eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
طاعات و عبادات تون قبول همراهان✨
خـواهـرم شـمـا کـہ مـیـگـۍ یـہ تـار مــــو کـہ بـیـرون بـاشـہ چـیـزۍ کـہ نـمـیـشـہ❌ خـواهـرم اگـر هـمـیـن یـہ تـار مـو وقـتـی دارۍ غذا مـیـخـوری هـمـراه غـذایـے کـہ داری مـیـخـوري بـره داخـل دهـان شـمـا آیـا دیـگـہ اون غـذا رو میـخـورے؟نمیخوری دیگه اون غذا رو حالا چرا نمیخوری چون داخل غذا یه تار مو بود😖 پس خواهر گلم ببین حتی یه تار مو هم بیرون باشه اشکال داره😊 @rafiq_shahidam
خداوند متعال: اگر بندگان گناهکارم بدانند که چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنان هستم از شدت شوق میمیرندـ میزان الحکمه ج۴/ص۲۷۹۷-المحجهٔ البیضاج۸/ص۶۲ @rafiq_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-عصبی شدیم؟! +نفس عمیقی بکشیم بگیم: بیخیال،اگه چیزی بگم؛ امام زمان(عج)ناراحت میشه... @rafiq_shahidam
زائرِ ویژهٔ امام رضا(ع)💛 یه روز فرید بهم گفت:مادر! اجازه بده برم مشهد به زیارتِ امام رضا(ع) بهش گفتم:نه! تو تنها پسرمی،می ترسم توی راه اتفاقی برایت بیوفته!... این قضیه گذشت و فرید رفا جبهه و اونجا مجروح شد. از جبهه برای درمان بردش مشهد. همونجا کنار امام رضا(ع) شهید شد پیکرش رو اطراف ضریح طواف دادند بعد برای دفن کردن آوردنش شیراز... خاطره ای از زندگی فرید شهابی نژاد @rafiq_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ماجرای پناهنده شدن یک شتر به حرم مطهر امام رضا علیه السلام ♦️در منطقه محمد آباد مشهد، کشتارگاهی بود که محل ذبح حیوانات و تأمین گوشت قصاب خانه های مشهد بود. روزی، صاحب کشتارگاه، شتری را خریداری و برای ذبح به کشتارگاه می برد. ♦️ناگهان قبل از ذبح، حیوان افسار خود را کشیده و به سمت حرم مطهر فرار می کند. همه تلاشها برای نگه داشتن آن بی نتیجه می ماند. من آن روز حرم مشرف بودم، ناگهان دیدم از درب شرقی صحن انقلاب (عتیق)، شتری وارد صحن شد و مستقیم به سمت درب غربی رفت، اما قبل از رسیدن به درب غربی برگشت نگاهی به گنبد و بارگاه انداخت و آرام آرام پشت پنجره فولاد رفت و آنجا زانو زد. ♦️کم کم زائران جمع شدند، خدّام و مسئولین حرم هم رسیدند، صاحب شتر نیز خودش را رساند، صحنه جالبی بود، از چشمان حیوان مرتب اشک جاری بود، فرد غریبه ای جلو آمد و خواست بهای شتر را به صاحب آن بپردازد. صاحب شتر گفت: من این حیوان را به مولای مان حضرت رضا علیه السلام می بخشم و امیدوارم حضرت هم مرا به نوکری خود بپذیرند. حیوان را به مزرعه آستان قدس بردند و تا پایان عمر در آنجا آزادانه مشغول چرا و گشت و گذار بود. 📚منبع: کتاب ذره و آفتاب ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9