*حکایت*
حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای عزّوجل آفریده است و برومند، هیچ یک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که ثمرهای ندارد، در این چه حکمت است؟
گفت: هر درختی را ثمرهای معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
#گلستان_سعدی
#حکایت
@Radiofarhang_irib 🏴
غافلی را شنیدم که خانهی رعیت خراب کردی تا خزانهی سلطان آباد کند بی خبر از قول حکیمان که گفتهاند هر که خدای را عزّ و جلّ بیازارد تا دل خلقی به دست آرد خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش بر آرد.
#گلستان_سعدی
#حکایت
@radiofarhang_irib
✅خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند
درشتی و نرمی به هم در به است ...
#گلستان_سعدی
#حکایت
@radiofarhang_irib
حکایتی از
#گلستان_سعدی
یکی از صاحبدلان، زورآزمائی دید بهم برآمده و کف در دهان آورده گفت: این چه حالتست؟
گفتند فلانی دشنامش گفته.
گفت ای فرومایه هزار من سنگ بر میداری و طاقت یک سخن نمی آری....
@Radiofarhang_irib
فارسی جان ماست
ـــــــــــــــــــــــ
بابِ هفتم؛ در تأثیرِ تربیت.
مردمگَزای: مردمآزار
پوستینِ خلق دریدن: غیبت کردن و عیب کسی را اظهار کردن
در جای دیگر گلستان آمده است:
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای (نماز صبح) بگزارد. چنان خوابِ غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند.
گفت: جانِ پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که «در پوستینِ خلق افتی.»
دربارهٔ بیت دوم:
در زبان عربی مثَل است: اَنفَقْت مالی و حجُ الجمَل: مال خود خرج کردم و شتر حج گزارد.
#سعدی
#گلستان_سعدی
ادبیات غنی ایران
@Radiofarhang_irib