#مقاوم_به_بی_پوشکی
یادم آمد آن منبری بالای منبر وعظ میکرد...
در تفسیر #یعبد_الله_علی_حرف، می گفت از اسلام مقداری را بگیری ومقداری را رها کنی..
امشب و در هیاهوی #پوشک -که انصافا صداوسیما هم در آب به آسیاب ریختن این به هم ریختگی کم نگذاشت-، سری زدم به چند فروشگاه اطراف منزلمان...
قفسه های پوشک، خالی بود از پوشک هایی که قبلا می خریدم، درست مثل این روزهای جیب خیلی از کارگران روز مزد.
یادم امد شبیه این اتفاق اول انقلاب هم افتاد، عده ای یخچال ها را از کلهپاچه پر کرده بودند، که ممکن است قحطی بیاید... آن ها مردند ولی نه از نخوردن کله پاچه، که از حرص، از بی اعتمادی به رازق، از خود بینی و دنیا پرستی...
حتما این چند روز، عده ای رفته اند و کارتن ، کارتن پوشک خریده اند که نکند بچه ی ما از بی پوشکی بمیرد... آن ها که توانایی خرید چند کارتن پوشک یکجا دارند، ده، بیست درصد گران شدن پوشک، اذیتشان نمی کند، بلکه حرص دنیاست که دائم دست در گلویشان انداخته و رهایشان نمی کند...
شنیده ام در بعضی کشور های اروپایی، کالایی که کم میشود مردم نمی خردند یا میبرند آن هایی را که دارند، به فروشگاهایشان پس می دهند یا... من کاری به راست و دروغش ندارم -که البته اتفاقاتی شبیه جمعه سیاه ایالات متحده، باور این موضوع را برایم سخت می کند- اما من مسلمانم، شیعه ام و پیرو امام غنی ای هستم که خودش و خانواده اش چند روز چیزی برای خوردن نداشتند و فقرا را اطعام می کردند...
من تا آخرین پوشک پسرم تمام نشود، برایش پوشک نخواهم خرید، بعد از آن هم اگر نیاز باشد، همان کار را خواهم کرد که مادرانمان می کردند...
پسر من به بی پوشکی مقاوم است، او از بی پوشکی نخواهد مرد... من به به او یاد خواهم داد به جای آنکه گلویش را با شعار های بی عمل و افکار روشن فکر نماها و آروغ های وطن پرستان و نوع دوستان، پاره کند، به امامش اقتدا کند، و وقت تنگی رزق، بیشتر هوای دیگران را داشته باشد... من پسرم را وطن پریت بار نخواهم آورد، من تلاش میکنم او شیعه مرتضی علی باشد...
ارسالی خانم س. کمالی برای #راه_نجات
@raahenejat