☀️ به نام بهترین یاریگر توانا
خدایا یاورم باش تا
زبانم ذکر ..
سکوتم فکرباشد
روزتون به خیر
السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ سلام و ادب
روز سه شنبه زیبایتان به خیر
🌺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ🌺
✅ ذکر روز سه شنبه :
(یا ارحم الراحمین /ای بخشنده ترین بخشندگان)(۱۰۰مرتبه)
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹
آیات صفحه🌹(566)🌹را تلاوت کرده و به پیامبران و امامان و خانم فاطمه الزهرا(س) و خانم معصومه (س)هدیه می نماییم:
☀️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
صفحه ۵۵۷ مصحف شریف
سوره مبارکه تغابن
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5935954371429795312.mp3
825.5K
🔸ترتیل صفحه ۵۵۷ با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : حجازکار- نهاوند
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
قرآن ترجمه المیزان
سوره 64
سوره مبارکه التغابن
صفحه 557
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (10)
و کسانى که کفر ورزيده و آيات ما را تکذيب کرده اند، اينان اهل آتش اند که در آن جاودانه خواهند بود و چه بد بازگشتگاهى است! (10)
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ ۚ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (11)
هيچ مصيبتى نمى رسد مگر به اذن خدا; و هر کس به خداوند ايمان آورد قلب او را هدايت مى کند، و خدا به هر چيزى دانا است. (11)
وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ۚ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (12)
و خدا را اطاعت کنيد و از اين رسول فرمان بريد، پس اگر روى برگردانيد [بدانيد که] بر رسول ما رساندن آشکار [پيام] است و بس. (12)
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (13)
خداى، هيچ معبودى جز او نيست، پس مؤمنان بايد تنها به خداوند توکّل کنند. (13)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ۚ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14)
اى کسانى که ايمان آورده ايد! همانا برخى از همسران و فرزندانتان دشمنانى براى شما هستند; پس، از آنان برحذر باشيد و اگر [از خطايشان ]درگذريد و [بى توبيخ ]چشم پوشى کنيد و آن را بپوشانيد [خدا نيز با شما چنين کند]، به يقين خداوند آمرزگار و رحيم است. (14)
إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ۚ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (15)
جز اين نيست که اموال و اولاد شما [وسيله ]امتحان اند و مزد بزرگ فقط نزد خدا است [و به کسانى مى دهد که در اين امتحان پيروز شوند]. (15)
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ ۗ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (16)
پس تا مى توانيد از خدا پروا داشته باشيد و گوش بدهيد و اطاعت کنيد، و مالى را به نفع خودتان انفاق نماييد و کسانى که از [شرّ] بخل خويش محفوظ بمانند اينان همان ظفرمندانند. (16)
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۚ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ (17)
اگر به خدا قرض بدهيد قرضى نيکو، آن را برايتان مضاعف مى کند و شما را مى آمرزد، و خداوند بسيار شکرگزار و بردبار است. (17)
عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (18)
داناى نهان و آشکار و عزّتمند و حکيم است. (18)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
نکته تفسیری صفحه ۵۵۷:
هیچ مصیبتی رخ نمی نماید، مگر با اجازه ی خدا:
جهان هستی، مجموعه ای از اتّفاق هاست؛ اتفاق های خوب یا بد. امّا هر یک از این اتفاق ها، نتیجه ی اسباب و علل خاصّی است که آن اسباب و علل نیز اسباب و علل دیگری دارند. مثلاً زلزله که برای ما یک حادثه ی ناگوار است، در پی حرکت لایه های زمین به وجود می آید. این حرکت نیز نتیجه ی فشار مواد مذاب از زیر است. مواد مذابِ هسته ی زمین نیز از زمانِ جدا شدن زمین از خورشید تاکنون، داغ و جوشان است. این علّت ها، مانند حلقه های زنجیر، به هم متصل هستند؛ ولی سرانجام به یک علّت اصلی می رسند که خود آن، علّت دیگری ندارد و مخلوق نیست؛ بلکه خالق و آفریدگار علّت های دیگر است. او تمام اسباب و علل جهان را به وجود آورده و به آنها تأثیر ویژه ای بخشیده است. آتش به خواست او می سوزاند و آب به فرمان او آتش را خاموش می کند. بنابراین اگر ما دستمان را با آتش بسوزانیم، میتوانیم آن را به خودمان و همچنین به خدا نسبت دهیم. ما دستمان را سوزانده ایم؛ زیرا با اختیار خود این کار را کرده ایم. و آتش با اجازه ی خدا، دستمان را سوزانده؛ زیرا تأثیر سوزانندگیِ خود را از خدا گرفته است.
آیه ی مورد بحث به همین نکته اشاره میکند، بیان می فرماید که تمام حوادث ناگوار، به نحوی به خواست خدای بزرگ مرتبط است. هر کس به هر شکلی که بمیرد، یا به هر صورتی بیمار شود، یا حادثه ای برایش رخ نماید، از حوادثی تأثیر پذیرفته که تأثیر آن حوادث به خواست خدا بوده است. البتّه این نکته بدین معنا نیست که انسان باید در برابر تمام حوادث سکوت کند و تسلیم باشد؛ بلکه وظیفه ی انسان در برابر بسیاری از حوادث، پیشگیری، برخورد و مقابله است. مثلاً ما در برابر کسی که با چاقو به ما حمله ور شده، باید عکس العمل نشان دهیم؛ هرچند می دانیم که او با اجازه ی خدا زنده است و چاقویش نیز با اجازه ی خدا می بُرَد؛ ولی خدا به ما عقل و اختیار داده و از ما خواسته که در برابر ظلم و ستم تسلیم نشویم، و تا جایی که میتوانیم، برای آزادی و رهایی خود بکوشیم. یا اینکه ما در برابر زلزله باید از خود محافظت کنیم؛ هرچند می دانیم که زلزله، جزئی از حوادث جهان خلقت است، و جهان خلقت، مجموعه ای از قوانین آفریدگار هستی لست. البته در مواردی که تلاش ما به جایی نمی رسد، در برابر حوادث و مشکلات زندگی صبر می کنیم و مطمئن هستیم خدایی که این سختی ها را پدید آورده، پاداش فراوانی برای صبر و تحمّل در برابر مشکلات، برایمان در نظر گرفته است.[1]
[1] - در نگارش این متن از تفاسیر المیزان و نمونه، ذیل آیه ی مورد بحث استفاده شده است.
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
می توانید ویژه برنامه "۱۹ بهمن ۱۳۹۹" که با حضور خانواده محترم نظری از پایگاه شهید بابایی و دو نابغه قرآنی این خانواده و مایه فخر و مباهات مجموعه قرآنی دارالقرآن الکریم (حدیث۱۲ ساله و ثنا ۵ ساله) را در تلوبیون ببینید👇
http://www.telewebion.com/episode/2500411
┄━•●❥ #پلاک_سوخته ❥●•━┄
#پارت_چهل_و_هشتم
کل مسیر منتهی به خانه، حرف های فرزام را مرور کردم. حرف هایش مرا به فکر وا داشته بود. چطور می توانستم بگویم هر وقت که خواستی پی خواسته ات برو! چطور جانم را در دل خطر می فرستادم. چطور می توانستم کنج خانه بنشینم و چشم انتظار آمدنش باشم اما خدای نکرده زبانم لال خبر نیامدنش را برایم بیاورند. عجب دلی دارد فرزام چطور می تواند دل بکند و برود! هضمش کمی برایم سخت است باید همین ابتدای کار تکلیفم را با خواسته ی فرزام مشخص کنم و جواب نهایی را به او اعلام کنم. دل از دلش بکنم و بگویم نه! همین الان نداشته باشمش بهتر از این است که دو روز دیگر... آه! زبانم لال! آخر چطور می توانم نه بگویم و نیمه ی جانم را به دیگری بسپارم! خدا بگم چکارت نکند فرزام، کلام امروزت دلشوره به جانم انداخته و تشویش همنشینم گشته. اصلا تو را چه به شهادت، پسرک مارک دار دانشگاه! تو را چه به نترس بودن در برابر مرگ، برادر لاکچری!
بالاخره بعد از کلی قدم زدن، پاهایم روی موزائیک حیاط باز شد. پشت در تکیه دادم، پشت هم آه کشیدم و نگاهم را به آسمان پر ستاره دوختم. تعداد آه هایم داشت بیشتر می شد که نگاه نافذ مادر از پشت پنجره دستور توقف آه های بیشمار را صادر کرد. مادر مانند ماموران راهنمایی و رانندگی مرا جلوی ورودی پذیرایی نگه داشت و رفتن به اتاقم را ممنوع کرد، هر یک قدم حرکت جریمه ای سنگین را در برداشت. سوال هایش شروع شد: «اتفاقی افتاده؟ چرا پریشونی؟ فرزام چیزی بهت گفته؟ حرف بزن دختر، جون به سرم کردی که!» چادر را از سر درآوردم و به جان دکمه های مانتو افتادم «مادر من یکم امون بدید آخه! چیزی نشده، یکم خسته ام. همین. چرا از کاه کوه می سازید.» «عجب! مطمئن باشم چیزیت نیست؟» بوسه ای بروی گونه هایش کاشتم و گفتم: «بله مامان خوشگلم.» نگرانی روی چهره اش خودنمایی می کرد اما به ناچار حرف های مرا قبول کرد و اجازه رفتن را صادر کرد.
هر چه با خود کلنجار می رفتم با پدر صحبت کنم یا نه به نتیجه ای نمی رسیدم به مادر که نمی توانستم بگویم، قطعا مخالفت می کرد. جواب نه دادن به فرزام مساوی بود با جان دادنم. نمی توانستم یک لحظه به نبودن فرزام در زندگی ام فکر کنم پس قضیه جواب منفی، متنفی بود اما چطور کنار آمدن با عشق فرزام بسی برایم مشکل بود.
صدای در مرا به خود آورد. پدر با چای دبش مادر جان به دیدارم آمد. انگار خدا به دل پدر انداخته بود که کنارم بیاد تا حرف مانده در گلویم را به او بگویم و سرخود تصمیمی نگیرم. بعد خوش و بش های دختر پدری گفت: «مادرت نگرانته. میگه فاطمه از وقتی برگشته یه طوریه» بزور لبخند زدم «مامان همیشه خدا نگرانه.» زل زد به چشمانم «یعنی چیزی نیست که ما باید بدونیم» زل زدم به دستانش و گفتم: «چرا هست... منتها فقط می خوام به شما بگم»
_خب. اول چایی تو بخور. بعد بگو هر آنچه دل تنگت می خواهد.
نگاهم را از پدر گرفتم و سیر تا پیاز ماجرا را برایش شرح دادم. سکوت کرده بود و گوش هایش را به من قرض داده بود. حرف هایم که تمام شد انگار باری از روی دوشم برداشته شد و سبک شدم... نگاهم را معطوف صورتش کردم و گفتم: «بابا نمی خوایین چیزی بگین. نظر شما چیه؟» دستانم را در دستانش گرفت «ببین دخترم من متوجه شدم که چقدر به فرزام علاقه داری. فرزام از نظر من کاملا تایید شده است و مطمئنم در کنارش حالت خوبه، آرامش داری، خوشبختت می کنه. منتها در مورد این قضیه باید خودت تصمیم بگیری، به قول خود فرزام شاید اصلا قسمتش نشه، شایدم زودی نصیبش بشه. می دونم که نمی تونی از فرزام بگذری و جواب نه بدی. پس حتی اگه من بگم نه، تو باز کار خودتو می کنی. فقط خوب فکراتو کن ببین می تونی دل به دل فرزام با خواسته اش بدی یا نه. این فکرم نکن که آره فعلا فرزام رو بدست بیارم بعد پایبندش می کنم و از این حرف ها... با اینجور حرف ها خودتو گول نزن.»
_یعنی به این زودی فرزام از خیر جونش می گذره؟!
+یادته بهم گفتی فرزام یه مرد واقعیه، یکی مثل من!
_اوهوم
+اشتباه فکر می کردی
_چرا؟!
+فرزام از منم مردتره... اینو مطمئن باش.
بوسه به دستان گرمش زدم، اشک در چشمان هر دویمان حلقه زد.
_بابا.
+جون بابا.
_برام دعا کن. خیلی ام دعا کن.
+به روی جفت چشمام. ┄━•●❥ ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#حق_الناس_پیگرد_الهی_دارد
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
🌸🍃 @quranekarim1398