رحلت کرده اند واسطه های زیادی در سند این روایت حذف شده است ، و بدیهی است که روایت مرسل اعتبار ندارد . ▫️اما روایت دوم که شهادت حضرت را به اصحاب ان حضرت مستند میکند را چنین نقل کرده است : 1942/ «11»- عن الحسين بن المنذر، قال: سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن قوله: أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏ القتل أو الموت؟ قال: «يعني أصحابه الذين فعلوا ما فعلوا» چنانکه ملاحظه میفرمائید این روایت را از « الحسین بن المنذر » نقل کرده است که سید خوئی ایشان را از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام ذکر کرده ، لذا مثل روایت اول مرسل است و فابل استناد نیست . البته در «تفسیر برهان » و در «بحار الانوار» هم این روایت نقل شده است ولی در انها هم مستند را تفسیر عیاشی ذکر کرده اند . 🔹نکته قابل توجه در متن روایت اول این است که : ابتدا با فعل مجهول میفرمایند « فسمّ قبل الموت » و حکمت مجهول ذکر کردن این است که میخواهند« فاعل » فعل برای مخاطب معلوم نباشد و این با جمله بعدی که بلا فاصله فاعل را بیان میکنند و میفرمایند « انهما سقتاه » از جهت معانی بیانی در ست نیست، لذا احتمال دارد که این عبارت از راوی باشد و جمله « فقلنا » که بعد از این عبارت امده است ، قبل از جمله « انهما سقتاه » بوده باشد که در واقع این عبارت که شهادت حضرت را مستند به دو نفر از نزدیکان حضرت کرده است کلام راوی باشد نه دنباله کلام امام صادق علیه السلام . 🔹سوال مهم : در وقایع تاریخی جای این دقتهای اصولی نیست زیرا اگر قرار باشد مسائل تاریخی را با این دقتهای اصولی برسی کنید اکثر مسائل تاریخی قابل اثبات نیست و روش مورخین هم در تاریخ نگاری با این دقتهای اصولی نبوده است . 🔹جواب : قبول دارم که روش مورخین این نبوده است و شاید با این دقتها خیلی از وقایع تاریخی قابل اثبات نباشد ولکن « نکته خیلی مهمی » این است که وقایع تاریخی مختلف است بعضی از وقایع تاریخی اثار بسیار عظیمی مثل « اعراض » و « دماء » بر انها مترتب میشود و در این وقایع حتما باید با نهایت دقت مساله تاریخی مورد برسی قرار بگبرد ، کما اینکه روش فقهاء هم در مسائل مربوط به اعراض و دماء احتیاط تام است ، و بدیهی است که مساله شهادت پیامبر عظیم الشان اسلام مخصوصا اگر بخواهیم انرا به کسی نسبت بدهیم از همین قبیل است. ✅برسی قسم پنجم و علاج بین روایات شهادت و رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈 https://t.me/seyyedsadra_qom قسمت ششم ✅در پستهای قبلی چهار دسته از روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکرد را برسی کردیم . و در اینجا به دسته پنجم از این روایات میپردازیم . 🔹چنانچه قبلا گفته شد دسته پنجم صراحتا دلالت بر شهادت حضرت نمیکنند ولی قاعده کلی بیان کرده اند که شامل پیامبر عظیم الشان اسلام هم میشوند ، در این روایات گفته شده « ما منّا الا مقتول او مسموم » و ضمیر متکلم مع الغیر عمومیت دارد و پیامبر اسلام را هم شامل میشود و البته روشن است که هیچ اشاره ای باینکه چه کسی حضرت را شهید و کرده هم نمیکند . 🔻اما بررسی این روایات : در این رابطه چند مطلب قابل طرح است :🔸مطلب اول : لسان این روایات 🔸مطلب دوم : حجیت و اعتبار این روایات 🔸مطلب سوم : عمومیت این روایات 🔸مطلب چهارم : ثمره این روایات 🔻اما مطلب اول : این روایت به دو نحو نقل شده و هر دو نقل درکتاب شریف کفایه الاثر امده است. ▫️نقل اول :أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْغَلَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَال‏ : ....وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ‏ أَوْ مَسْ
هدایت شده از seyyedsadraqom
مُومٌ‏ ثُمَّ نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِه‏...(كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ؛ ص162) ▫️نقل دوم : حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِي العيسي [الْعَبْسِيِ‏] عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أميد [أُمَيَّةَ] قَالَ: ...وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ ع وَ فَاطِمَةَ ع مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ..(كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 227) 🔸اما اختلاف این دو روایت در چند جهت است : ▫️جهت اول : اختلاف در سند این دو روایت . ▫️جهت دوم : در روایت اول امام حسن علیه السلام میفرمایند :« لقد حدثنی جدی رسول الله » یعنی فقط نقل سخن از جدشان کرده اند ، ولی در روایت دوم امام حسن علیه السلام میفرمایند : « و الله انه لعهد عهده الینا رسول الله » یعنی امامت ما پیمانی است از طرف پیامبر . 🔻اما مطلب دوم : در اعتبار مولف مرحوم « خزّاز رازی قمی »و همچنین کتاب شزیف «کفایه الاثر »همین بس که مرحوم علامه مجلسی در وصفش میفرمایند : « و كتاب الكفاية كتاب شريف لم يؤلف مثله في الإمامة و هذا الكتاب و مؤلفه مذكوران في إجازة العلامة و غيرها و تأليفه أدل دليل على فضله و ثقته و ديانته و وثقه العلامة في الخلاصة قال كان ثقة من أصحابنا فقيها وجها »(بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏1 ؛ ص29) خلاصه اینکه در وثاقة مولف و اسناد کتاب به مولف هیچ تردیدی نیست ، هر چند تمام روایات این کتاب هم معتبر نیست و باید جداگانه برسی شود . 🔻مطلب سوم : اما عمومیت روایت ، اگر جمله « ما منا الا مقتول او مسموم » دنباله کلام پیامبر صلوات الله علیه باشد ، هیچ تردیدی نیست که شامل خود حضرت هم میشود و دلالت بر شهادت حضرت هم میکند . اما اگر این جمله « ما منا الا مقتول او مسموم » کلام امام حسن علیه السلام باشد ، بعید است شامل پیامبر بشود. اما توضیح مساله طبق روایت اول : پیامبر به امام حسن علیهما السلام خبر داده است که امامت به 12نفر از اهل بیت شان میرسد و اگر قرار بود « ما منا الا مقتول او مسموم » هم خبر دوم باشد بدون تردید نیاز به « واو » عاطفه دارد ، چون این جمله بدون « واو » امده است قطعا این جمله دنباله کلام پیامبر نیست بلکه این کلام خود امام حسن علیه السلام است و مراد از « منّا » اهل بیت هستند و شامل پیامبر نمیشود . اما طبق روایت دوم : چون عهد دو طرفی
هدایت شده از seyyedsadraqom
قسمت ششم ✅در پستهای قبلی چهار دسته از روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکرد را برسی کردیم . و در اینجا به دسته پنجم از این روایات میپردازیم . 🔹چنانچه قبلا گفته شد دسته پنجم صراحتا دلالت بر شهادت حضرت نمیکنند ولی قاعده کلی بیان کرده اند که شامل پیامبر عظیم الشان اسلام هم میشوند ، در این روایات گفته شده « ما منّا الا مقتول او مسموم » و ضمیر متکلم مع الغیر عمومیت دارد و پیامبر اسلام را هم شامل میشود و البته روشن است که هیچ اشاره ای باینکه چه کسی حضرت را شهید و کرده هم نمیکند . 🔻اما بررسی این روایات : در این رابطه چند مطلب قابل طرح است :🔸مطلب اول : لسان این روایات 🔸مطلب دوم : حجیت و اعتبار این روایات 🔸مطلب سوم : عمومیت این روایات 🔸مطلب چهارم : ثمره این روایات 🔻اما مطلب اول : این روایت به دو نحو نقل شده و هر دو نقل درکتاب شریف کفایه الاثر امده است. ▫️نقل اول :أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْغَلَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَال‏ : ....وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ‏ أَوْ مَسْمُومٌ‏ ثُمَّ نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِه‏...(كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ؛ ص162) ▫️نقل دوم : حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِي العيسي [الْعَبْسِيِ‏] عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أميد [أُمَيَّةَ] قَالَ: ...وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ ع وَ فَاطِمَةَ ع مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ..(كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 227) 🔸اما اختلاف این دو روایت در چند جهت است : ▫️جهت اول : اختلاف در سند این دو روایت . ▫️جهت دوم : در روایت اول امام حسن علیه السلام میفرمایند :« لقد حدثنی جدی رسول الله » یعنی فقط نقل سخن از جدشان کرده اند ، ولی در روایت دوم امام حسن علیه السلام میفرمایند : « و الله انه لعهد عهده الینا رسول الله » یعنی امامت ما پیمانی است از طرف پیامبر . 🔻اما مطلب دوم : در اعتبار مولف مرحوم « خزّاز رازی قمی »و همچنین کتاب شزیف «کفایه الاثر »همین بس که مرحوم علامه مجلسی در وصفش میفرمایند : « و كتاب الكفاية كتاب شريف لم يؤلف مثله في الإمامة و هذا الكتاب و مؤلفه مذكوران في إجازة العلامة و غيرها و تأليفه أدل دليل على فضله و ثقته و ديانته و وثقه العلامة في الخلاصة قال كان ثقة من أصحابنا فقيها وجها »(بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏1 ؛ ص29) خلاصه اینکه در وثاقة مولف و اسناد کتاب به مولف هیچ تردیدی نیست ، هر چند تمام روایات این کتاب هم معتبر نیست و باید جداگانه برسی شود . 🔻مطلب سوم : اما عمومیت روایت ، اگر جمله « ما منا الا مقتول او مسموم » دنباله کلام پیامبر صلوات الله علیه باشد ، هیچ تردیدی نیست که شامل خود حضرت هم میشود و دلالت بر شهادت حضرت هم میکند . اما اگر این جمله « ما منا الا مقتول او مسموم » کلام امام حسن علیه السلام باشد ، بعید است شامل پیامبر بشود. اما توضیح مساله طبق روایت اول : پیامبر به امام حسن علیهما السلام خبر داده است که امامت به 12نفر از اهل بیت شان میرسد و اگر قرار بود « ما منا الا مقتول او مسموم » هم خبر دوم باشد بدون تردید نیاز به « واو » عاطفه دارد ، چون این جمله بدون « واو » امده است قطعا این جمله دنباله کلام پیامبر نیست بلکه این کلام خود امام حسن علیه السلام است و مراد از « منّا » اهل بیت هستند و شامل پیامبر نمیشود . اما طبق روایت دوم : چون عهد دو طرفی است قسمت اول که میفرمایند امامت به 12 نفر از اهل بیت ان حضرت میرسد ، پیمان صدق میکند ولی جمله « ما منّا الا مقتول او مسموم » اگه قرار باشد شامل پیامبر بشود ،عهد بر ان صدق نمیکند چون عهد بین دو نفر است و نه اینکه پیامبر با اهل بیتش عهد کرده باشد که شهید میشود ! 🔻مطلب چهارم : در هر صورت اکر شامل پیامبر هم بشود مشکلی پیش نمی اید چون این شهادت به کسی اسناد داده نشده است که منجر به شعله ور شدن اتش کینه بین فرق اسلامی بشود . ✅بررسی تعارض بین روایات شهادت و رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈 https://t.me/sey
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم هر کس ز علی ع دم بزند هموطن ماست. صد ویژگی پیامبر صلی‌الله علیه‌ وآله‌ وسلم: 👇 ۱ـ هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می‌رفت ۲ـ در راه رفتن قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید. ۳ـ نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود. ۴ـ هرکه را می‌دید مبادرت به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت. ۵ـ وقتی با کسی دست می‌داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی‌کشید. ۶ـ با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است. ۷ـ هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد. ۸ـ هرگز به روی مردم چشم نمی‌دوخت و خیره نگاه نمی‌کرد. ۹ـ چون اشاره می‌کرد با دست اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو. ۱۰ـ سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود. ۱۱ـ هرگاه با کسی، هم صحبت می‌شد به سخنان او خوب گوش فرا می‌داد. ۱۲ـ چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی‌گشت و رو به او می‌نشست. ۱۳ـ با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت برنمی‌خاست. ۱۴ـ در مجلسی نمی‌نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا. ۱۵ـ هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می‌نشست نه در صدر آن. ۱۶ـ در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد. ۱۷ـ هرگز در حضور مردم تکیه نمی‌زد. ۱۸ـ اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود. ۱۹ـ اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود نادیده می‌گرفت. ۲۰ـ اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را نقل نمی‌کرد. ۲۱ـ کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی‌کرد. ۲۲ـ هرگز با کسی جدل و منازعه نمی‌کرد. ۲۳ـ هرگز سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید. ۲۴ـ پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. ۲۵ـ چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود « بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟» ۲۶ـ با فقرا زیاد نشست و برخاست می‌کرد و با آنان هم غذا می‌شد. ۲۷ـ دعوت بندگان و غلامان را می‌پذیرفت. ۲۸ـ هدیه را قبول می‌کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود. ۲۹ـ بیش از همه صله رحم به جا می‌آورد. ۳۰ـ به خویشاوندان خود احسان می‌کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد. ۳۱ـ کار نیک را تحسین و تشویق می‌فرمود و کار بد را تقبیح می‌نمود و از آن نهی می‌کرد. ۳۲ـ آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می‌فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند. ۳۳ـ هرکه عذر می‌آورد عذر او را قبول می‌کرد. ۳۴ـ هرگز کسی را حقیر نمی‌شمرد. ۳۵ـ هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند. ۳۶ـ هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد. ۳۷ـ هرگز عیب مردم را جستجو نمی‌کرد. ۳۸ـ از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه خوشخو بود. ۳۹ـ هرگز مذمت مردم را نمی‌کرد و بسیار مدح آنان نمی‌گفت. ۴۰ـ بر جسارت دیگران صبر می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد. ۴۱ـ از بیماران عیادت می‌کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود. ۴۲ـ سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره جویای حال آنان می‌شد. ۴۳ـ اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می‌زد. ۴۴ـ با اصحابش در کارها بسیار مشورت می‌کرد و بر آن تاکید می‌فرمود. ۴۵ـ در جمع یارانش دایره وار می‌نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است. ۴۶ـ میان یارانش انس و الفت برقرار می‌کرد. ۴۷ـ وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود. ۴۸ـ هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به دست خودش می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد. ۴۹ـ اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را کوتاه می‌کرد. ۵۰ـ اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را کوتاه می‌کرد. ۵۱ـ عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می‌رسید. ۵۲ـ احدی از محضر او نا امید نبود و می‌فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی‌تواند حاجتش را به من برساند.» ۵۳ـ هرگاه کسی از او حاجتی می‌خواست اگر مقدور بود روا می‌فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می‌کرد. ۵۴ـ هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد. ۵۵ـ پیران را بسیار اکرام می‌کرد و با کودکان بسیار مهربان بود. ۵۶ـ غریبان را خیلی مراعات می‌کرد. ۵۷ـ با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می‌آورد و مجذوب خود می‌کرد. ۵۸ـ همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت . ۵۹ـ چون شاد می‌شد چشم ها را بر هم می‌گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی‌کرد. ۶۰ـ اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی‌شد . ۶۱ـ مزاح می‌کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی‌زد. ۶۲ـ نام بد را تغییر می‌داد و به جای آن نام نیک می‌گذاشت.
۶۳ـ بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می‌گرفت. ۶۴ـ از برای فوت دنیا ناراحت نمی‌شد و یا به خشم نمی‌آمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم هر کس ز علی ع دم بزند هموطن ماست, [05.10.21 07:01] ۶۵ـ از برای خدا آنچنان به خشم می‌آمد که دیگر کسی او را نمی‌شناخت ۶۶ـ هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود. ۶۷ـ هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود. ۶۸ـ در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت. ۶۹ـ هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد . ۷۰ـ در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت. ۷۱ـ روی خاک می‌نشست و روی خاک غذا می‌خورد. ۷۲ـ روی زمین می‌خوابید. ۷۳ـ کفش و لباس را خودش وصله می‌کرد. ۷۴ـ با دست خودش شیر می‌دوشید و پای شتر ش را خودش می‌بست. ۷۵ـ هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می‌شد و برایش فرقی نمی‌کرد. ۷۶ـ هرجا می‌رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می‌کرد. ۷۷ـ اکثر جامه های آن حضرت سفید بود. ۷۸ـ چون جامه نو می‌پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می‌بخشید. ۷۹ـ جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود. ۸۰ـ در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می‌کرد. ۸۱ـ ژولیده مو بودن را کراهت می‌دانست. ۸۲ـ همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود. ۸۳ـ همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می‌زد. ۸۴ـ نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می‌یافت. ۸۵ـ ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می‌داشت. ۸۶ـ هرگز نعمتی را مذمت نکرد. ۸۷ـ اندک نعمت خداوند را بزرگ می‌شمرد. ۸۸ـ هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت. ۸۹ـ موقع غذا هرچه حاضر می‌کردند میل می‌فرمود. ۹۰ـ در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می‌فرمود. ۹۱ـ بر سر غذا از همه زودتر حاضر می‌شد و از همه دیرتر دست می‌کشید. ۹۲ـ تا گرسنه نمی‌شد غذا میل نمی‌کرد و قبل از سیر شدن منصرف می‌شد. ۹۳ـ معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد. ۹۴ـ در غذا هرگز آروغ نزد. ۹۵ـ تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی‌خورد. ۹۶ـ بعد از غذا دستها را می‌شست و روی خود می‌کشید. ۹۷ـ وقت آشامیدن سه جرعه آب می‌نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله. ۹۸ـ از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود. ۹۹ـ چون می‌خواست به منزلی وارد شود سه بار اجازه می‌خواست. ۱۰۰ـ اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می‌کرد.
🛑حرم تا حرم پیشنهاد ساخت اتوبان مشهد - مکه در مذاکرات ایران و سعودی سایت خبری (عربی پست): 🔹پیشنهاد ساخت اتوبان مشهد - مکه با عبور از کربلا در مذاکرات اخیر ایران و سعودی مطرح شده و دو طرف از آن استقبال کردند 🔹در صورت تایید رسمی این خبر و اجرای آن، طی مسیر مشهد در شمال شرق ایران تا شهر مکه در غرب عربستان با فاصله بیش از ۳۳۰۰ کیلومتر، حدود ۳۸ ساعت زمان می برد.
مطبوعات حلم الحسنیه.MP3
15.11M
✍️حلم الحسنیه مجتمع مطبوعات پردیسان @Qavami
✍️ صدیق شهید از اکنون تا تا پایان صفر باید از امام هشتم و قبله هفتم نوشت وگفت وشنید . آن امام مهاجر الی الله که ایران را به عرش رساند وعش آل محمد را با خواهر مهاجره اش جان بخشید درود براین معصوم و معصومه این مهر و ماه که این سرزمین را به محل آخرین انقلاب تاریخ بدل کردند . و درود وسلام بر مولود این ماه امام کاظم ع پدر این خواهر وبرادر و دیگر ستارگان فیروزه ای رنگ این مرز وبوم . @Qavami
✅ نقش خواهران امام رضا (ع) در تثبیت تشیع در باکو در هزار و دویست سال قبل هنگامی که حضرت معصومه س وارد قم شدند ، حضرت حکیمه و حضرت رحیمه نیز به باکو رفتند ، و همانگونه که مرقد مطهر حضرت معصومه س قم را به قلب تشیع در مرکز ایران تبدیل کرد ، مرقد مطهر بی بی حکیمه و بی بی رحیمه نیز باکو را به قلب تشیع در قفقاز تبدیل نمود . 🔸 (ع) با علم به وقایع پیش رو و پس از خود، چنین بود ‌که فرزندان پرشمار ایشان ( ۱۹ دختر -که همگی مجرد ماندند- و ۱۸ پسر ) در یک حرکت گسترده نهضتی، در بازه زمانی محدود به ایران تا یمن سرازیر شوند. با این طرح‌ استراتژیک محیط مدار که امام کاظم (ع) و فرزندانشان برای ما به ارمغان آوردند، شیعه در ایران نُضج گرفت. پیش از آن، تشیع در منطقه طبرستان تا بخش‌هایی از سیستان، ظهور و بروز داشت؛ اما تثبیت آن و شکل‌گیری یک ایران شیعه در دوره‌ی امام هفتم (ع) بود. 🔸 ایشان بیشترین فرزند را بین ائمه (ع) داشتند. این شبکه فرزندان یکی از بهترین پایگاه‌های تثبیت جریان در آینده جهان شد. صفای باطن و سبک زندگی هر کدام از فرزندان امام کاظم(ع) توجه مردم مناطق گوناگون را به خود جلب می‌کرد و از همین رو مورد احترام‌شان قرار می‌گرفتند؛ و زمانی که تحت فشار حکومت جائر شهید می‌شدند مردم با عزت و احترام آنان را دفن کرده و مرقد مطهرشان محل ارتباط با خدا می‌شد و مردم به تدریج به دین و آیین ایشان درمی‌آمدند. http://eitaa.com/motaleat_Az
✍جاده ولایت امید است بین دولت تهران و ریاض احداث جاده ولایت از مدینه تا مشهدکه قدمگاه مبارک امام هشتم ع است مورد توافق قرار گیرد .بویژه که احداث جاده مشهد کربلا مکه اخیرا مورد تمایل دولتین قرار گرفته است . آقای قاسمی وزیر راه و شهرسازی خوب است پی گیر باشد و یادگار خوبی به جای گذارد رئیس جمهور که خود خادم الرضا ع است لابد موافق است . @qavami
✍دولت رضوی دولت دو ساله امام رضا ع در ایران دولتی مردمی و قوی بود . دولت سیزدهم باید دولت رضوی را الگوی تمام عیار خود قرار دهد . @qavami
✍عشق عراقیها به زیارت حرم رضوی هم چون عشق ایرانیان است به زیارت حرم حسینی . @qavami
ا✍فقه الرضا این کتاب منسوب به امام رضا ـ علیه السلام ـ است و بزرگانی مثل ملا مهدی نراقی، علامه مجلسی، میرزا عبدالله افندی ،و‌نافع محقق نراقی و سید مجاهد و شیخ بحرانی، این کتاب را تأیید کرده‌اند و معتقدند که در سال ۲۰۰ هجری به خط امام رضا ـ علیه السلام ـ نوشته شده است، در مکه معظمه نسخه‌ای از آن به خط کوفی موجود است. امّا مرحوم شیخ حر عاملی، وحید بهبهانی و سید حسن صدر و آقا رضا همدانی این انتساب را نمی‌پذیرند،‌و هر گروه برای خود دلائلی دارند. این کتاب در ۴۱۱ صفحه در سال ۱۴۰۶ هـ. ق توسط کنگره آن حضرت چاپ شده است. @qavami
✍طب الرضا طِبُّ الإمام الرّضا علیه‌السلام یا اَلرّسالَةُ الذّهبیة مشهور به طب الرضا رساله‌ای است که امام رضا(ع) آن را به درخواست مأمون عباسی در باب طب و معالجات بدن نگاشت. سید مرتضی عسکری در تحقیق این کتاب، سند روایت را تأیید می‌کند. @qavami
✍-اصول و ضوابط امام رضا (ع) در ولایتمداری: امام رضا (ع)در گفتگو با مسئولان مملکت و در برابر مستضعفان یک سلسله اصول و ضوابط را در رفتار خود منعکس می سازد، حضرت رضا(ع) همه جا مدافع اصول و مبانی اسلام است، او پیوسته بر وفق موازین اسلامی عمل می کنند. او همه جا از حق ولایت خود و پدران خود دفاع می کند. منطق قوی حضرت رضا(ع) در تمام مباحثشان افراد را مسحور می سازد. امام رضا(ع) به مستضعفان احترام می گذارد و در مقابل مستکبران بی اعتنایی می کند. و پیوسته در حفظ شرف و حیثیت افراد می کوشید @qavami
✍امام رضا(ع) به اخلاق عالی و ممتاز آراسته بودند، و بدین سبب دوستی عام و خاص را به خود جلب می کردند، از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است که می گوید: من ابوالحسن الرضا(ع) را هرگز ندیدم در سخن گفتن، باکسی درشتی کنند، هرگز پاهای خود را جلو همنشین دراز نمی کردند، هرگز در برابر همنشین تکیه نمی کردند، هرگز او را ندیدم که قهقهه بزند، بلکه خنده اش تبسم بود. @qavami
✍-پرهیزکاری و تقوای امام رضا(ع) طوری بود که نه تنها مردم، بلکه دشمنان نیز به آن اعتراف می کردند، همه فکر و اندیشه ایشان، حفظ دین خدا و اجرای وظائف الهی بود و نجات خود و مردم را در تقوا، پرهیزکاری و عبادت می دانستند. در مورد امام رضا(ع) باید گفت ایشان اُسوه ی کامل عبودیت بودند و در این راه به حدی رسیده بودند که ایشان را عاشق عبادت می دانستند، آن حضرت بسیاری از روزها را روزه داشتند و بسیاری از شبها بیدار بودند، به طوری که امام(ع) در هر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواندند @qavami
✍-سخاوت امام رضا(ع): سخاوت موجب روشنائی و گرم کردن کانون خانواده و بینوایان می شود و بهترین تعریف درباره سخاوت بیان امام رضا(ع) می باشد که می فرماید: انسان سخاوتمند از غذای دیگران می خورد تا از غذای او بخورند ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمی خورد تا از غذای او نخورند. همچنین روایت شده امام رضا(ع) یک سال تمام ثروت خود را در روز عرفه بین نیازمندان تقسیم کردند @qavami
✍اخلاق و رفتار امام رضا(ع) با خانواده اش: چون امام کاظم(ع) بیشتر عمر شریف شان در زندانها سپری شد، امام رضا(ع) به عنوان پسر ارشد مسئول نگهداری خانواده ایشان بودند، ایشان در این مدت طوری از خانواده شان مراقبت کردند که اجازه ندادند کسی به آنهابی بی احترامی کند، نهایت احترام را به آنها می گذاشتند و خطرات دشمنان را از آنان دور می کردند. رفتار امام رضا(ع) با فرزندشان امام جواد(ع) آن قدر محبت آمیز و توأم با احترام بود که ایشان را به نام صدا نمی زدند بلکه بیشتر با کنیه مورد خطاب قرارش می دادند @qavami