هدایت شده از دوستداران ولایت
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#ادامهقسمتهجدهم
برادر الهیار خان که در فن شمشیر زنی و استفاده از سپر ، مهارت ویژه ای داشت به سختی و با سرعت زیاد به سمت نادر حمله کرد و چند ضربه نثار سر و ران نادر کرد که بهره ای نداشت ، در کسری از دقیقه همگان دیدند که کلاه خود و جمجمه برادر الهیار خان هر دو طعمه تبرزین نادر شد و با فرقی شکافته ، نقش زمین شد و جنگ هرات به اتمام رسید ، هیچکس به نادر نگفت که هماورد و حریف او در آن مبارزه ، برادر تنی الهیار خان بود ، خود الهیار خان هم چیزی به نادر نگفت
از آنطرف ، سردار نادر که برای سرکوبی امیر حسین خان غلجائی ، برادر محمود افغان رفته بود پس از محاصره شهر فراه ، امیر حسین خان که از بالای برج و باروی قلعه سپاهیان را دید به تصور اینکه نادر شخصا به سراغ وی آمده ، شبانه بهمراه یاران وفادارش به کوههای اطراف پناه برد ، بامداد روز بعد که مردم شهر از گریختن امیر حسین خان مطلع شده بودند پرچم سفید برافراشته و با دود کردن اسفند و هلهله و شادی به استقبال سردار نادر آمدند و شهر فراه ، بدون جنگ و خونریزی به تصرف سپاه نادر درآمد ، نادر مجددا الهیارخان را به حکومت هرات و بخش های بزرگی از افغانستان گمارد و به سوی مشهد مراجعت کرد
نادر سنگ یکپارچه و بزرگ و گرانقیمت مرمرینی را نیز از هرات به مشهد آورده و در سقاخانه اسماعیل طلائی نصب شد که هنوز پا برجاست بد نیست بدانید که قطر این سنگ یکپارچه مرمر ، بالغ بر 132 سانتی متر و طول و عرض آن نیز 140 سانتی متر بوده که انتقال آن از هرات به مشهد ، بدون آنکه آسیبی به سنگ برسد از عجایب روزگار است
نادر را در شهر مشهد رها می کنیم و به اصفهان می رویم ، شاه تهماسب که تا همین دو سال پیش فقط بر قزوین و ری مسلط بود و کسی او را بعنوان شاه ایران نمی شناخت ، اکنون به لطف نیروی شمشیر نادر ، بر تمامی ایران ، فرمانمی راند
هنگامی که نادر ، جنگ با عثمانیان را رها کرد و از آذربایجان ، به جهت سرکوبی یاغیان افغان به مشهد رفت ، اطرافیان شاه تهماسب که هنری بجز چاپلوسی و مفت خوری نداشتند ، شروع به بدگوئی از نادر کرده و او را یاغی قلمداد کرده و از شاه تهماسب خواستار مجازات و برکناری وی ، از سپهسالاری سپاه ایران شدند
اطرافیان بی خاصیت شاه تهماسب که میدیدند نادر ، استانهای همدان و کرمانشاه و تبریز و ارومیه را از سلطان عثمانی بازپس گرفته ، به او توصیه کردند شخصا سپاهی آراسته و به عثمانی تاخته و خودی نشان دهد ، آنقدر در گوش شاه جوان زمزمه کردند که در نهایت وی را راضی کردند که به عثمانی بتازد و بقیه شهرهای ایران را از آنان ، باز پس بگیرد
اولین دستور و خطای بزرگ شاه تهماسب ، برکناری بیستون بیک ، سردار دلاور و جنگاور نادر از سپاه آذربایجان بود و بجای وی سردار محمد بلوچ را به فرماندهی سپاه برگزید ، سپس سربازان بیستون بیک را نیز با خود برد و خود او را نیز از خدمت و فرماندهی برکنار کرد ، نخستین هدف شاه تهماسب باز پس گیری ایروان (پایتخت فعلی ارمنستان) بود ، سپاه ایران از رود ارس گذشته و شهر ایروان را به محاصزه درآورد
هنوز بیست روز از محاصره ایروان نگذشته بود که به شاه اطلاع دادند که ذخیره آذوقه لشگر در حال تمام شدن است ، اطرافیان شاه تازه یادشان آمده بود باید آذوقه شش ماه را با خود می آوردند
از آنطرف سلطان عثمانی که از عدم حضور نادر در سپاه ایران اطلاع یافته بود ، احمد پاشا سردار خود را به جنگ شاه تهماسب فرستاد ، سرداران بی لیاقت شاه تهماسب بی آنکه هیچ ارزیابی درستی از نیروهای دشمن داشته باشند فورا دستور حرکت دادند و به رو در روئی با احمد پاشا شتافتند