مقاله روزنامه #یدیعوت_اَحَرونوت
این ترور یک فرصت است
#ناخوم_بارنیَع
#مناخیم_بگین به ما آموخت که بعضی مواقع باید مسائل بدیهی را نیز گوشزد کرد. از بین رفتن #یحیی_سنوار از این دست مسائل است. این خوب است که ارتش اسرائیل او را از بین برد؛ این خوب است که در جزیان حذف او کسی از نیروهای ما و از ربودهشدهگان آسیب ندید. حساب ۷ اکتبر خیلی سنگین است و این ضربه موجب تسویه آن نمیشود اما موجب تسویه بخشی از آن چرا؛
ضربهای که حماس متحمل شد دارای اهمیت نمادین و همچنین تضعیف کننده روحیه آنها و نیز پیامدهای تاکتیکی و استراتژیک است. اسرائیل جای خیلی بهتری خواهد بود زمانی که بدن بی جان متفکر و طراح وحشتناکترین عملیات در طول تاریخ آن در یخچال گذاشته شود.
فقط ما از این حذف و ترور خوشحال نیستیم، بلکه همه دوستان ما، علی الخصوص پرزیدنت بایدن، معاون او هریس و حتی در سکوت، کشورهای سنی در خاورمیانه نیز خوشحالند.
آنها در خاورمیانه نسبت به اتفاقاتی در کرانه باختری، #غزه و لبنان رخ میدهد ابراز ناراحتی کرده و انتقاداتی را مطرح میکنند، اما وقتی به یکی از فرستادگان ایران ضربهای وارد میشود، این انتقادات رنگ میبازد.
ترور سنوار در #رفح، هم عرض ترور نصرالله در #بیروت است. هر دو این ترورها شایسته آن هستند که به عنوان نقاط عطف این جنگ در نظر گرفته شوند؛ و نه فقط اینکه سران این دو سازمان حذف شوند، بلکه لایههای فرماندهی این دو سازمان هم متحمل ضربههای جبران ناپذیر شدند. دیگر نامزد مهمی برای ترورهای آینده در این دو سازمان وجود ندارد. توان نظامی حماس از بین رفته و برچیده شدهاست و حزب الله توان بزرگی از فرماندهی و کنترل خود را از دست داده است. بعید است چنین دستاوردهای نظامی چشمگیری در آینده رخ دهد.
نتیجه گیری: اکنون یک نقطه درست برای آغاز یک روند دیپلماتیک است. یک پیشنهاد پیش پای اسرائیل است: پایان جنگ در هر دو جبهه؛ و دستاوردهایی نیز از آن حاصل میشود: بازگشت ربودهشدهگان، غیرنظامی شدن #غزه، از بین رفتن موجودیت سیاسی و نظامی حماس، غیرنظامی سازی جنوب لبنان از نیروهای حزبالله، تجدید و احیا قطعنامه ۱۷۰۱ به همراه اضافه کردن مکانیسمی برای جایگزینی #یونیفل و ایجاد یک حق بین المللی برای اسرائیل به منظور حمله به غزه و جنوب لبنان در صورت نقض قوانین در این دو نقطه.
آیا ضربه غیر مستقیمی که به ایران در حذف سنوار وارد شد، موجب انصراف اسرائیل از حمله مستقیم به ایران که قبلا وعده آنرا داده بود خواهد شد؟ شاید الان، بدنبال این دستاورد، صحبت کردن درباره بازی پینگ پنگ ما با ایرانیها بد نباشد. آنها میدانند که ما احمق نیستیم.
در راس ارتش اسرائیل، نظریه اتمام جنگ از حمایت گستردهای برخوردار است. بهای سنگین نبردهای طولانی مدت در تلفات روزانه و پشت سر هم و مخمصه ارتش در پشتیبانی و منابع و وابستگی آن به تسلیحات آمریکایی نیز موجب تقویت این نظریه است.
وزیر دفاع، گالانت، درباره مذاکره زیر آتش صحبت میکند. او اعتقاد دارد که که فشار نظامی، طرفهای مقابل را مجبور به سازش میکند. این سخنان او تا زمانی که آتش و حملات وسیله باشد و نوافق هدف محسوب شود، منطقی و درست است.
الان زمان مناسبی برای یادآوری این توصیه سناتور جمهوری خواه، کلیفورد کیس است که در جنگ ویتنام در جایی گفته بود: آن را یک پیروزی نامگذاری کنید و به خانه برگردید.
تصمیم اکنون تنها در دستان یک نفر است: #بنیامین_نتانیاهو؛ بیانیهای که او دیروز در رسانهها خواند برای تاکید بر نقش خود در این دستاورد بود. او سزاوار آن است اما سوالی که بی جواب میماند این است که او اکنون به کدام سمت میخواهد پارو بزند. آیا بدنبال استفاده از این دستاوردها در یک توافق است یا قصد دارد به جنگ در یک جبهه یا هردو جبهه ادامه دهد.
او هم درباره بازگشت ربودهشدگان صحبت کرد و هم درباره ادامه جنگ حرفهایی مطرح کرد با وجود اینکه این دو حرف متضاد هم هستند. اگر او برای خروج از این موقعیت یک استراتژی دارد، پس حسابی مراقب بود تا آن را پنهان کند.
پیشفرض تحلیلگران این است که حماس در آینده نزدیک برای تجدید مذاکرات با مشکل مواجه خواهد شد. بالاخره بدون سنوار، شاید سازش برای حماس آسانتر باشد. این به شرط آن است که کسی که در فرماندهی حماس باقی مانده است ربوده شدگانی را در دست داشته باشد که میتواند سرنوشت آن ها را تعیین کند.
سنوار مرگ خود را این چنین تصور نمی کرد: تنها با دو نفر از دستیارانش، در نزدیکی مرز مصر، بدون اینکه ربوده شده ای او را پوشش دهد و نیز کاملا تصادفی، در نبرد میدانیای که او آغازش نکرده بود.
ارتش اسرائیل دارد به بررسی ادامه می دهد که چه کسی تیر آخر را به او شلیک کرد؟ پیاده نظام، نیروی هوائی یا نیروی زرهی؟ اما دیگر این سوال برای سنوار مطرح نیست!