eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
13.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | معجزه امام رضا علیه السلام در ماجرای فرار پرستار ايرانی از زندانِ داعش علیه‌السلام
』 هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. -
「‌📚| 」 چشم‌شان‌که‌به‌مهدی‌افتاد ازخـوشحـالی‌بال‌درآوردنـد. دوره‌اش‌کردند‌و شروع‌کردن بـه‌شعـاردادن:فـرمـانـده‌آزاده آماده ایم‌آماده...✌🏻🇮🇷 هــرڪسی‌هــم‌ڪه‌دستـش‌ به‌مهدی‌مےرسید،‌امان‌نمی‌داد؛ شــروع می ڪرد به بوسیدن… مخمصه‌ای‌بود‌برای‌خودش... خلاصه‌به‌هر‌سختیی‌که‌بودازچنگ بچـه‌هـای‌بسیجـی‌خـلاص‌شـد،‌امـا به‌جای‌اینڪه‌ازاین‌همـه‌ابـرازمحبت‌ خوشحال‌باشد...❗️ باچشمـانی‌پــرازاشڪ‌بـه‌خـودش نهیـب‌مـی‌زد: «مهـدی‌خیال‌نڪنـی ڪسی‌شدی‌که‌‌ایـن‌قـدر‌بهـت‌اهمیت میـدن،‌تـوهیچـی‌نیستـی‌،تــو‌خـاڪ پای این بسیجی هایی…
💢 یک آلمانی روی شیشه عقب ماشینش نوشته بود : نه فیس بوک داره، نه واتساپ داره ، نه توییتر داره ، نه اینستاگرام داره ✌️اما یک میلیارد و هشتصد میلیون دنبال کننده داره ...😊😍 او پیامبر خداست ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️رتبه ۴ کنکور شد، پزشکی شیراز. از دانشگاه‌های فرانسه و کانادا هم دعوت نامه داشت. می‌تونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یک زندگی راحت. حتی می‌تونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به کارش بده و توجیه کنه که میرم پزشک میشم و بعدش خدمت به مردم! اما چون چون امام بهش گفته بود امروز اولویت با نهضت هست، به همه اینا پشت پا زد و موندن تو خط اول مبارزه با شاه رو به فرانسه و پزشکی ترجیح داد... 🗓 ۲۷ آبان، سالروز شهادت
پیج شهید ابراهیم هادی دلها: عباس علی که علم دار حسین بود، چون احوال برادران بر آن منوال مشاهده نمود، @abalfazleeaam سیل خون از دیده محنت بگشود: آیا برادران و عزیزان کجا شدند در دشت کربلا همه از هم جدا شدند پس علم برداشته، پیش حسین آورد و بالای سر مبارکش بر پای کرد و گفت: ای برادر،علم داری ما با قیامت افتاد، عنایتی نما و اجازتی فرمای. حسین ع بگریست💔 و گفت: ای برادر ، نشانه لشکر من تو بودی همین که تو بروی همه جمعیت ها به تفرقه مبدل گردد. عباس گفت: ای پسر رسول خدای، جان من فدای تو باد. دلم از دنیا به تنگ آمده و آیینه سینه ، از غبار آزار اغیار، زنگ گرفته، می خواهم که داد خویشان از ستمکاران بستانم و به تیغ انتقام بعضی از مدبران کوفه و منکران شام بی جان گردانم. موسوعه،ص۲۲۵_۲۲۶، به نقل از المناقب_ ابن شهر آشوب،ج ۴، ص ۱۰۸ با اندکی تسامح 1400/8/27 @abalfazleeaam @rafiq_shahidam96 @asheghe__karbala https://www.instagram.com/p/CWbKr2ZoinS/?utm_medium=share_sheet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 با تلفن خونه شماره مژده رو گرفتم ، بعد از چند تا بوق تماس برقرار شد . + الو ، بله . - سلام عروس خانم ، حال شما ؟! + اِ مروا تویی ؟! خداروشکر خوبم توخوبی ؟! مامان ، بابا خوبن ؟! - الحمد الله اون ها هم خوبن . خنده ای کردم . - آقا کاوه هم خوبه . + ‌آی مروا باز شروع کردی ! با خنده گفتم : - شوخیدم خوشگله ، آماده کردی ؟! + آره یه ربع ساعت دیگه راه می افتیم . - کاوه و بابا که یه ساعتی میشه رفتن . خب من مزاحمت نمیشم عروس ، خواستم حالت رو بپرسم . + نه گلم مراحمی ، فدات یاعلی . تلفن رو قطع کردم و به مامان زل زدم که حدودا یک ساعتی میشد در حال صحبت کردن با خاله زهره بود . هر چقدر حرف بزدن تمومی نداشت . کلافه گفتم : - مامان قطعش کن دیگه ! میخوام راجب آقا علیرضا باهات صحبت کنم . با شنیدن اسم علیرضا به خیال اینکه جوابم مثبته لبخندی زد و با گفتن بعدا تماس میگیرم تلفن رو قطع کرد . + خب میشنوم . کمی جا به جا شدم و درست روبروش نشستم . - ببین مامان جان ، راستش من اصلا ... نمی دونم از کجا شروع کنم . واقعیتش من علیرضا رو مثل برادر بزرگتر از خودم دیدم و میبینم و خواهم دید. نه تنها علیرضا بلکه حامد و علی رو هم مثل برادرم میبینم . همون جور که کاوه حامی منه و روم غیرت داره اون ها همیشه مثل یه برادر حامی من بودن و هم روم غیرت دارن ، خب هر چی باشه هم خونیم دیگه . از این گذشته من اصلا به علیرضا حسی ندارم و نمی تونم به عنوان همسر آیندم انتخابش کنم . شاید اصلا الان شرایط ازدواج رو ندارم ، هرچی با خودم فکر کردم و بالا پایین کردم این مسائل رو ، تهش به این نتیجه رسیدم که ما بدرد هم نمی خوریم . ببین مامان من اصلا قصد ازدواج رو ندارم ، اگرم داشته باشم ، علیرضا رو به عنوان همسرم نمی تونم انتخاب کنم . با شنیدن صدای آیفون ادامه ندادم و بلند شدم. &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c