eitaa logo
اطلاع رسانی رهپویان🌼
1.4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
644 ویدیو
0 فایل
🌸مدیریت گسترده پربازده #رهپویان @Parrvaz_sorkh
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از تعریف می‌کند که یک روز با بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ استاد فرمودند برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از پرسیدم کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم میپختم ...👇🔴 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db 😔👆کاش مام بلد بودیم🔴
یکی از تعریف می‌کند که یک روز با بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ استاد فرمودند برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از پرسیدم کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.گفتم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم میپختم...👇🔴 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db 😔👆کاش مام بلد بودیم🔴
یکی از تعریف می‌کند که یک روز با بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ استاد فرمودند برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از پرسیدم کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.گفتم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم میپختم...👇🔴 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db 😔👆کاش مام بلد بودیم🔴
⭕️داستان واقعی ❗️❗️❗️ 📌بخاطر کار به شهر بزرگی اومدم رویمون خانوم ۳۰ ۴۰ ساله ای بود که هر روزبه ای خونه ما می امد همیشه هم کرده و . هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد خوابم می‌گرفت و میشدم تا اینکه شک کردم رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو و بعد رفتم خونه بعد یه ساعت دیدم .. 😰 ❌ادامه ی سرگذشت واقعی👇❤️‍🔥 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194