eitaa logo
رفیق‌شهیدم🖤🥀
1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
5 فایل
✨﷽⚖️ اولین‌کانال ‌تأسیس‌شد‌ه‌در‌ایتا‌‌متعلق‌ِشهیده‌رحیمی🌱 ❌کپی برای کانال❌فور✅ ‌شمادعوت‌شده‌#شهیده‌عزیز‌فائزه‌رحیمی‌هستید🤍🕊️ان‌شاءالله‌عاقبت‌همه‌مون‌ختم‌به‌خیر‌وختم‌به‌شهادت‌بشه🤲🏻🌷راهت‌ادامه‌دارد‌خانم‌معلّم🌷 https://daigo.ir/secret/912539370
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق‌شهیدم🖤🥀
کتاب #من_میترا_نیستم خاطرات شهیده زینب کمایی 🌹 #قسمت_اول #کتاب_من_میترا_نیستم_قسمت_اول روایت اول (کب
#من_میترا_نیستم خاطرات شهیده زینب کمایی 🌹 روایت اول (کبری طالب نژاد ، مادر شهید) اهل خانه گاهی صدایش می‌کردند اما طبق عادت چند ساله اسم میترا از سر زبانشان نمی افتاد.😒 زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند یک روز، روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. 🏡 میخواست با این کار به همه بگوید دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود. دو دوست دیگر زینب هم می‌خواستند اسمشان را عوض کنند. برای افطار دختر ها برنج و خورشت سبزی پختم🍱. همه چیز آماده بود و منتظر آمدن دوستان زینب بودیم، اما آن ها بد قولی کردند و آن شب کسی برای افطار به خانه ما نیامد. زینب خیلی ناراحت شد. به او گفتم:((مامان چرا ناراحتی؟ خودت نیت کن و اسمت رو عوض کن. ما هم کنارتیم. مادربزرگ و خواهر و برادرتم نیت تورو میدونن.)) آن شب، زینب سر سفره ی افطار به جای برنج و خورشت سبزی فقط نان و شیر و خرما خورد🥛.او گفت ((افطار امام علی چیزی بیشتر از نون و آب نبوده.)) آنقدر محکم حرف می‌زد و به چیزی که می‌گفت اعتقاد داشت که دیگران را تسلیم خودش می‌کرد. با اینکه غذای مفصلی درست کرده بودم، بدون ناراحتی کنار زینب نشستم و با او نان و پنیر خوردم. آن شب زینب، رو به تک، تک اعضاي خانواده کرد و گفت :((از امشب به بعد اسم من زینبه🌹. از این به بعد به من میترا نگید.)) مادرم رویش را بوسید و به او تبریک گفت. شهلا و شهرام هم قول دادند که زینب صدایش کنند. را یاد کنید با ذکر یک صلوات 🌹