#مرور_تاریخ
#حبیب_بن_مظاهر
🔻انتقام پسر حبیب بن مظاهر از قاتل پدرش
📌قاتل حبیب بن مظاهر سر مطهر او را از بدن پاكش جدا كرد و به گردن اسب خود آویخت و به كوفه رفت. قاسم، پسر تازه بالغ حبیب، چشمش به سر پدر افتاد و از پی آن سواره راه افتاد. چون به دارالاماره رسید قاسم نیز به دنبال وی داخل شد و همچنان آن مرد را تعقیب می كرد به صورتی كه مرد تمیمی بدگمان شد و پرسید: ای پسر! چه می خواهی! چرا دنبال من راه افتاده ای؟
گفت: چیزی نیست.
مرد تمیمی گفت: پس چرا مرا تعقیب می كنی؟
پسر حبیب گفت: این سر كه با توست سر پدر من است. آیا آن را به من می دهی تا به خاك بسپارم؟
گفت: نه، امیر راضی نیست كه او دفن شود و من می خواهم از امیر پاداش بگیرم.
پسر كه این سخن را شنید گفت: خدا پاداشی به تو ندهد جز بدترین پاداشها، كه به خدا سوگند كسی را كه از تو بهتر بود كشتی.
این سخن را گفت و گریست.
قاسم بن حبیب این منظره را به یاد داشت تا بزرگ شد و اندوهی نداشت جز آنكه به دنبال قاتل پدر برود و هر جا فرصتی به دست آورد، او را به قتل برساند و انتقام خون پدر را از او بگیرد تا اینكه زمان مصعب بن زبیر فرارسید. مصعب به منطقه ای به نام «باجمیراء» رفت تا با دشمن بجنگد. قاسم نیز در لشكر مصعب بود كه ناگهان قاتل پدر را در خیمه اش مشاهده كرد. قاسم آن خیمه را نشان داد و پیوسته مراقب بود تا نیمروزی بیامد و او را خفته دید، پس فرصت را غنیمت شمرد و او را بكشت.
📚زندگانی امام حسین(ع)-سید هاشم رسولی محلاتی ص ۴۳۰
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
┅┅❅❈❅┅┅
🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی
🆔 @r_kh_tarikh
🌐 www.r-kh-tarikh.rzb.ir