eitaa logo
قصه های پرغصه
79 دنبال‌کننده
156 عکس
91 ویدیو
4 فایل
دلنوشته های مسافر کانال توسط ادمین اداره می شود
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟" و من درحالی که نمازم شده است می گویم: لبیک یاحسین! لبیک... حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت تاخت می کند... و من باز می گویم: لبیک یاحسین!لبیک... حسین می خورد من سر مادرم داد می زنم و می گویم: لبیک یا حسین!لبیک... حسین می خورد، من در مجلس غیبت می گویم: لبیک یا حسین! لبیک... حسین از اسب به می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس نگاه های فریاد میزنم لبیک یا حسین ! لبیک... حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ؟ من محتاطانه میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک یا حسین لبیک... حسین سینه اش شده است، کسی روی سینه است! حسین به من نگاهمی کند می گوید: تنهایم کن... من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک... خورشید غروب کرده است... من لبخندی می زنم و می گویم: اللهم عجل لولیک الفرج ... به چشمان مهدی می شوم و می گویم: "دوستت دارم تنهایت نمی گذارم... "مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند... مهدی ...حسین ... من این را میدانم اما ... وای برمن ... ...!!! ؟؟ @qeseyeporqose