قرآن کتاب هدایت
#داستان_دوازدهم: اعتراف قریش به قدرت بیان قرآن عتبة بن ربیع از بزرگان قریش بود. روزی که حمزه اسلام
#داستان_سیزدهم: قاری بی تفکّر
ابو سعید خدری، یکی از اصحاب معروف پیامبر (صلی الله علیه وآله) می گوید: روزی ابوبکر به حضور رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: در فلان بیابان می گذشتم چشمم به مردی خوش سیما افتاد که با کمال خشوع نماز می خواند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) به ابوبکر فرمود: برو و این شخص را به قتل برسان!
ابوبکر به سوی آن شخص رفت ولی وقتی او را با آن حال عبادت دید از کشتن وی چشم پوشید و برگشت.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) به عمر بن خطّاب فرمود: تو برو و او را بکش!
عمر نیز رفت و او را در آن حال دید، و به حال خود گذاشت و بازگشت و عرض کرد: ای رسول خدا، من مردی را دیدم که با کمال خشوع، نماز می خواند، نتوانستم او را بکشم.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) به علی (علیه السلام) فرمود: برو او را به قتل برسان! علی (علیه السلام) با شمشیر آخته اش به سوی او رفت تا هر کس هست، فرمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را در موردش اجرا کند، ولی او از آنجا رفته بود.
علی (علیه السلام) به حضور پیامبر (صلی الله علیه وآله) بازگشت و به عرض رساند: به محل مأموریت رفتم ولی آن شخص را در آنجا ندیدم.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: این شخص و طرفدارانش قرآن می خوانند ولی قرآن از گلویشان تجاوز نمی کند و همچون رمیدن تیر از کمان، از دین خارج می گردند. آنها را بکشید که بدترین و ناپاکترین موجودات هستند.
در تاریخ آمده این شخص، ذو الخویصره تمیمی نام داشت و مؤسّس گروه «خوارج» بود و در جنگ نهروان، به دست سپاه علی (علیه السلام) به هلاکت رسید. او را «ذو الثدیّه» می گفتد. زیرا در شانه او گوشتی اضافی همچون پستان وجود داشت.
وقتی خبر هلاکت او را به علی (علیه السلام) رساندند، تکبیر گفت و از مرکب پیاده شد و سجده شکر به جا آورد.
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯