eitaa logo
ربط عاشقی 🇵🇸
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
105 فایل
ربط دل من و تو ربط عاشقی‌ست/اینجا سخن ز کهتر و مهتر نمی‌رود رهبرحکیم انقلاب ۹۲/۲/۲ بانوان ستاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان ارتباط با ادمین: @jebhe97
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻خیلی زود خسته و درمانده می‌شود! خیلی زود پا پس می‌کشد و تسلیم می‌شود! شاید اقتضای سن و سالش باشد، شاید من کوتاهی کرده باشم، شاید دوستانش و... و اینقدر این شایدها در ذهنم تلنبار شده است که من هم درمانده شده‌ام... درمانده و خسته از کلنجار رفتن با او... کلنجار رفتن با پسرکم که این روزها از شنیدن همین پسوند کاف چسبیده به اسمش، رنگ به رنگ و ناراحت می‌شود و با زبان بی‌زبانی به من می‌فهماند که او دارد مردی می‌شود برای خودش... برای من... 🍂 مردِ کوچک این روزهای من! چرا اینقدر زود جا میزنی؟ چرا نمی‌ایستی پای خواسته‌هایت، پای هدفت، پای آرمانت، چرا نمی‌جنگی؟ چرا زود دو دستت را بالای سرت می‌آوری و تسلیم می‌شوی؟ 🍁خیلی دلش نمی‌خواهد برایم توضیح بدهد! و بیچاره چراهای من که جوانه نزده خشک می‌شوند و از آن‌طرف دل‌آشوبگی و دلواپسی من برای او هر روز بیش از پیش قد می‌کشد و بزرگتر می‌شود! ❗️" مادرِ من، تلاش کردن در کاری که می‌دونی به نتیجه نمی‌رسی چه فایده‌ای داره! این تلاش نیست! حماقته... " و این جمله‌ی طلایی او بعد از اظهار این همه نگرانی و چرا چراهای من... 🕌 فضای نورانی و باصفای مسجد آکنده از عطر دلنواز صلوات‌های پیاپی جمعیت بود... چشمانم را بستم و غرق در آرامش بی‌بدیل اینجا شدم لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَـٰنَ فِی كَبَدٍ 💡 انسان در کبد و سختی آفریده شده است! همه‌ی انسانها... مومن و غیر مومن هم ندارد. برای رسیدن به اهداف دنیایی هم باید سختی کشید! زندگی از اصل و اساس سخته آقاجان... چه بهتر که سختی‌هایش برای حل مشکلات دیگران باشد... برای فَكُّ رَقَبَةٍ أَوۡ إِطۡعَـٰمࣱ فِی یَوۡمࣲ ذِی مَسۡغَبَةࣲ 🔻 زندگی پر از سختی و بالا و بلندی ست، ما قرار است با این سختی ها رشد کنیم این سختی به‌ معنی آزار و شکنجه نیست، این سختی خیلی هم می‌تواند گوارا و لذت‌بخش باشد. 🧗‍♂ مثل سختی کوهنوردی، سخت است ولی سرشار از لذت فقط باید بفهمی که این سختی را برای چه هدفی متحمل می‌شوی!؟ سختی می‌کشی که چه بشود یا چه نشود! اگر فهمیدی، سختی شیرین می‌شود! از سختی‌های دنیا نباید ترسید... نباید جا زد باید درست انتخاب کرد! 🔆 درِ اتاقم به نرمی به صدا در آمد... امیرعلی با گونه‌های سرخ، آرام و مظلومتر از همیشه پشت در اتاق ایستاده بود فقط نگاهش کردم... نگاهی سرشار از عشق و محبت مادرانه! "مامان می‌تونم در مورد مسابقات رباتیک باهاتون صحبت کنم؟..." و این همان معجزه‌ی سوره‌ی بلد بود! 🖊 ز . ک @rabteasheghi