#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_اول
از عزیز همراه سرکارخانم زهرا علینژاد
بعد از کلاسهای فیزیک و ریاضی و شیمی و ...بالاخره زنگ خورد،همه به سمت خانه میرفتند و من به شوق چیز دیگری به سوی بهشت بی بی قدم برمیداشتم.
صدای دوستم را میشنیدم که میگفت:چطور میتونی؟یعنی خسته نیستی؟
و نمیدانست از صبح تا ساعت ۲و نیم ظهر منتظر رسیدن به این لحظه هستم...
به حرم که رسیدم سلام دادم و مثل همیشه از خانم تشکر کردم که توفیق خواندن کتاب خدا را در کنار ایشان پیدا کردم.
مادرم را دیدم که با ظرف ناهار منتظرم هست.با ذوق نگاهم میکرد و با هر لقمه غذا از برکت قرآن در زندگی تعریف میکرد و هرآنچه برای فرداهایم احتیاج داشتم در همان ۲۰ دقیقه برایم میگفت...
کلاس تجوید ۲،با استاد دانش زاده،در مَدرَسی که نزدیکترین مکان به قبر خانم حضرت معصومه(سلام الله علیها) بود.
آن موقع ها هنوز ضريح نگذاشته بودند ولی یک تو رفتگی مشخص روی دیوار بود.اول کلاسمان را با سلام به خانم شروع میکردیم،تمام کلاس مثل چشم برهم زدنی میگذشت... دعای غریق میخواندیم و کلاس تمام میشد و من میماندم و انتظار تا روز بعد...
امروز که اینها را نوشتم نزدیک ده سال از آن روزها میگذرد
حالا دیگر مدرسه نمیروم و ۵ سالی میشود که علم طب میخوانم
آن مَدرس هم دیگر نیست ...
اما برکت آن روزها هنوز هم در زندگی من جاری است.هنوز هم میروم همانجا مینشینم و از حضرت معصومه جانم میخواهم کمکم کنند کتاب خدا را رها نکنم.
هنوز هم دعای غریق میخوانم تا از این مهلکه دنیا نجات پیدا کنم... اما دلم سخت تنگ آن کلاس و آن جمع میشود...دلم تنگ میشود برای آن دختر ۱۴ سالهای که ذوق یادگیری قرآن داشت...
.یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک.
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#حضرتمعصومه #روز_دختر #خاطره #حرف_دل #امام_زمان #دختران
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_دوم
از عزیز همراه سرکارخانم زهرا سابقی
سلام وقت بخیر 🌹
من وقتی کلاس هفتم بودم (اون موقع ها ششم نبود) خونه بابام قم بود طلبه بود😊
شبهای چهارشنبه که دعای توسل بود می اومدیم حرم،من و داداش کوچولوم سریع می اومدیم طبقه پایین حرم که کلاس قرآن بود،اولش شعر من بچه شیعه هستم پخش میشُد(کامل حفظ شُدَم چون همیشه اول این شعر میذاشتن)،
یادش بخیر حاج آقا چند نفر از ما بچهها رو برد پای تخته،چشم هامون رو بست گفت یه گل و گلدون بکشید من تقریباً قشنگ کشیدم جایزهام بردم😁واقعاً خیلی خوب بود،یادش بخیر...
ای کاش میتونستم دوباره بیام حَرَم😔
چقدر جایزه گرفتم از کلاس حفظ و کلاس نقاشی
انواع جورچین،مداد شمعی،کش مو،مداد رنگی و...
هنوزَم از این جایزهها میدَن به بچه ها؟
من اونموقع 11 سالَم بود،الان 22 سالَمه(11 سال پیش).
الان منم یه کلاس قرآن برای بچههای روستامون دارم برگزار میکنم.
امّا بدون جایزه😔
واقعاً خیلی دلتنگ حَرَم،کلاس قرآن های حرم و زیارت شُدَم 😭
خوش به حال شمایی که همیشه اونجا هستید،برای ما هم دعا کنین بیاییم زیارت❤️التماس دعا 🙏🌹
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#حرم #بهتریندختر #خاطره #دختر #دههکرامت #حرف_دل #دلتنگی
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_سوم
از عزیز همراه دختر گلمون کلثوم آخوندزاده
من یه دانش آموز افغانستانی هستم
زمانی که طالبان کشورم رو گرفت اومدم ایران خیلی افسرده بودم اصلاً حالم خوب نبود اما به لطف حضرت معصومه سلام الله علیها دوباره مثل قبل شدم
دیگه دختر افسرده و بیچاره نیستم یک روز بابام گفت توی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها کلاس داره میخوای بری قرآن حفظ کنی؟
من گفتم:میرم،حفظ قرآن آروزی بچگیم بود.
رفتم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مثل هر روز سلام کردم رفتم شبستان نجمه خاتون برای ثبت نام کلاس حفظ
از من آزمون گرفتند،قبول شدم و ادامه دادم به حفظ کردن کلام الهی حفظ قرآن زندگی منو تغییر داد
خدا و حضرت معصومه سلام الله علیها به من خیلی لطف کردند
از خدا میخوام همیشه با قرآن باشم و هیچ وقت ازش جدا نشم وقتی قرآن میخونیم خیلی آرامش پیدا میکنم قران بهترین علم هست 😊🙂
این خاطره من بود
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#حضرتمعصومه #روز_دختر #خاطره #حرف_دل #امام_زمان #دختران
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_چهارم
از عزیز همراه خانم بتول استوری
به نام خدا
خاطرات شیرین گنجینههای ابدی قلب هستند.
یکی از توفیقات و اتفاق شیرین زندگیم شرکت در حفظ قرآن کریم در جوار کریمه اهل بیت سلام الله علیهاِ برام.
و امروز هم روز ولادت بی بی و خاطرهای از این مدت دو ماهه که این توفیق نصیبم شد رو میخوام بنویسم.
در حال و هوای ماه بندگی خداوند،ماه نزول برکات الهی و در سایه سار کریمه اهل بیت اختتام اولین جز از قرآن کریم مصادف شده بود با ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام و یکی از اتفاقات شیرین و به یادماندنی این دوران بود که سراسر نور و برکت بود.
اون روز تا استاد این خبر رو بهمون داد در پوست خود نمیگنجیدیم این اتفاق برامون غیرقابل توصیف بود و پر شور و ذوق شده بودیم و همون جا از کریم اهل بیت خواستیم لیاقت و شایستگی حفظ قرآن کریم رو به ما عطا کنن
الهی آمین☺️❤️
پانزدهم رمضان ۱۴۴۴
طبقه بالا بالکن شرقی
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#حضرتمعصومه #روز_دختر #خاطره #دهه_کرامت #حجاب #دختران
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_پنجم
از عزیز همراه دخترگلمون خانم مریم زارعنیا
بسم الله الرحمن الرحیم
چند دوره از کلاسهای حفظ و قرائت رو تو حرم خدمت خانم حضرت معصومه سلام الله علیها گذرونده بودم.خیلی خوشحال بودم که خدا توفیق داده بود تو حرم قران یاد بگیرم.
روزهای فرد کلاس تجوید داشتم و روزهای زوج کلاس حفظ.
دوره کارگاه تجوید۲ بودم با استاد میرغیاثی عزیز
یه روز صبح وقتی داشتم میرفتم سرکلاس بوی غذای تبرکی تو حیاط پیچیده بود.
پیش خودم گفتم ای کاش یه فیش غذا هم قسمت ما میشد.چند روزی گذشت....
یه روز بعد از کلاس یکی از مسئولین دفتر وارد کلاس شدن و گفتن ختم قرآن به نیت حضرت معصومه(سلام الله علیها) داریم.
منم یه جز انتخاب کردم.اسم هرکس رو با جزء انتخابی ثبت میکردن اسم منم نوشتن.
یک هفته گذشت و من یادم رفت جزئی روکه انتخاب کرده بودم بخونم.یه شب تو خواب یادم نمیاد چه کسی بود ولی بهم یاد آوری کرد جزء انتخابی رونخوندم.صبح که از خواب بیدار شدم گفتم حتماً امروز میخونم.همون روز صبح از حرم تماس گرفتن و گفتن اسمم تو قرعه کشی فیش غذای تبرکی حرم از بین کسانی که تو ختم قرآن شرکت کردن دراومده
خیلی خوشحال شدم از شنیدن خبر
رفتم از دفتر فیش رو تحویل گرفتم بعد هم تو شبستان جزء انتخابی رو خوندم و بعد رفتم غذا رو تحویل گرفتم.
السلام علیک یا فاطمه المعصومه علیه السلام
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #حضرتمعصومه #روز_دختر #خاطره #کلاس #امام_زمان #دختران
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_ششم
از عزیز همراه دخترگلمون فاطمه معصومه گودرزی
به نام خدای بزرگ و مهربون
فاطمه معصومه هستم،ده سالمه.
وقتی کوچیکتر بودم یعنی کلاس اول و دوم ابتدایی،خیلی دوست داشتم کلاسهای قرآن رو شرکت کنم،چون همیشه توی خونمون همه قرآن می خوندند.
مثلاً مامانم کلاس حفظ حرم بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) شرکت میکرد یا داداشم کلاسهای تجوید و صوت و لحن حرم میرفت.
وقتی اونها با شوق قرآن میخوندند، علاقه منم زیادتر میشد که روخوانی قرآن رو زودتر یاد بگیرم.
آرزو داشتم روزی برسه که همه قرآن رو حفظ باشم.
مرتب به مامان میگفتم که ثبت نامم کنه...
خداروشکر،توی نه سالگی وارد کلاس روخوانی و روانخوانی حرم شدم.
اولش روخوانیم خیلی خوب نبود!
احساس میکردم سخته،گریه ام می گرفت وقتی بقیه اشکالات رو بهم می گفتند.
مامان تشویقم میکرد و میگفت: دخترم خیلی خوب میخونی فقط بعضی جاهاش یه کوچولو اشتباه میشه که اونم با تمرین حل میشه، طبیعیه چون تو که از اول عرب زبون نبودی...
بالأخره بعد از مدتی با تلاش و تمرین و پشتکار روخوانیم خیلی بهتر شد.
خانم معلم عزیزم هم خیلی قشنگ باهامون کار میکرد.
وقتی آخر ترم تابستان شد و امتحان گرفتند،چون قرائتم خوب و تقریباً بدون اشکال بود،منو مستقیم فرستادند کلاس تجوید.
حسابی ذوق کرده بودم.
الان که دارم وارد کلاس ترم دوم تجوید میشم و یاد اون زمان ورودم به کلاس قرآن میافتم برام شیرینه.
من واقعاً استاد مهربون تجویدم رو هم خیلی دوست دارم...ایشون هر جلسه سر کلاس یه صفت از خداوند در دعای جوشن کبیر رو بهمون میگه و تأکید داره که اونها رو یادداشت کنیم،آخر ترم اول هم به اونهایی که دفترچههاشون کاملتر بود جایزه داد.
فکر میکنم که باید از خیلیها بخاطر موفقیتهام تشکر کنم اما بالاتر از همه سپاسگزار بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) هستم که توفیق آموختن قرآن کریم در جوارش رو به ما داده... خدایا شکرت.
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #امامرضا #خاطره #کلاس #امام_زمان #دههکرامت #دختر
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_هفتم/بخش_اول
از عزیز همراه خانم احمدی
سلام
حدودا ده،یازدهساله بودم که کلیپی از بچگی آقای محمدحسین طباطبایی دیدم که پدرشون ازشون سوالات قرآنی میپرسیدن و ایشون از حفظ همه رو جواب میدادن...این اولین جرقهای بود که در ذهنم اتفاق افتاد که به سمت قرآن بیام،ولی چند روز و چند هفته گذشت و من فراموش کردم و دیگه بهش فکر نکردم،دوباره بعد از مدتی کلیپ نابغهی قرآنی دیگه رو دیدم...این اتفاق تا ۱۸ سالگیم چند باری تکرار شد وهر دفعه خودمو با جملات منفی من نمیتونم و من کجا و حافظ قرآن کجا،سخته و نابغهها با ما فرق میکنن و شرایط زندگی شون مثل ما نیست و.... خودمو میکشیدم کنار، و تو سن ۱۸ سالگیم که برادرم بر اثر حادثهای تلخ از دنیا رفت،همه اعضای خانواده غمگین و افسرده شده بودیم، این ناراحتی و افسردگی برای من بیشتر بود،چون فاصله سنی منو برادرم کم بود وخیلی باهم صمیمی بودیم،خاطرهها داشتیم...این اتفاق باعث شده بود از خدا گلهمند باشم و ازش فاصله بگیرم(تو این مدت که با خدا قهر بودم و ازش شاکی بودم که چرا بردارمو ازمون گرفته...خیلی احساس پوچی و بی کسی بیشتری سراغم اومد...و شب و روزم همه سیاه شده بود...
کلی تفکرات منفی سراغم می اومد و امید به ادامه زندگی نداشتم...با اینکه با خدا قهر بودم و کلی ناراحت و شاکی بودم،بازم تو این حال بدیهام همش از خودش کمک میخواستم،میدونستم هیچ کسی جز خود خدا نمیتونه کمکم کنه ... )
حوصلهام سر رفته بود،گوشیمو گرفتم دستم که با فیلمی،رمانی،عکسی، مطلبی،سر خودمو گرم کنم.
همینطور که داشتم تو گوشی چرخ میزدم يه اعلامیهای حفظ دو ساله مجازی دیدم،و بدون هیچ تحقیق و بررسی ثبت نام کردم و کلاسها شروع شد و منی که هیچ آگاهی دربارهی حفظ نداشتم هر روز یه صفحه حفظ جدید انجام میدادم ولی به دلیل عدم کیفیت حفظم،مرور و ده درسمم، خیلی ضعیف بود و خیلی اذیت میشدم...
چند ماه همینجوری ادامه دادم،(تو این مدت خیلی به قرآنم وابسته شده بودم و قرآن شده بود همه زندگیم، رفیقم بود تو اون روزای سختی که تنها بودم و باعث آرامشم بود...) خیلی خسته و کلافه شده بودم،رفتم تو زیر زمین خونمون قرآن مو بغلم گرفتم و با صدای بلند گریه میکردم و با خدا صحبت میکردم،میگفتم چرا وقتی نمیخواستی من حافظ بشم،منو تو این مسير قرار دادی که نه راه پیش دارم و نه راه برگشت...
هیچ جوره دلم راضی نمیشد که کلاً حفظُ بزارم کنار...
تو این مدت،هر وقت خسته میشدم و کم میوردم میرفتم و با خدا و اهلبیت (ع) و قرآن خلوت میکردم و ازشون کمک میخواستم حالاکه تو این مسیر قرار گرفتم،کمکم کنن تا به سرانجام برسونم...
حفظ مجازی مو با همون کیفیت پایین ادامه دادم...تا اینکه یه رو روز با پدرم رفتیم حرم و بعد از زیارت،که داشتیم بر میگشتیم خونه و خیلی از حرم دور نشده بودیم،یه دفعه یادم اومد که حرم کلاسهای حضوری حفظ داره ... لبخند رو لبم نشست،از پدرم اجازه گرفتم که برگردم حرم،با پدرم خداحافظی کردم و با خوشحالی و ذوق که همچین امیدی هم نداشتم موفق به ثبت نام بشم رفتم سمت شبستان نجمه خاتون و بعد از صحبت با مدیریت مرکز قرآن و حدیث،از من آزمون گرفتن و قبول شدم و حفظ ۲ ساله حضوری ثبت نام کردم...
استادمون خانم حسینی بود،چند ماه با کلاس ایشون بودیم،من از اول حفظمو شروع کرده بودم،اما همچنان محفوظاتم ضعیف بود و خیلی ناراحت بودم،تو این چند ماه که حضوری حرم کلاس می اومدم تو مسیر رفت و برگشت همش غصه میخوردم و ناراحت بودم که چرا اینقد همه چی سخت و پیچیدهاس و توسلاتم به خدا و اهلبیت و قرآن بی اثره،من خودم خیلی خسته شده بودم،و هیچ روزنهی امیدی تو زندگیم نبود 😢
ولی استاد حسینی خیلی هوامو داشتن و کمکم کردن،و همش بهم امید و انگیزه میدادن،ایشون حتی خارج از تایم کلاس با من کار میکردن و ازم خارج از زمان تحویل میگرفتن... در حالی که هیچ وظیفهای نداشتن نسبت به من و میتونستن کاملاً نسبت به من و محفوظاتم بی توجه باشن،و منو به حال خودم بزارن ... ولی این کارو نکردن،و هر موقع نا امید و خسته میشدم به من امید میدادن و تشویقم میکردن،بارها تو این مسیر زمین خوردم،ولی وقتی به حرفهای استاد حسینی فکر میکردم،دوباره بلند میشدم و ادامه میدادم...با راهنماییهای ایشون کلاسمو تغییر دادم و اومدم کلاس حفظ ۴ساله و دوباره از صفر شروع کردم ولی این بار با آگاهی پا پیش گذاشتم،و بلأخره برای بار سوم که تلاش خودمو کردم، اثرشو دیدم ...الحمدالله الان حدود ۲سال گذشته و حافظ ۱۳ جزء از کلام الله مجید هستم.
شاید اگه استاد حسینی مربی من نبود،من حفظمو ادامه نمیدادم و الان احساس رضایت از زندگیم نداشتم... وقتو و عمرمُ برای چیزای بیهوده میزاشتم...
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #امامرضا #خاطره #کلاس #امام_زمان #دههکرامت #دختر
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_هفتم/بخش_دوم
این اتفاقات درس بزرگی بود برای من، و خیلی چیزا رو فهمیدم و یادگرفتم...،تو این۲سال خیلی اذیت شدم،طوری که شاید تو ۱۹ سال قبلم این همه اذیت نشدم ...ولی زندگی این ۲ سالمو خیلی دوست دارم تا اون ۱۹ سال،احساس میکنم تو اون۱۹ سال واقعاً زندگی نکردم و هیچ بهرهای از عمرم نبردم،در واقع من ۲ سال میشه که متولد شدم.و الان دیگه اون دختر تنهای غمگین و ناراحت و افسرده نیستم و دیگه از خدا گله ندارم و بیشتر از همیشه عاشق خدا هستم و از زندگیام راضی م و زندگی مو دوست دارم 😊
قرآن شده برکت زندگی من و این برکت رو از خدا و دعای اهلبیت علیهم السلام و عنایت قرآن دارم ... و اگر نه منِ بنده سر پا تقصیر کجا و قرآن سراسر نور کجا ...🌺
قدر انسانهای خوب،مثل استاد حسینی رو تو زندگی تون بدونید،اینا از طرف خدا اومدن،که حالتونو خوب کنن، و نگاه تونو به دنیا و آدما و اتفاقاتش تغییر بدن😉
استاد حسینی عزیزم خیلی خیلی ممنونم که کنارم بودین تو این مدت و کمکم کردین،دستتونو میبوسم 😘
انشاءالله همیشه و همه جا حال دلتون خوب باشه 😊💐
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #امامرضا #خاطره #کلاس #امام_زمان #دههکرامت #دختر
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_هشتم
از عزیز همراه خانم رضوانی
سال ۹۶ بود که کنکور ارشد شرکت کردم و خیلی زیاد براش زحمت کشیدم و شب و روزم شده بود درس خوندن ،بعداز چند وقت نتیجه اومد و من دانشگاه تهران قبول شده بودم خیلی خوشحال بودم چون نتیجه تلاشم رو به بهترین شکل گرفته بودم،بعد از دوندگی های زیاد برای کارهای ثبتنام، ثبت نامم به مشکل خورد و مجبور شدم انصراف بدم،خیلی ناراحت و افسرده شده بودم واقعا فکر اینکه تلاش های یک سالم پوچ و بی اثر شده به شدت اذیتم میکرد تا اینکه روزی ناخودآگاه به ذهنم خطور کرد که کلاس حفظ قرآن حرم شرکت کنم در حالیکه در برنامه های زندگیم نبود
رفتم و ثبتنام کردم و کلاس شروع شد
واقعا کلاس باصفایی بود طوری که انگار اون دو ساعت از تمام ساعات عمرم جدا بود
اوایل بخاطر سختی حفظ ناامید میشدم اما استادمون همیشه بهمون انگیزه میداد
ادامه دادم تا اینکه سال پیش به لطف خدا حافظ کل شدم،این مسیر برکات بسیار زیادی در زندگیم داشت
امروز خدا رو شکر میکنم که خود معبودم مرا در این مسیر قرار داد🙏
هر اتفاقی قطعاً حکمتی داره...
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #امامرضا #خاطره #کلاس #امام_زمان #دههکرامت #دختر
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_نهم
از عزیز همراه دخترگلمون فاطمه جانعلی
من از کودکی علاقه زیادی به یادگیری قرآن داشتم🔹
همیشه در کلاسهای قرانی که در مدرسه برگزار میشد شرکت میکردم و با اشتیاق به آموزشها گوش میدادم
و همیشه فیلمهای نخبه های قرآنی را میدیدم و مشتاقتر میشدم ...در کنار اینها چون دو برادرم حافظ کل قرآن بودند من هم دوست داشتم مثل آنها حافظ قرآن شوم و همیشه با تشویقهای خانوادهام روبه رو بودم ....
من کلاس چهارم بودم که متوجه شدم حرم کلاسهای قرآن دارد،من در روخوانی و روانخوانی ثبت نام کردم و خیلی خوشحال بودم که میتوانم در کنار حضرت معصومه سلام الله علیها قرآن بیاموزم...
بعد از گذشت چند ماه وارد حفظ قرآن شدم ...
من هر روز برای رفتن به کلاسهای مرکز قران و حدیث لحظه شماری می کردم...چند وقتی گذشت که کرونا آمد و کلاس ها مجازی شد ...
من از این بابت خیلی ناراحت بودم ولی از تلاش کردن خسته نشدم؛و گذشت و دوباره کلاسهای حرم حضوری شدند😍و الان که کلاس ششم هستم خیلی خوشحالم که با کلاس قرآن مرکز قران وحدیث کریمه اهل بیت آشنا شدم و تونستم در آنجا ثبتنام کنم ✅
🌹در آخر از خانواده عزیزم خیلی تشکر میکنم که واقعاً هرروز با تشویقهای آنها رو به رو بودم🌹
💐از استادهای مهربانم هم کمال قدردانی را دارم که واقعاً زحمت کشیدند
(استاد جعفری ده نایبی،استاد دوازه امامی،استاد دین پناه)
از کسانی که این مجموعه را ساختند تا ما بتوانیم با قرآن انس بگیریم هم ممنونم🌹
🤲🏻 انشاءالله همه قرآن آموزان موفق و پیروز باشند🤲🏻
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #حضرتمعصومه #روز_دختر #خاطره #کلاس #امام_زمان #دختران
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_دهم
از عزیز همراه دخترگلمون راضیه مطهری
به نام خدا 🌿
سلام خدمت همه قرآن آموزان عزیز،
من از بچگی شروع کردم به حفظ قرآن تا سال ۹۸ تقریبا ۲۰ جزء حفظ بودم البته تو این سالها گاهی به خاطر فشارهای درس و ... انگیزه مو برای ادامه از دست میدادم😔
تا اینکه سال ۹۸ پدربزرگم فوت کرد و مکان کلاسمون عوض شد و به ما خیلی دور بود.
بعد این ماجراها رفته رفته انگیزه مو از دست دادم و توفیق حفظ قرآن ازم گرفته شد!
وقتی رسیدم دبيرستان تو خونه قرآن میخوندم اما نه جدی ...تا که رسیدم دوازدهم اون زمان خواهر بزرگترم حافظ کل قرآن بودن و برای تثبیت میرفتن کلاسهای حرم و من و خواهرکوچیکم گاهی با ایشون میرفتیم و توی حرم مینشستیم،هر وقت میرفتم شبستان نجمه خاتون میدیدم همه دارن قرآن میخونن از بچه ۶،۷ ساله بگیر تا خانمهای ۵۰ ساله و .... به اونا غبطه میخوردم و از خودم خجالت میکشیدم 😔
تو یکی از روزها تو شبستان نجمه خاتون خانومی به من گفت که برم و ازش حفظ شو بپرسم منم رفتم ایشون کلاس تثبیت میرفتن و سوره انفال یا توبه بودن.ازشون که پرسیدم بهم گفتن بیا تا از خودت بپرسم و من گفتم من حفظ نیستم و .... در آخر از اون خانم که توفیق خوندن قرآن داشتن خواستم تا برام دعا کنن تا بتونم کنار بانوی قم قرآن حفظ کنم و ایشون گفتن:انشاءالله که حافظ کل بشی :)
و من از اون موقع اراده مو قوی کردم و تابستون با خواهر کوچیکم در کلاسهای حرم ثبت نام کردیم و در کنار بانوی کرامت و در کلاس استاد بزرگوارم استاد حشوری قرآن میخونیم و خوشحالم که دوباره توفیق خوندن کتاب خدا رو دارم🙂
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #حضرتمعصومه #روز_دختر #خاطره #کلاس #امام_زمان #دختران
🆔@Qhkarimeh
#پویش_دختر_قرآنی_حرم
#خاطره_یازدهم
از عزیز همراه دخترگلمون مائده صالحی بیک،۱۰ ساله از بيرجند،خراسان جنوبی
سلام
وقتی یک سفر اومده بودم قم،با کلاسهای مجازی مرکز آشنا شدم
قرآنآموز کلاس خانم هراتی بودم که چند دقیقهای دیر وارد کلاس شدم و گفتم ببخشید داشتم ظرف می شستم دیر شد.
تا آخر دوره هر جلسه بچهها می پرسیدند ظرفها رو شستی؟!
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
یک خاطره جالب دیگه اینکه داداشم محمدحسین که ۶ ساله هست،قرآن آموز کلاس مجازی آموزش الفبای قرآن مرکز بود.
اسم یکی از بچههای کلاسشون محمد مهدی بود،هر وقت خانم میگفت محمدمهدی شعر رو بخونه،داداش کوچکترم محمدمهدی که ۴ سالشه با خوشحالی میگفت چشم و شعر رو می خوند تا اینکه یکبار خانم اجازه داد تا محمدمهدی ما هم تصویری سر کلاس حاضر شد و شعر کتاب رو خوند.
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
شکر خدا بعد از کلاس روخوانی و روانخوانی، الآن قرآنآموز کلاس حفظ هستم و با لطف حضرت سوره نبا و ۲۰ آیه از سوره نازعات رو حفظ شدم
تشکر
📤خاطرهی قشنگت رو برامون تو ایتا به آیدی:👈🏻@Quranharam ارسال کن
#قرآن #حضرتمعصومه #خاطره #کلاس #امام_زمان #دختران
🆔@Qhkarimeh