📖#اصطلاحات_قمی
▫️آب توبه بر سر کسی ریختن: کسی را وادار به توبه کردن، از فسق و گناه بازداشتن
▫️بَلَه گوش بودن: نسبت به چیزی مشکوک و بدگمان بودن
▫️پاچه پاره بودن: هاپارتی بودن، گستاخ و بی ادب بودن
▫️تِخرمه شدن: سفت شدن غذا به علت جوشیدن یا علت دیگر
▫️چک و چو باز بودن: زباندار و پشت هم انداز بودن
▫️سر کسی رو خوردن: سبب مرگ کسی شدن، پرگویی کردن
📕منبع: فرهنگواره کنایی و امثال قمی
🕌@qomzaer
⚜___💠___⚜
📕#واژه_نامه #اصطلاحات_قمی
مُلش: آدم بی عرضه
عُرضه: زور و توان
بیبُته: آدم بیریشه
پالوُنش یه وَره: آدم نادرست و هرزه
فیس و اِفاده: لوسبازی، ژست الکی
آب پُوسُله: چای و هر چیز بیرمق
تخم دو زَردونه کردی؟ کار مهمی نکردی
تُخم تَلکه: زاد و رود: فرزند
فِس فِس: وَر رفتن: مُعطل کردن
پابند: متعهد به کار
🕌@qomzaer
⚜___💠___⚜
📕#واژه_نامه #اصطلاحات_قمی
جینگ: اشتباه نکنید کلمه چینی نیست و تکی نمیآید. مثال رفیق جینگ: انده رفاقت یا رفیق شیش
اُولور: نخود، لوبیا، عدس و ...
سُوسات: شامل همه مایحتاج امرار معاش
جُولجا: رختخواب، تشک، پتو، مُتکا و ...
پا به ماه: نزدیک زایمان
نوک تو نوک: نوعی رفاقت
آشُ و لاش: کسی که خیلی از نظر جسمی آسیب دیده
شَمال: باد خنک خیلی کم تابستان
🕌@qomzaer
⚜___💠___⚜
#واژه_نامه #اصطلاحات_قمی
💢 چند قید در آوایش قمی
آفتابولو: میانروز.
اَحیونا (بدون تنوین): اِحیاناً.
اَ دَم تا پَسا: از دَم تا پَسا؛ کنایه از تماماً.
اصلا و ابدا (بدون تنوین): اصلاً و ابداً.
اَقَلِّکَم: حداقل؛ ظاهراً ناشی از ترکیب حشوآمیز اقلّاً و دستِکم.
الانه: الآنه؛ اکنون.
به هِرِش: با شتاب.
دُرُستی: درسته؛ قِلِفتی: دّرّسّی قوتِش داد.
راستا؛ یکراست؛ مستقیماً: این راهو بیگی راسّا بُر تا برسی!
دَلَقًی: یکباره.
دَمدَما: دمدمها؛ نزدیک: دَمدَما
شَلونشَلون: شّلانشّلان؛ لنگانلنگان.
صُب تا الاهِ شوم: از صبح تا الاهِ شام؛ از صبح تا شب؛ گویا "تا الاهِ"، به جای "الی (: تا)"، در اثر برداشت نادرست از معنای واژه به کار میرود و "الاه" را مجاز از اذان گرفتهاند.
صُپّیات: صبحیات؛ صبح زود.
گَلّهای: گروهی.
یِهبارگی (با رای ساکن): یکبارِگی؛ ناگهانی.
یککَلّه: کنایه از بدون توقف: یهکلّه تا شاسدَلی دُییدم.
یُهو: ناگهان.
یُهویی: ناگهانی.
🕌@qomzaer
⚜___💠___⚜
#واژه_نامه #اصطلاحات_قمی
🔻القاب و اسامی همراه بامشاغل در آوایش قمی
●قَفخونهدار: قهوهخانهدار؛ صاحب قهوهخانه.
●قَفوندار: قَپاندار؛ شاغل به کار قپانداری [> قفون].
●کورپز: کورهپز.
●کورچین: کورهچین؛ شاغل به کار چیدن خشت در کوره آجرپزی.
●کورسوزون: کورهسوزان؛ شاغل به کار پخت آجر درکورهپزی.
●کیسهکَش: دلّاک؛ شاغل به کار کیسه کشیدن بر بدن افراد در حمامهای عمومی.
●گیوهچین: شاعل به کار گیوهچینی که برخلاف گیوهبافی، یک روش دوخت گیوه با سوزن و نخ است.
●لاحافدوز: لَحافدوز.
●مَسَلهگو: مَسئَلهگو؛ روحانی شاغل به کار بیان و تبیین احکام دینی.
●مُلّا: ۱. مکتب: دارم میرم مُلا. ۲. باسواد: آدم مُلّاییه.
●مُلُسنَلی: ملاحسینعلی.
🕌@qomzaer
⚜___💠___⚜
#واژگان_قمی #اصطلاحات_قمی
■ مِمار: مِعمار.
■ میرزا: کسی که سیّد نیست، اما مادر سیّده دارد [> میز/میرز].
■ نَ: شکل کمکاربردی از ننه [> نَخانوم].
■ نَخانوم: ننهخانم: مادربزرگ مادری.
■ نَناقا: مادربزرگ پدری.
■ نَنبابا: مادربازرگ پدری.
■ نندایی: ننه دایی؛ مادربزرگ مادری.
■ نَنننه: مادربزرگ مادری.
■ نونبا: نانوا.
■ همپاچه: باجناق.
■ یایه: جاری
🕌@qomzaer
⚜___💠___⚜
#اصطلاحات_قمی
💢 پسوند "ستان" در آوایش قمی
💠در آوایش قمی، پسوند اسم مکان و اسم زمان "stAn" را که در فارسی رسمی به صورت "estAn" خوانش میشود، با ابدال مصوَت آغازین آن، به صورت "astAn: assun" خوانش میکنند:
قَبرَسّون: قبرِستان.
گورَسّون: گورِستان.
تاکَسّون: تاکِستان.
تابَسّون: تابِستان.
خَلَجَسّون: خَلَجِستان.
عَربَسّون (با رای ساکن): عَرَبِستان؛ از محلههای بافت سنتی قم.
گُلَسّون: گُلِستان.
🕌@qomzaer
⚜___💠___⚜