┄━•●❥ #پلاک_سوخته ❥●•━┄
#پارت_شصت_و_ششم
مراسم اسم گذاری به پایان رسید و اسم محمد بر سر زبان ها افتاد. محمدم غرق خواب ناز است و من در پی مشق شب عشقم... امشب نگاه آخر فرزام مدام جلوی چشمانم می آمد. همیشه اولین و آخرین ها در ذهن و قلب ماندگاری مادام العمر دارند. اولین و آخرین دیدار ما هم استثنا از این ماندگاری نیست. آخرین باری که می رفت مثل یک تکه ماه می درخشید. آخرین بار فقط من بودم و خودش، شب قبل همه در خانه بی بی جمع شده بودیم و فرزام همانجا از همه خداحافظی کرده بود، بگو بخندش طبق معمول به راه بود.
کاسه سفالی را پر آب کردم و چند برگ گل رز در آن انداختم و توی سینی کنار قرآن قرار دادم. دلم بی قرار تر از همیشه بود، تپش قلبم بیش از حد شده بود و کاری از دستم برنمی آمد. بعد کلی حرف زدن باید اجازه رفتنش را صادر می کردم تا دیرش نشود. این بار آخری دلم بهانه گیر شده بود، مدام پاپیچم می شد که نگذارم فرزام پایش را از خانه بیرون بگذارد. می گفت نگهش دارم حتی شده کنج خانه حبسش کنم تا هنگام دنیا آمدن فرزندمان کنارم باشد اما مگر ممکن بود فرزام را با بهانه و بی بهانه نگه داشت! فرزام مرد عمل بود، کاری را شروع می کرد تا آخر سر قول و قرارش می ماند، اهل دبه کردن نبود که حالا بگوید من تا فرزندم دنیا بیاید اسلحه بدست نمی گیرم! خاله بازی که نبود باید مردانه پای عهدش می ایستاد.
ماه های آخر خم شدن برایم ممکن نبود نشستم روی زمین، دستانش را از بند پوتین رها کردم و خودم مشغول گره زدن بندها شدم، محکمتر از همیشه گره زدم. هواشناسی چشمانم خبر از سیل داده و اشک هایم آماده بارش بودند، التماسشان کردم تا وقتی فرزام پایش را از خانه بیرون نگذاشته نبارند تا دل فرزام را آشوب نکنند. فرزام دستانم را گرفت و بوسه هایش را روی دستانم نشاند. دوستت دارم هایش را اینبار غلیظ تر ادا کرد. صدای تپش قلبم آنقدر بالا بود که فرزام هم می شنید، دست چپش را روی قلبم گذاشت و گفت: «آخ که من چقدر عاشق صاحب این قلبم. همیشه بتپ لطفا!» خندید، به روی ماهش لبخند زدم.
_خب خانومم اجازه هست؟
دهانم قفل شده بود و زبان از کار افتاده بود. چند دقیقه ای در سکوت سپری شد و چشمانمان به عشق بازیشان ادامه دادند. نگاهم را از چشمان فرزام گرفتم و به ساعت دوختم، طفلی دیرش شده بود و منتظر کلام من بود. کوله اش را روی دوشش انداخت، دستانم را در دست گرفت؛ لرزش دستانم در میان انگشتانش آرام گرفتند. دلم گرم شد و زبان به سخن افتاد.
_فرزام.
+جان فرزام.
_دوستت دارم مرد من.
+من بیشتر نیمه جانم!
_زود برگرد، ما منتظرتیم.
+چشم. خیلی چشم انتظارتون نمی ذارم.
_فرزام.
+جان فرزام.
_بدقلقی هامو نگاه نکن. بخدا من راضیم. به بی بی زینب سلام منو برسون. جون تو عزیز تر از جون عزیز حضرت زهرا که نیست. برو بسلامت.
گل از گلش شکفت و گفت: «فاطمه جونم سفارشتو به بی بی می کنم. دمت خیلی گرمه. یاعلی!»
_یازهرا!
رفت، دلم من هم دنبالش راه افتاد و بغض وامانده در گلویم ترکید.
.
.
صدای قرآن خواندن بی بی به گوش می رسید، محمدم خواب بود لای در را باز گذاشتم و پیش بی بی رفتم. سرم را روی شانه اش گذاشتم و گوش جان به صوت دلنشین قرآن سپردم. صدای تلفن در این وقت صبح دلشوره به جانمان انداخت. هر دو نگاهی بهم انداختیم، من میخکوب زمین شده بودم، پاهایم توان راه رفتن نداشتند، بی بی سمت تلفن رفت، صدایش آنقدر آهسته بود که چیزی دستگیرم نشد. آرام سمتش حرکت کردم، از کنار دیوار نیم رخش را می دیدم، یک دفعه گوشی از دستش افتاد؛ اشک روی گونه چروکیده اش چکید، نگاهش را به من دوخت و گفت: «چشمت روشن، فرزامت داره میاد!» همانجا کنار دیوار نشستم و آرام گریه کردم. زیر لب گفتم: «شکرخدا فدایی زینب داره میاد، داره میاد..!» پله ها را دوتا یکی بالا دودیم، کنار محمدم نشستم و گفتم: «می بینی تروخدا محمدم! بابات منتظر بود اسمتو بزاریم بعد بیاد لابد ترسید زودتر بیاد حرف حرف من بشه و اسمتو یه چی دیگه بزارم. عجب ناقلاست این بابات. پاشو دیگه پاشو محمدم چقدر می خوابی. باید حمونت کنم، لباس خوشگلایی که با بابات برات خریدیم تنت کنم، باید جفتمون مرتب باشیم. آخه بابات داره میاد.»
┄━•━┄ ┄━•●❥
طبق قرار دلانه من و محمدم به وقت دلتنگی سر مزار پدر شهیدش حاضر می شویم، دلتنگی مان با آمدن اینجا برطرف می شود. محمدم روی قبر پدرش دست و پا می زند، حسی به من می گوید فرزام گاهی برایش شکلک در می آورد و هر از گاهی محمدم را قلقلک می دهد که غش غش می خندد. باران چشم هایم جلوی دیدم را گرفتند، چشمانم تار می بیند اما هنوز هم فرزام را می بینم. صورتش مثل ماه می درخشد و لپ هایشان گل انداخته، چفیه روی دوشش هست و کمی خاک روی موهای مشکی اش نشسته. من اینجا بیصدا می بارم و او مقتدرانه ایستاده و لبخند به لب دارد. پایان! ❥●•━┄
#فاطمه_قاف
#حق_الناس_پیگرد_الهی_دارد
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
@quranekarim1398
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 داعش جدید با ادبیات فارسی در مرزهای ایران
🔹درگیری برای امرار معاش یا داعشی گری ....
♦️با آمدن جو بايدن در تدارك ايجاد داعشى جديد اما نه در سوريه و عراق بلكه در مرزهاى ايران در حال عضو گيرى و تشكيل شدن است . اينبار قصد حلب ، حمص و بوكمال را نكرده اند بلكه نيت سيستان و بلوچستان ،كردستان ، كرمانشاه و تمام ايران را دارند .
♦️ شعارها ، پرچم ، نحوه پوشش ، نحوه رجز خوانى ها براى همه ما تداعى اعمال داعش را دارد . با شعار حق طلبى به حمايت از شيطان بزرگ نيرو مى طلبند.
♦️حال آيا اين همه رجز خوانى براى سوخت برى است؟
◀️ آيا براى قاچاق سوخت است؟
◀️ پس چرا از 42 سال پیش مسئله را پی گرفته اند؟
🔸 مشکل در این است که دنبال حاکمیت هستند نه معاش!
اگر موضوع را ساده ببينيم چيزى طول نمى كشد كه دوباره سر بريدن هاى صدها نفرى از مرد و زن و كودكان مظلوم آغاز خواهد شد.
دوباره بازار فروش زنها و دختران شروع خواهد شد
💥ولى نه از زنهاى مسيحى و ايزدى
◀️ بلكه از زنان و دختران شیعه و اهلسنت و ... ایرانی؛
فریبا تبلیغات را نخوریم واقع بین باشیم
┄
@quranekarim1398
┅═✧❁🌸🍁🌸❁✧═┅┄
کارگاه انصاف_15.mp3
11.06M
#کارگاه_انصاف ۱۵
▪️بیانصافترین انسانها، کسانی هستند که در حق خودشان بیانصافی میکنند.
- و کسانی که در حق خودشان، انصاف را رعایت نمیکنند؛ قطعاً نمیتوانند در حقّ دیگران انصاف را رعایت کنند.
- من، شما، ایشان و .... حتماً در حق خودمان، بی انصافی کردهایم و میکنیم!
💥 چگونه؟
@quranekarim1398
●➼┅═❧═┅┅───┄
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
صبح شد
بازهم آهنگ خدا می آید
چه نسیم ِخنکی!
دل به صفا میآید
به نخستین نفسِ
بانگِ خروس سحری
زنگِ دروازه ی
دنیا به صدا میآید
سلام صبحتون بخیر🌺
@quranekarim1398
┄┅─✵💝✵─┅┄
صفحه ۵۷۸ مصحف شریف
سوره مبارکه قیامه و سوره مبارکه دهر(انسان)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_6001575192470488365.mp3
950.3K
🔸ترتیل صفحه ۵۷۸ با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : حجاز
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
قرآن ترجمه المیزان
سوره 75
سوره مبارکه القيامة
صفحه 578
كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ (20)
چنين نيست [که مى پنداريد] بلکه شما اين دنياى زودگذر را دوست مى داريد. (20)
وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ (21)
و آخرت را وامى گذاريد. (21)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ (22)
چهره هايى آن روز شاداب اند; (22)
إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (23)
[و با نور ايمان] به پروردگارشان مى نگرند. (23)
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ (24)
و چهره هايى آن روز در هم کشيده اند; (24)
تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ (25)
زيرا مى دانند که عقوبتى کمرشکن بر آنان تحميل مى شود. (25)
كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ (26)
آرى، وقتى که جان به گلوگاه، برسد; (26)
وَقِيلَ مَنْ ۜ رَاقٍ (27)
و گفته شود: چه کسى شفا دهنده است؟ (27)
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ (28)
و [محتضر] يقين کند که اين جدايى [از دنيا ]است; (28)
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ (29)
و ساق پاى او به ساق ديگرش پيچد; (29)
إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ (30)
آن روز فقط به سوى پروردگارت سوق داده مى شود. (30)
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ (31)
پس [اين انسان سرکش] نه تصديق [حق] کرد و نه نماز گزارد. (31)
وَلَٰكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ (32)
بلکه [آن را] تکذيب کرد و روى گردانيد. (32)
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطَّىٰ (33)
سپس با کبر و غرور به سوى اهلش رفت. (33)
أَوْلَىٰ لَكَ فَأَوْلَىٰ (34)
واى بر تو! پس واى بر تو! (34)
ثُمَّ أَوْلَىٰ لَكَ فَأَوْلَىٰ (35)
باز هم واى بر تو! پس واى بر تو! (35)
أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى (36)
آيا اين انسان مى پندارد که مهمل رها مى شود؟ (36)
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَىٰ (37)
آيا او قطره اى از منى نبود که [در رحم] ريخته مى شود؟ (37)
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ (38)
سپس خون بسته اى شد، آن گاه خداوند آن را شکل داد و درست بپرداخت. (38)
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَىٰ (39)
و دو جنس مرد و زن را از آن پديد آورد. (39)
أَلَيْسَ ذَٰلِكَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَىٰ (40)
آيا اين خدا قادر نيست که مردگان را زنده کند؟ (40)
سوره 76
سوره مبارکه الانسان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا (1)
آيا مدّتى از روزگار بر انسان گذشت که او چيزى قابل ذکر نبود؟ [آرى]. (1)
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا (2)
همانا ما انسان را از نطفه اى ممزوج آفريديم، در حالى که اراده امتحان او را داشتيم; ازاين رو او را شنوا و بينا کرديم. (2)
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (3)
به راستى ما راه را به او نمايانديم، خواه سپاسگزار باشد و خواه کفران پيشه. (3)
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا (4)
به يقين ما براى کفران پيشگان، زنجيرها و غلّ ها و آتشى برافروخته آماده ساخته ايم. (4)
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا (5)
همانا نيکان از پيمانه اى مى نوشند که آميزه آن کافور است، (5)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
نکته تفسیری صفحه ۵۷۸:
راه و بیراهه:
اگر از ما بخواهند که چند ویژگیِ اصلی انسان را بیان کنیم، همه ی ما «اختیار» را حتماً جزء آنها نام خواهیم برد. اختیار، ویژگی جدانشدنی انسان از اوست، و همین صفت است که او را از دیگر جانداران جدا کرده، شایسته ی ستایش یا سرزنش می کند. ما هیچگاه به زنبور برای درست کردن عسل یا به گاو برای ساختن شیر «آفرین» نمی گوییم؛ ولی یک انسان را برای یک اختراعِ مفید تحسین می کنیم. علّت این مطلب، روشن است؛ زیرا زنبور و گاو، هیچ اختیاری در ساختن عسل یا شیر ندارند و بدون اینکه خود بخواهند و تنها بنا بر آفرینش خدای بزرگ، عسل و شیر می سازند؛ ولی یک انسان، با اختیار خود و تحمّل رنج های فراوان، به یک اختراع بزرگ دست می یابد. همچنین ما هیچگاه یک شیر را برای کشتن و دریدنِ یک آهو سرزنش نمی کنیم؛ ولی انسانی را برای سیلی زدن ناروا به گوش یک نفر یا کندنِ بی علت یک درخت سرزنش می کنیم؛ زیرا شیر، به فرمان غریزه و بدون فکر و عقل، آهو را می کُشد؛ ولی انسان، دارای عقل و فکر و شعور است و رفتار و کردارش را خودش رقم می زند. منشأ وجود دادگاهها و کیفرهای گوناگون نیز «اختیار» انسان است.
حال اگر انسان مختار بدون هیچ برنامه و هدفی در دنیا قرار می گرفت، چه اتّفاقی می افتاد؛ چه اینکه هم انسان، خواسته ها و امیال گوناگونی دارد و هم امکاناتِ روی زمین محدود است؟ از همه ی اینها مهم تر اینکه دنیا، نخستین مرحله ی زندگی انسان است و پس از آن، مراحل بسیار بزرگتری پیش روی انسان قرار دارد. به راستی آیا ممکن است خدای حکیم، انسان را در چنین وضعی به حال خود رها کند؟ بی شک اگر چنین اعتقادی داشته باشیم، حکمتِ خدا را انکار کرده ایم. از این رو خداوند با فرستادن پیامبران، برنامه ی زندگی انسانها را به آنان نشان داده و راه صحیح زندگی را برایشان مشخّص کرده است؛ راهی که فرجام آن، بهشت است؛ جایی که اختیار انسان به طور کامل شکوفا می شود و انسان هر چه بخواهد، در اختیارش قرار می گیرد؛ نعمت هایی که حقیقت آن توصیف شدنی نیست و آیات 5 تا 22 همین سوره، گوشه ای از آنها را برای ما توضیح داده اند. همچنین پیامبران، از سوی خدا، راههای انحرافی را به ما نشان داده اند؛ راههایی که فرجام آنها دوزخ است؛ جایی که به فرمودهی آیه ی 4 همین سوره، ساکنانش در غل و زنجیر و آتش سوزان قرار دارند. آری، دین خدا، راهی به سرای آزادی و خوشبختی است، و راههای دیگر، بیراهه هایی به سوی سرای اسارت و بدبختی هستند. اکنون ماییم و دوراهی سعادت و شقاوت که می توانیم با قدم گذاشتن در راه هدایت، شکر آن را به جای آوریم، یا با حرکت در بیراهه های گمراهی، از ناسپاسانِ نعمتِ هدایت باشیم.
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۲ اسفند ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 02 March 2021
قمری: الثلاثاء، 18 رجب 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹وفات حضرت ابراهیم پسر حضرت رسول اکرم، 10ه-ق
🔹آغاز خلافت یزید لعنة الله علیه، 60ه-ق
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️8 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️9 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
▪️15 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
▪️16 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
@quranekarim1398