@dars_akhlaq...mp3
5.23M
#کلیپ_صوتی
سخنران:استاد هاشمی نژاد
موضوع: #جوان گناه کار وشکستن الات #موسیقی
❌ خیلی #داستان تکان دهنده♨️
#پست_ویژه_دانلود 💯💯👌👌
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🌹 درس اخلاق🌹
✨✨✨✨✨
🆔 @quranekarim1398
@dars_akhlaq.mp3
3.96M
#کلیپ_صوتی
سخنران: آیت الله #ناصری
موضوع :عوارض #موسیقی
♨️ خیلی #داستان تکان دهنده♨️
#پست_ویژه_دانلود 💯👌👌👌
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🌹درس اخلاق🌹
✨✨✨✨✨
@quranekarim1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌺 #کرامت امام حسین(ع)
#داستان زن عربی که بچه هاشو تو کربلا #گم کرده بود و...
#یااباعبدالله🌷
فوق العاده زیبا👌
#کلیپ
♡°○°━━°○°━━^━━°○°━━°○°♡@quranekarim1398
#داستان
💎 اعتماد به نفس
در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. 😓
معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.
زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند.
در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد.
هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند.
تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود.
بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.
معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. 👏🏻
در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد.
کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد.
دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.
آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ " می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. 🌹
آن سال با معدّلی خوب قبول شد.
به کلاس های بالاتر رفت.
در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد.
مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
📕این قصه را *دکتر ملک حسینی* در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته؛ انسان ها دو نوعند:
نوع اوّل کلید خیر هستند.دستت را می گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می دهند 💐
نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می کنند.❌
این دانش آموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسان ها بشود که بخت با او یار بود.
و آن معلم کسی نبود جز *محمد بهمن بیگی* ، ابر مردی بزرگ که چون ستاره ایی در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد. *استاد بهمن بیگی* نویسنده ایی چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد میتوان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است.
🌹روحش جاودان و یادش گرامی🌹
@quranekarim1398
💢 #داستان کوتاه
✍عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت
عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم،
عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد، وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی!
🔅امام جعفرصادق(عليهالسلام):
عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند.
@quranekarim1398
4_5897550844043200875.mp3
4.53M
#حسن_ظن
#خوش_بینی
#توکل
#داستان
🎤 #حاج_اقا_عالی
👈با ارسال این پست به دیگران در ثواب آن شریک باشیم. 🙏🙏
@quranetratnamaz_nahaja
💠 فهرست مطالب ناب کانال 💠
✳️ برای دسترسی سریع تر به مطالب کانال، کلیک کنید. 👇
🔶 تلاوت های ناب
🔰#ترتیل_جزء_به_جزء_اساتید ☆
🔰#تلاوت_نور
🔰#تلاوت_تصویری
🔰#ترتیل_تصویری
🔰#ترتیل_مسابقه_ای
🔰#ترتیل_استاد_حصری
🔰#ترتیل_استاد_منشاوی
🔰#ترتیل_استاد_پرهیزکار
🔰#ترتیل_استاد_عبدالباسط
🔰#ترتیل_استاد_العفاسی
🔰#ترتیل_استاد_جبریل
🔰#ترتیل_استاد_غامدی
🔰#ترتیل_استاد_شحات
🔰#ترتیل_استاد_صیاف_زاده
🔰#ترتیل_استاد_فروغی
🔰#ترتیل_استاد_امام_جمعه
🔰#ترتیل_استاد_سعیدیان
🔰#ترتیل_استاد_ابوالقاسمی
🔰#ترتیل_استاد_ولی_زاده
🔰#ترتیل_استاد_یزدان_پناه
🔰#ترتیل_استاد_دباغ
🔰#ترتیل_استاد_سبزعلی
🔰#تحدیر_استاد_آقایی
🔰#کلیپ_مسابقات_بین_المللی_قرآن_کریم
🔶 آموزش ها
🔰#آموزش_مقدماتی_قرآن ☆
🔰#صوت_و_صداسازی ☆
🔰#آموزش_ترتیل_خوانی ☆
🔰#آموزش_ترتیل_قرآن_کریم_به_صورت_متنی☆
🔰#آموزش_ترتیل_خوانی_استاد_ابوالقاسمی ☆
🔰#آموزش_صحت_قرائت_نماز
🔰#آموزش_روخوانی_و_روان_خوانی_قرآن_کریم
🔰#آموزش_تجوید
🔰#آموزش_کامل_تجوید_استاد_علمخواه
🔰#آموزش_کامل_تجوید_استاد_موسوی_بلده
🔰#آموزش_کامل_صوت_و_لحن_استاد_ابوالقاسمی
🔰#آموزش_کامل_صوت_و_لحن_استاد_شاهمیوه
🔰#آموزش_مقامات_الحان_استاد_خاکی
🔰#آموزش_مقامات_الحان_قرآن_کریم_به_صورت_متنی
🔰#کلیپ_آموزش_مقامات_نغمه_ها_الحان
🔰#نکات_آموزشی_حفظ_قرآن_کریم
🔰#آموزش_گام_به_گام_حفظ_قرآن_کریم
🔰#آموزش_وقف_و_ابتدا
🔶 مقامات (الحان یا نغمه ها)
🔰#بیات
🔰#صبا
🔰#حجاز
🔰#نهاوند
🔰#رست
🔰#عجم
🔰#سه_گاه
🔰#کرد
🔶 متفرقه ها
🔰#زندگینامه_قاریان_جهان_اسلام
🔰#زندگی_به_سبک_قرآن
🔰#تدبر_در_قرآن
🔰#ختم_قرآن
🔰#حدیث_روز
🔰#پروفایل_قرآنی
🔰#تواشیح
🔰#داستان
🔰#اذان
✅ تکمیل شد.
🆔 @Ttttar
#داستان
غیرت و حیا چه شد؟
🔅شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
«روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
🔻زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
💠گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
👌شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
🌷چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.»
✅چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.
❄️🌨☃🌨❄️
@quranekarim1398
#داستان
یکی از سؤالاتی که از ابتدای نوجوانی
در ذهنم بود این بود که چرا بعضی
اعمال ساده و راحت ثوابهائی بسیار
زیاد و فراتر از حد معمول دارند
مثلاً چرا گفته شده که ثواب خواندن
سه بار سوره توحید با ثواب یک ختم قرآن
برابر است!
راستش منطق و حکمت این کار خداوند
را درک نمیکردم
مدتی پیش در سخنرانی يكی از روحانیون
پاسخی بسیار زیبا برای این سؤال یافتم
که در قالب خاطرهای از کودکیهای آن
روحانی مطرح شده بود
ایشان میگفت: بچهتر که بودم
شیطنتهایم بیشتر از امروز بود
یک روز شیشه این همسایه را میشکستم
و فردا سر پسر همسایه دیگر را
یک روز صبح عمویم که از کارهایم
عاصی شده بود صدایم زد و پیشنهاد داد
با پولی که میدهد کاری اقتصادی
دست و پا کنم
پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت
به بچههای محل بود
من هم از خدا خواسته پولها را از عمو
گرفتم و از عمده فروشی ده بیست تائی
بیسکوئیت خریدم
یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد
و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه
محل نیز محسوب میشد اولین دکان
بیسکوئیت فروشی من پا گرفت
اولین روز کسب و کار تعریفی نداشت
و بیشتر وقت من به بطالت گذشت
بچه ده سالهای را در نظر بگیرید که
از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند
و گرسنه شود
طبیعی است که شیطان در جلدش برود
و به بیسکوئیتها دست درازی کند
ظهر که شد پدر از سر کار آمد و با دیدن من
که نان آور خانه شده بودم خندید
نزدیک آمد و پرسید که چه میکنم
و از صبح چقدر کاسب بودهام
من هم گفتم بیسکوئیت را خریدهام
سه تومن و میفروشم پنج تومن
دروغ میگفتم! خریده بودم پانزده ریال
و میفروختم دو تومن
پدر با شنیدن این حرف گفت:
خوب یکی هم به ما بده
من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که از
صبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم
پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد
ظاهراً میخواست چیزی بگوید اما نگفت
دست دیگرش را در جیب فرو برد
و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد
من ایستادم و جیبهایم را گشتم
و دست آخر گفتم:
پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم
پدر هم گفت:
اشکال ندارد بعداً با هم حساب میکنیم
و این بعداً هرگز نرسید
تا عصر پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه
رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم
را از سر طاقچه برداشتم و خوردم
امروز که من پدر شدهام
و پسری دارم که شیطنت میکند
فهمیدهام که آن روزها
پدر قیمت بیسکوئیت را میدانست
میدانست که بیسکوئیت را دوتومن میفروشم
میدانست که پنج تومنی دارم که پولش را
پس بدهم، میدانست که بیسکوئیت نوک زده
را به او انداختهام و میدانست که
بیسکوئیت را خودم خواهم خورد
و من امروز فهمیدهام که پولی که عمو
به من داد را پدر داده بود
فهمیدهام که این بازی برای این بود که من
دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم
فهمیدهام که پدر به دنبال «راه انداختن»
من بود
آری اینجا بود که فهمیدم خداوند نیز قیمت
و ارزش کارهای اندک ما را خوب میداند
خوب میداند سه بار خواندن سوره توحید
با ختم کل قرآن فرق دارد
خوب میداند یک درهم صدقه
در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد
خوب میداند روزه گرفتن در پنجشنبه
اول و وسط و آخر ماه با روزه گرفتن در
تمام روزهای ماه فرق دارد
ولی ثواب آنها را برای ما یکی میکند
تا امثال من که از لحاظ معنوی یک بچه
شیطون و خطاکار به حساب میآئیم
دست از «خبط و خطا» برداریم
و آدم شویم
میخواهد حداقل ما را راه بیندازد
تا کم کم با پاک شدن دلمان
مزه عبادت و لذت مناجات ما را
خود بخود در نیمههای شب بیدار کند
و به پای سجاده بکشاند
و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند
بگو من نزديكم و دعاى دعاكننده را به
هنگامى كه مرا بخواند اجابت میكنم
پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند
و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند
↲سوره بقره، آیه 186
#تربيت_کودک
🔹شما برای كمک به پيشرفت #تخيل_كودک خود چه می توانيد بكنيد؟
📚 برای او كتاب بخوانيد:
كتاب خواندن برای كودک، يكی از بهترين راههايی است كه مي تواند مغز او را به خوبي تغذيه كند.
كتابهايی را انتخاب كنيد كه عكسهای رنگی و بزرگ به تعداد زياد داشته باشند و از اين فرصت (تا زمانی كه هنوز كودک شما خواندن را ياد نگرفته و اصرار نمي كند كه دقيقا متن كتاب را برای او بخوانيد)، استفاده كنيد؛ چون می توانيد هر داستانی كه دوست داريد برای او سر هم كنيد!
عكس چيزهای مختلف، از سوسک گرفته تا فرفره را به او نشان بدهيد؛ صدای حيوانات يا وسائل مختلفی را كه در داستان به آنها اشاره شده، برای او در بياوريد؛ صداهای خاصی را براي شخصيتهايی كه در داستان هستند، ابداع كنيد؛ و درباره اينكه چه اتفاقاتی برای آدمها يا حيوانات كتاب داستان افتاده يا ممكن است بيافتد، صحبت كنيد.
برای همديگر داستانهای جديد بسازيد و بگوييد: می توانيد از خودتان يک #داستان بسازيد و برای كودک بگوييد؛ اين كار به اندازه خواندن يک #كتاب داستان می تواند برای او مفيد باشد.
همچنين اگر بتوانيد از خود او به عنوان شخصيت اصلی داستان استفاده كنيد، به كودک كمک خواهد كرد تا درک و احساسش را پيرامون خودش به عنوان يک موجود مستقل، پرورش دهد. البته او هم به زودی قادر خواهد بود كه از خودش داستان بسازد و برای شما بگويد.
@quranekarim1398