🌫 بچهها عاشق شیشههای بخار گرفتهاند... آنقدر مشغول بازی با شیشهها و کشیدن طرحهای مختلف شدهاند که گرسنگی یادشان رفته است...
💦 از ماشین پیاده میشوم... باران عجب معجزهی شگفتآوری ست... وقتی خود را بیپناه در آغوشش رها کنی، عطرِ تازگیِ باران دلت را چنان غرق نشاط میکند که گویا همان کودک ده سالهی شاد و خرم، نرم و نازک، چُست و چابکِ شعرهای کودکی میشوی...!
☔️ عباس با چند پرس غذای گرم و خوشمزه از راه میرسد... چتر را روی سرم میگیرد و حالا ما شانه به شانهی هم زیر باران ایستادهایم... گویا تمام خاطرات روزهای با هم بودنمان جان میگیرد و زنده میشود برایمان... خاطرات روزهای به دنیا آمدن دو قلوهایمان، محمد و یاسمن... روزهایی که حال دلم اصلا خوب نبود... چقدر روزها را با خستگی مادری کردم... با نقزدن... با غر زدن بر سر همه... گاه عباس، گاه بر سر پدر و مادرم و بیشتر وقتها بر سر این دو طفل معصوم بیزبان...
🏴 خانهی مادرم روضه بود... طبق معمول از چند شب قبل به پیشواز رفته و عزا و ماتم آن روز را گرفته بودم... اصلا بیرون رفتن و مهمانی رفتن با این دو وروجک هم برایم شدنی نبود... اما روز جلسه مادرم، محمد و یاسمن آرام بودند! برای خودم هم عجیب بود... اصلا آن روز، روزِ خاصی بود. من بعد از مدتها یک دلِ سیر روضه گوش دادم... حرف حساب شنیدم و همان حرفها زندگی مرا زیر و رو کرد...
وَأَن لَّیۡسَ لِلۡإِنسَـٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ
🔺آیه را با چه لحنی میخوانید؟!
ما آدمها قسمت "ما سعی" آیه را بهانهی خود کردهایم... میگوییم حالا سعی و تلاشمان را هم میکنیم... ولی نه محکم! نه با اراده! در صورتی که آیه خیلی محکم و جدی میگوید تا جایی که میتوانی تلاش کن و برای انسان چیزی جز سعی و تلاشش نیست!!
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَىٰ
🔻 یعنی آن چیزی که در نظام الهی دیده میشود، در عرش رفیع خداوند متعال ارزش دارد، مدرک علمی فلان و تعداد فرزند و خانه و... نیست.
🌟 از ملکوت، از آن بالا، سعی و تلاش من و شماست که دیده میشود و اگر آدمی پیمانهی تلاش خود را پر کرد در بالاترین جایگاه قرار میگیرد...
✨ بعد از آن صحبتها به خودم آمدم... زاویهی نگاهم به زندگی عوض شد... از آن روز سعی کردم در هر لحظه بهترینم باشم... در لحظه وظیفهام را بشناسم و به بهترین نحو عمل کنم... از آن روز به بعد در کنار فرزندانم شاد بودم... واقعا حظ میبردم از راه رفتنشان، غذا خوردنشان، بریز و بپاشهایشان... از آن روز سعی کردم برای همسرم بهترین باشم و در ازای این بهترین بودن، هر روز، بیش از پیش از بودنش احساس خوشبختی، سعادت و آرامش میکردم... سعی کردم همچنان شاگرد اول کلاس بمانم و خیلی محکم خواستم و خواندم و به لطف خدا برایم فراتر از آن رقم خورد... از آن روز خاطرات و تجربیات شیرین مادریام را لحظه به لحظه ثبت کردم که ماحصلش کتابی شد برای مادرانی مثل من...
مادرانی که شاید ندانند چقدر حضور این فرشتههای کوچک میتواند به زندگیشان برکت دهد... چقدر میتواند حیاتشان را نورانی کند، اگر بدانند و بخواهند و برایش تلاش کنند که قطعا وَأَن لَّیۡسَ لِلۡإِنسَـٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ
🖊 ز . ک
برداشتی از جلسات تدبر #استاد_چیتچیان
#سوره_نجم
#زندگی_با_قرآن
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪