‍ ‍🔰 امام خمینی(ره) 🌷رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود،ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است.با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.🕊 ✍#خاطرات_شهدا📜 ✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر غرق افڪار خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد. 🖤رفتم جلوش و گفتم:حسین؟!... حسین؟!...ڪجایی مادر؟!یهو برگشت و بهم نگاه ڪرد 🍃گفتم:حسین جان!ڪجایی مادر؟خنـدید و گفت:#سر_قبرم_بودم_مامان ☘از تعجب خنده ام گرفت.بهش گفتم: قبرت؟!...قبرت ڪجاست مادر جون؟! 🌷گفت:بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... 🥀وقتی شهید شد و دفنش ڪردیم به حرفش رسیدم با ڪمال تعجب دیدم دقیقا همان جایی دفن شده که آن روز بهم گفته بود 🌹پشتم لرزید،فهمیدم اون روز واقعا سر قبرش بوده.ڪبوترانه پریدید🕊 ✏️#راوی:مادر شهید 🌹#رهبـر_سیزده_سـاله #شهید_حسین_فهمیده #سالروز_شهـادت🕊 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌴أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌍 #رفاقت_شهدایی ╭─┅═ঊঈ♥️ঊঈ═┅─╮ ✅ @qrbfmrsh ╰─┅═ঊঈ♥️ঊঈ═┅─╯

نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها” یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد #شهید_ابراهیم_هادی #خاطرات_شهدا ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌍قرارگاه_رسانه ای #رفاقت_شهدایی ╭─┅═ঊঈ♥️ঊঈ═┅─╮ ✅ @qrbfmrsh ╰─┅═ঊঈ♥️ঊঈ═┅─╯ 👉اگه خوشت اومد ذخیره کن 👉اگه دوست داشتی به رفقات بفرست