*حکمت روز* 🧿
#ادیبانه
از *شمس تبریزی * پرسیدن که چه شد به آرامش رسیدی؟ پاسخ داد:
وعده این شد که خود را آرام کنم
نه جهان اطرافم را....
*معجزه شد؛ *
جهان اطرافم هم *آرام* گرفت...
📚 *دیوان_شمس *
@Radiofarhang_irib
*به وقت شعر* 🦋
#ادیبانه
*مولانا* مطمئنترین راه مأنوس شدن مخاطب ناآشنا را با عشق در این میداند که یا خود عاشق شود و یا اینکه رفتار و گفتار عشاق را تنها به عنوان یک #عاشق بنگرد.
چو عشق را تو ندانی بپرس از *شبها*
بپرس از * رخ زرد* و ز خشکی لبها
چنان که *آب* حکایت کند ز اختر و ماه
ز عقل و *روح* حکایت کنند قالبها
*مولانا*
@Radiofarhang_irib
* و اما برای شبِ شما شب زنده داران*
#ادیبانه
سعدی در گلستان میگوید:
«بدان که نادان از مصاحبتِ دانا بیشتر در رنج است تا دانا از مصاحبتِ نادان»
*شب_بخیر*
@Radiofarhang_irib
*به وقتِ شعر*
#ادیبانه
دوستم باش !
من از تو عشقی بزرگ نمی خواهم..
حتی نمی خواهم برایم یک «قایق» بخری..
و به من «قصر» هدیه کنی..
نمی خواهم برایم عطر فرانسوی بخری
و «ماه» را به من هدیه دهی...
اینها مرا خوشبخت نمی کنند...!
رویای من ساعت ها قدم زدن باتو ؛
زیر موسیقی باران است...
رویای من شنیدن صدای توست..؛
هنگامی که غم زده ام...!
✍🏼 *سعاد_الصباح*
@Radiofarhang_irib
📘 *شنبه ها و مولانا
#ادیبانه
در جایجای آثار و شعرهای #مولانا، رد پای کلام پرجذبه و وجدآمیزی را میتوان دید که با مفاهیم عرفان و عشق پیوند خورده و با تصوف و فلسفهی دینی درآمیخته و در زیباترین صورت خویش نمایشگر عرفان عاشقانه و عشق عارفانه است. غزلهای شادیبخش و غمستیز مولانا، بهرغم کاربست زبانی ساده و عامیانه، خوانندگان خاص خود را دارد.
عارفانه
@Radiofarhang_irib
به وقت حکایت
#ادیبانه
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شبها بر میخاستم و نماز میگزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم!
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، میخواندم.
در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیدهاند!
پدر را گفتم: از اینان کسی سر برنمیدارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفتهاند، بلکه مردهاند!
پدر گفت: تو نیز اگر میخفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
✍🏼 گلستان_سعدی @Radiofarhang_irib
شعر و شاعری
#ادیبانه
و همانسان که فردوسی از بیداد جهان ناله سر میدهد:
جهانا مپرور چو خواهی درود
چو می بدروی پروریدن چه سـود؟
برآری یکی را به چرخ بلند
سپاریش ناگه به خاک نژند
حکیم ناصرخسرو چنین مینالد:
جهانا دو رویی اگر راست خواهی
که فرزند زایی و فرزند خــــواری
چو میخورد خواهی بخیره چه زایی
و گر می فرود آوری چون بر آری؟
مناظره ها
@Radiofarhang_irib