📇 تفسیر سوره مبارکه #شوری ـ آیه ۳۲
📚 مفسر: علامه محمدحسین #طباطبایی ـ (تفسیر المیزان)
🔸" وَ مِنْ آياتِهِ الْجَوارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ"
🔹كلمه" جوارى" جمع" جاريه" است كه به معناى كشتى است.
🔸و كلمه" أعلام" جمع" علم" است كه به معناى علامت است. و كوه را (از آن جهت كه علامت راهها است) علم مى گويند، و اگر كشتى را به كوه تشبيه كرده به منظور افاده بزرگى آن بوده و بقيه الفاظ آيه روشن است.
🔹" إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَواكِدَ عَلى ظَهْرِهِ ..." ضمير در كلمه" يشا" به خداى تعالى برمى گردد، مى فرمايد: اگر خدا بخواهد باد را فرو مى نشاند.
🔸 و كلمه" رواكد" جمع" راكدة" به معنى ثابت و پا بر جا است. و معناى آيه اين است كه: اگر خدا بخواهد باد را كه وسيله حركت كشتى ها است فرو مى نشاند و كشتى ها در وسط اقيانوسها از حركت باز مى ايستد.
🔹" إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ"
🔸كلمه" صبر" در اصل به معناى" حبس" است.
🔹 و كلمه" شكر" هم در اصل به معناى اظهار نعمت ولى نعمت به زبان يا به عمل است.
🔸 و معناى جمله اين است: آنچه كه در باره كشتى هاى حركت كننده بر پشت دريا به وسيله بادها گفتيم كه مردم و مال التجاره آنان را از ساحل اين دريا به ساحل آن دريا مى برد، خود آياتى است براى هر كسى كه نفس خود را از اشتغال به چيزهايى كه به دردش نمى خورد حبس مى كند، و به تفكر در نعمتهاى خدا مى پردازد، چون تفكر در نعمتها يكى از مصاديق شكر نعمت است.
🔹بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از" لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ" مؤمن است، چون هيچ #مؤمنى خالى از دو حال نيست، حال ضراء و حال سراء، اگر در حال ضراء و شدت قرار گيرد، #صبر مى كند و از صابران است، و اگر در حال سراء و رفاه باشد، از #شاكران خواهد بود.
@qurantehran
📇 تفسیر سوره مبارکه #شوری ـ آیه۴۵
📚 مفسر: علامه محمدحسین #طباطبایی ـ (تفسیر المیزان)
🔸" وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ"
🔹 ضمير در" عليها" به" نار" برمى گردد. گو اينكه قبلا نام آن برده نشده بود ولى مقام بر آن دلالت داشت.
🔸و كلمه" طرف خفى" به معناى نگاه ضعيف است، و اگر نگاهى ضعيف به آتش دوزخ و مكاره هول انگيز قيامت مى كنند، براى اين است كه نه مى توانند آن را ناديده گرفته، و خود را به غفلت بزنند، و نه برايشان امكان دارد كه درست و حسابى به آن نگاه كنند و چشم را از آن پر سازند، در مثل بمانند كسى هستند كه قاتلش با شمشير بالاى سرش ايستاده، چنين كسى نگاهى ضعيف به شمشير او مى كند. بقيه الفاظ آيه روشن است.
🔹" وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ"- يعنى خاسرانى كه تمامى خسرانها و حقيقت آن در ايشان جمع است، كسانى هستند كه در قيامت نفس خود و اهل خود را خاسر كردند، يعنى خود را از نجات محروم نموده و از اهل خود نيز بهره مند نمى شوند.
🔸بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از اهل خاسران، همسران حورى و خدمتگزاران بهشتى است، كه اگر ايمان آورده بودند از آنها بهره مند مى شدند.
و اين حرف بدى نيست، براى اينكه از آيات وراثت بهشت برمى آيد كه هر انسانى از بهشت و نعمتهاى آن سهمى دارد. كفار سهم خود را در دنيا از دست داده اند، در نتيجه مى توان گفت معناى" خسران خود و اهل خود" اين است كه خود را دوزخى نموده، و از حوريان و خدمتگزاران بهشتى خود را محروم ساخته اند.
🔹اين سخن را در آيه شريفه به مؤمنين نسبت داده، و مؤمنين در قيامت اين سخن را مىگويند هر چند در آيه شريفه از آن با فعل ماضى تعبير كرده و ليكن اين تعبير براى افاده حتمى بودن قيامت است، پس اينكه بعضى پنداشتهاند كه اين سخنى است كه مؤمنين در دنيا مى گويند، پندار صحيحى نيست، براى اينكه در مثل مقامى كه آيات مورد بحث در آن است، معنا ندارد خداى تعالى آن را به مؤمنين موجود در دنيا نسبت دهد.
🔸نكته ديگر اينكه گويندگان اين سخن در قيامت همه مؤمنين- حتى افراد ضعيف الايمان- نيستند، بلكه مؤمنينى هستند كه ايمان كامل دارند، همانهايى كه در قيامت اجازه دارند سخن بگويند، و هر چه هم مى گويند حق محض است، مانند اصحاب اعراف و شهداء، يعنى گواهان اعمال، كه قرآن در بارهشان فرموده:" يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ" نيز فرموده:" لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً".
🔹" أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذابٍ مُقِيمٍ"- اين جمله عذاب را بر اهلش مسجل مى كند، و مى فرمايد ستمكاران عذابى دائم و غير منقطع دارند. بعضى جائز دانسته اند كه تتمه كلام مؤمنين باشد.
@qurantehran
#قرائت_روزانه_قرآن_کریم
🌺صفحه ۴۸۹ مصحف شریف
🌸 سوره مبارکه #شوری و #زخرف
@qurantehran
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
📇 تفسیر سوره مبارکه #شوری ـ آیه۵۲
📚 مفسر: علامه محمدحسین #طباطبایی ـ (تفسیر المیزان)
🔸" وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ ..." 🔹از ظاهر سياق برمى آيد كه كلمه "كذلك" اشاره باشد به آنچه در آيه قبلى بود كه وحى را به سه قسمت تقسيم مى نمود. روايات بسيارى هم اين ظهور را تاييد مى كنند، چون در آن روايات آمده كه رسول خدا (ص) همانطور كه با وساطت جبرئيل- كه قسم سوم از وحى است- وحى الهى را مى گرفت، همچنين گاهى در خواب- كه از مصاديق قسم دوم است- آن را دريافت مى كرد، و گاهى هم بدون واسطه آن را تلقى مى فرمود كه همان قسم اول است.
🔸و مراد از اينكه فرمود:" وحى كرديم به تو روحى را"- به طورى كه گفته اند- همان وحى قرآن است، و صاحبان اين قول جمله" وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً ..." را مؤيد گفتار خود گرفته، و گفته اند: به همين جهت بايد بگوييم مراد از روح، قرآن است.
🔹ليكن دو #اشكال بر اين تفسير متوجه است:
➖اول اينكه هيچ شكى نيست در اين كه كلام در سياق بيان اين حقيقت است كه: اى پيامبر آنچه از معارف و شرايع كه هم خودت دارى و هم مردم را به سوى آن دعوت مى كنى از خود تو نيست، و تو چنان نبودى كه از پيش خودت آنها را دريابى، و به علم خودت كشف كنى، بلكه هر چه از اين مقوله دارى از ناحيه ما است كه به وسيله وحى بر تو نازل كرديم.
🔸در اين معنا هيچ شكى نيست، و بنا بر اينكه سياق كلام سياق افاده اين معنا باشد اگر مراد از وحى كه وحى شده #قرآن مى بود بايد در جمله" ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ" تنها به ذكر كتاب اكتفاء مى فرمود و ديگر حاجتى به ذكر ايمان نبود، چون گفتن قرآن شامل ايمان هم مى شد.
🔹مراد از اين كه مى فرمايد:" تو خودت درايت و فهم حقايق كتاب را نداشتى" اين است كه معارف جزئى عقايد و شرايع عمليش را كه در كتاب آمده خودت قبلا نمى دانستى. و درست هم هست، براى اينكه خداى تعالى بعد از نبوت و وحى علم به اين جزئيات را به او داد.
🔸و مراد از اينكه فرمود:" و تو نمى دانستى ايمان چيست" اين است كه تو واجد ايمان و التزام تفصيلى به يك يك معارف حقه و اعمال صالح نبودى. و اگر بپرسى چرا ايمان را به اعمال صالح تفسير كردى؟ مى گوييم در قرآن كريم اين استعمال آمده، و فرموده:" وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ"
🔹پس معناى آيه چنين مى شود: تو قبل از وحى روح، علمى به كتاب و معارف و شرايعى كه در آن است نداشتى، و متصف به اين ايمان كه بعد از وحى دارا شدى نبودى، و ايمان و التزام به يك يك عقايد و اعمال دينى نداشتى. و بنا بر اين آيه مورد بحث منافات ندارد با اينكه آن جناب قبل از بعثت هم ايمان به خدا داشته باشد و اعمالش همه صالح باشد، چون آنچه در اين آيه نفى شده علم به تفاصيل و جزئيات معارفى است كه در كتاب آمده، و نيز التزام اعتقادى و عملى به آن معارف.
🔸با اين بيان، استدلالى كه بعضى به اين آيه كرده اند كه" رسول خدا (ص) قبل از بعثت ايمان نداشته" رد مى شود.
و جاى هيچ شكى نيست كه حال رسول خدا (ص) قبل از بعثت با حال آن جناب در بعد از بعثت فرق داشته است.
🔹" وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا"- ضمير در كلمه" جعلناه" به روح برمى گردد. و مراد از اينكه فرمود" من نشاء" در فرضى كه مراد از روح قرآن باشد رسول خدا (ص) و مؤمنين به آن جناب خواهد بود، چون همه آنان از نور قرآن بهره مند شده و اهتداء مى يابند.
➖ و اما اگر مراد از آن، روح امرى باشد، در آن صورت مراد از كلمه" من نشاء" تمامى انبياء و گروندگان از امتهايشان خواهد بود، چون خداى تعالى به وسيله وحى اين روح به انبياء دو كار انجام داده،
🔸 يكى اينكه انبياء و امتهاى ايشان را به اين وسيله هدايت نموده،
🔸و ديگر اينكه انبياء را تسديد و تاييد نموده و به اعمال صالح هدايت و ارشاد فرموده است.
🔹و بنا بر اين فرض، آيه شريفه در مقام #تصديق رسول خدا (ص) مى باشد، آن جناب را در #ادعاى رسالتش و اينكه كتابش از ناحيه خدا و به وحى او است تصديق مى كند. و نيز در ادعايش به اينكه خودش به آنچه مردم را بدان دعوت مى كند ايمان دارد، تصديق مى نمايد.
🔸" وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ"- اين جمله اشاره است به اينكه آنچه پيامبر اسلام مردم را به سويش هدايت مى كند صراط مستقيم است، و همان چيزى است كه خدا مردم را به سويش هدايت مى كند، پس هدايت خدا و رسول خدا (ص) يك هدايت است، و دعوتشان يك دعوت است.
@qurantehran