فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هممون گله هایی داریم...
قطعا ضعف ها و مشکلات بسیاری هم هست...
اما یادمان نرود.... این خانه با تمام بدعهدی های اهالی اش... حرم است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🌸 فرا رسیدن سالروز میلاد حضرت علی اکبر (علیهالسلام) و روز جوان مبارک
44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#ببینید
#سرود
« سر سپرده هاتو عشقه
خاک زیر پاتو عشقه »
• مدّاح: #حاج_مهدی_رسولی
- ویژه مراسم جشن میلاد حضرت علیاکبر علیهالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هرچه بتونید یادم امام زمان (ارواحنا فداه) باشید ضرر نمی کنید!
👤 آیت الله مصباح یزدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: قرآن نیازهای بشر را در همۀ ادوار پاسخ میدهد.
#آیت الله بهجت
🔴دائم سوره قل هو الله احد را بخوانید و ثوابش را هدیه کنید به امام زمان علیه السلام که این کار عمر شما را با برکت میکند و مورد توجه خاص حضرت قرار می گیرید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی نکته تکان دهنده ای بود این کلیپ
شهدا برای جانشان انقدر حساب کتاب نکردند🇮🇷😭
ما برای یک رای دادن و حضور در انتخابات کشور انقدر چرتکه میندازیم ،😔😔
با نشر مطالب در ثواب آنها سهیم باشید
#شرح_قرآنی_دعای_ندبه
فرازهایی از این دعای ندبه
🟠وَ ذلِكَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّءَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ، وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ، فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ، مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً؛
🟡 پیروزی اسلام بر تمام ادیان را محال نبینید؛ زیرا با نگاهی به تاریخ اسلام مشاهده می کنیم که چگونه خداوند پیامبر و یارانش را بر مکه مسلط و آن را محل پیروزی واقعی مسلمین کرد. همان خدایی که مکه را با دارا بودن نشانه های روشن و مقام ابراهیم و اولین خانه امت و خانه امن با پیروزی در فتح مکه در اختیار و جایگاه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم قرار داد، می تواند بار دیگر مکتب او را بر تمام ادیان غلبه دهد و نگرانی کفار در این اراده و وعده الهی اثری ندارد.
جملات پایانی این فراز از دعای ندبه نیز به آیات ۹۶ و ۹۷ سوره آل عمران اشاره دارد:
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً؛ همانا اوّلین خانه ای که برای (عبادت) مردم مقرّر شد، همان است که در سرزمین مکّه است که مایه برکت و هدایت جهانیان است. در آن (خانه) نشانه های روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است و هر کس به آن وارد شود، درامان است».
«بَکّه» به معنی محلّ ازدحام و اجتماع مردم است.
🔸 یکی از ایرادهای بنی اسرائیل این بود که چرا مسلمانان با توجّه به قدمت بیت المقدّس که هزار سال پیش از میلاد به وسیله حضرت سلیمان ساخته شده است، آن را کنار گذاشته و کعبه را قبله ی خود قرار داده اند. این آیه در پاسخ آنان می فرماید: کعبه از روزگار نخستین، اوّلین خانه ی عبادت بوده و قدمت آن نیز بیشتر از هر جای دیگر است.
🔸امام صادق عليهالسلام با توجّه به جمله «أَوَّلَ بَیْتٍ» فرمودند:
چون مردم مکّه بعد از کعبه اطراف آن جمع شدند، پس حقّ اولویّت با کعبه است؛ بنابراین، برای توسعه مسجدالحرام می توان خانه های اطراف کعبه را به نفع حرم خراب کرد.
🔸حضرت علی عليهالسلام می فرمود:
خداوند تمام مردم را از آدم عليهالسلام تا آخرین نفر با همین سنگ های کعبه آزمایش می کند.
🔸امام باقر عليهالسلام فرمود:
حضرت آدم و سلیمان و نوح عليهمالسلام نیز دور همین کعبه، حج انجام داده اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐خیلی جالب و شنیدنی!
✳️در محضر استاد قرائتی:
مهدی جان!
شما کی هستید که من نیت میکنم شما دیگران را وامی دارید که انجام شود؟
ما بقول مقام معظم رهبری صاحب داریم.
حدیثی دیدم که امام زمان عج میفرماید:
من روزی صدبار به شما دعا می کنم و اگر دعای من نبود، دشمنان شما را قورت می دادند.
مهدی شناسی
داستان زندگی مادر امام زمان عجل الله
مادر امام زمان عجل الله زندگی بسیار خاصی داشته اند، ایشان بانویی نمونه بوده اند. ایشان را با اسم های ملیکا، ملیکه، نرجس و نرگس می شناسند.
داستان زندگی مادر امام زمان عجل الله
ملیکا (نرگس خاتون) از طرف پدر، دختر ((یشوعا)) فرزند امپراطور روم شرقی بود، و از طرف مادر، نوه ((شمعون)) بود.شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسی علیه السلام و وصی او بود.
ملیکا با اینکه در کاخ و با خاندان امپراطوری زندگی می کرد، اما آنچنان پاک و باعفت بود که گویی نسبتی با این خاندان نداشت، بلکه به مادر و خانواده مادری خود رفته و زندگیش از صفا و معنویت و پاکی خاصی برخوردار بود. از این رو نمیخواست با خاندان امپراطوری دنیاپرست ازدواج کند بلکه دوست داشت در یک خانواده پاک و خداپرست، زندگی کند. خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را به طور عجیب به خواسته اش رساند.
مراسم ازدواج بانو ملیکا در قصر
وقتی که ملیکا به سن ازدواج رسید، جدش امپراطور روم خواست او را به همسری برادرزاده اش در آورد. با توجه به اینکه کسی نمیتوانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید،امپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکا خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار با شکوهی ترتیب داد که در آن مجلس،سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند.
تشریفات مراسم عقد فراهم شد، روحانیون برجسته مسیحی، کنار تخت با لباس مخصوص، شمعدان به دست، در دوطرف به صف ایستادن و کتاب مقدس انجیل در دست داشتند، همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد، کاخ لرزید، و هرکسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده اش نیز بر زمین افتادند.
ترس و لرز حاضران را فراگرفت، یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: «این حادثه عجیب، نشانه خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». امپراطور اعلام ختم مجلس کرد، و همه رفتند.
مدتی گذشت و امپراطور تصمیم گرفت مراسم ازدواج ملیکا را دوباره برگزار کند. دستور داد مجلس را در کاخ، مثل مجلس سابق آراستند، همین که مراسم عقد شروع شد، و کشیشان خواستند عقد را بخوانند، بار دیگر حادثه زلزله رخ داد و همه حاضران پریشان شدند و رنگها پرید و مجلس به هم ریخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از کاخ بیرون آمدند و به خانههای خود رفتند. امپراطور، بسیار ناراحت شد، در اندوه و فکر فرو رفت و لحظه ای این دو حادثه عجیب را فراموش نمیکرد.
خواب ها و پیام ها به بانو ملیکا
گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنان افرادی نبود، و آرزوی رفتن به خانه ای که پر از صفا و معنویت و خداپرستی باشد میکرد، اما دو حادثه ای که رخ داد، او را نیز غرق در تفکر کرد. با خود میگفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام کجا خواهم رفت؟ خدایا به من کمک کن و مرا نجات بده…» او همچنان فکر میکرد و اندوهگین بود تا اینکه در شب، خوابش برد، در عالم خواب دید، جدش شمعون همراه حضرت مسیح و یاران مخصوص حضرت مسیح وارد کاخ شدند، ناگهان منبری بسیار با شکوه به جای تخت امپراطور گذاشته شد، سپس دید دوازده نفر که مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد کاخ شدند، در عالم خواب به ملیکا گفته شد:
اینها که وارد شدند، پیامبر اسلام صلی الله و امام علی و امام حسن و امام حسین، امام سجاد،امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام هستند…
ناگهان مشاهده کرد که پیامبر اسلام رو به حضرت مسیح کرد و فرمود: ما به اینجا آمدهایم تا «ملیکا » را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم. شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبه عقد را خواند و «ملیکا» را به عقد امام حسن عسکری (ع) در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران حضرت مسیح به این عقد گواهی دادند.
«ملیکا» میگوید: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتی جدم امپراطور روم نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم، و با خود می گفتم من در اینجا، و امام حسن عسکری (ع) در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانه او راه مییابم، محبت امام حسن عسکری (ع)، سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم، تمام پزشکان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بینتیجه ماند، چرا که بیماری من، بیماری جسمی نبود! تا با معالجه آنها، خوب شوم. روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم، گفتم: آرزویم این است که ۰۰۰۰