eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
「📚|」 💭|رفیق‌،مثل‌رسول کتاب رفیق مثل رسول، که نوشته‌ی نویسنده‌ی حوزه‌ی مقاومت شهلا پناهی است، نگاهی به زندگی و خاطرات مدافع حرم شهید محمدحسن (رسول) خلیلی دارد از دوران کودکی تا روز شهادتش دارد که نشر شهید کاظمی آن را منتشر کرده است. - چقدر این رفاقت بر جان می نشست، وقتی از مرام، معرفت، همراهی، بی آزاری، مهربانی و در یک کلام از خون گرمی رسول تعریف می کردند. از شمالی ترین تا جنوبی ترین نقطهٔ این شهر خاکستری که آدم ها یا به دنبال نام هستند یا به دنبال نان، رسول دوستانی را در دایرهٔ محبت خود داشت که همه زلال و یک رنگ بودنش را دوست داشتند. فرمانده ای از لبنان «حبیبی» و دوستی شتی» خطابش می کردند. خلق خوش، ظاهری آراسته، معطر و َاز شهر ری «م به قول امروزی ها به روز بودنش، برتر از حجب، حیا، تقوا و صداقتش نبود؛ سکوت، صبر، بخشش و راز داری اش کم رنگ تر از شیطنت ها، مهارت و تبحرش در کار نبود و برای من درک این گسترهٔ روح سخت بود. به قول برادرش؛ «رسول روحش بزر گ تر از کالبد جسمش شد و همین دلیل شهادتش بود.» -شهید‌رسول‌خلیلی- ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کتاب تو که آن بالا نشستی؛ شهید مهدی زین‌الدین، روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید بزرگ دفاع مقدس است. - همیشه نمره هایش خوب بود رتبه هایش عالی بود نه اینکه همه ی وقتش را درس بخواند نه، بازی هم می‌کرد.‌توی‌کارخانه کمک هم می‌کرد. هوای برادر و خواهرش را داشت.کمی هم که بزرگ تر شد رفت توی مغازه‌کنار دست پدرش.صبح ها مدرسه بود و بعد از ظهرها مغازه ،پدرش‌گاهی می‌گفت به اومدنش عادت کردم اگه‌نیاد مغازه،کارها لنگ میمونه! -توکه‌ان‌بالا‌نشستی- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کتاب رد خون روی برف؛ شهید محمود کاوه، روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید بزرگ دفاع مقدس است . گوش به زنگ بودم زنگ بزند بهش بگویم چی شده بخندانمش، نزد.خیلی وقت بود ازش خبری نداشتم . مادرش آمد خانه ی مادری ام گفت : نمی‌داند هنوز محمود؟ سر سفره بودیم داشتیم ناهار میخوردیم که همسایه مان آمد گفت تلفن با شما کار دارد. ما خودمان تلفن نداشتیم .همه مان بلند شدیم رفتیم منزل همسایه گوشی را اول من برداشتم سلام را هم اول من کردم .با این نقشه که سریع بگویم چیشده و... نتوانستم .خجالت کشیدم...! -به‌نقل‌از‌همسر‌شهید ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
#معرفی‌کتاب کتاب من، زندگی، موسیقی توسط حجت الاسلام محمد داستانپور با هدف رونمایی از پشت پرده‌های ج
|من-زندگی-موسیقی| بحثی تحت عنوان "موسیقی‌درمانی" در دنيا مطرح است. اگر موسیقی بد ست پس‌چطور درمان با آن اتفاق می‌افتد؟ •موسیقی‌درمانی فعلا در حد یک فرضیه‌ست. •آیا هر دارویی برای هر دردی مناسب است؟ پس هر موسیقی برای هر دردی مناسب نیست. زمانی می‌توانم بگویم موسیقی درمان ست که نسبت به درد خود شناخت داشته باشم و نسبت به آن فعال عمل کنم نه‌منفعل. در بحث موسیقی از دو جهت می‌توانیم به موسیقی نگاه کنیم: •• بعد فعلی: زمانی که فقط من و این نوع موسیقی مطرح هستیم من باید تعامل خودم این موسیقی را بسنجم. •• بعد فاعلی: زمانی که موسیقی دست فردی می افتد و او به طور خاص از آن استفاده می‌کند. حتی اندیشمندان هم موسیقی را به دو دسته خوب و بد‌ تقسيم می کنند. با دسته بد کاری نداریم. اما همان موسیقی خوب را هم می‌توان به‌نوعی استفاده کرد که بد باشد. ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
سکوت، آرامم نمی‌کند! نیم‌نگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید محسن فرج‌الهی به قلم نسرین یحیی بیگی است. - درست یادم نیست که چند ماه از ورودش به سپاه می‌گذشت. یه روز اومد کنارم نشست و گفت: آجی! می‌دونی قبل از این‌که وارد سپاه بشم، استخاره انداختم؟ -استخاره؟ - آره! -خوب؟! -جواب استخاره این بود که اگه وارد سپاه بشم آخرش ختم به کربلا می‌شه! -چه‌طور کربلا؟! -خواهر من؛ یعنی تو سپاه به شهادت می‌رسم! وقتی از شهادت دم می‌زد مث یه بچه کوچولو ذوق می‌کرد و التماس‌کنان می‌گفت: «آجی! واسه شهادت برادرت دعا کن!» تنها آرزوش همین بود :) -سکوت‌ارامم‌نمیکند- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
این کتاب به روایت خاطرات کونیکویامامورا می ​پردازد. وی تنها مادر شهید است که اصالتی ژاپنی دارد و فرزند شهیدش جوان نوزده ساله‌​ای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبهه​‌ها شد تا از اسلام و ایران دفاع کند که در عملیات والفجر یک، در منطقه فکه به شهادت رسید. .•.•.• همین که پا به اتاق گذاشتم، برادرم، هیداکی، با توپ پُر به سراغم آمد و، درحالی‌که پدر و مادرم می‌‌شنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت: «تو هیچ می‌‌فهمی زندگی با یک مسلمان چه سختی‌‌هایی دارد؟! آن‌ها هر گوشتی نمی‌‌خورند! شراب نمی‌‌خورند! اصلاً تو می‌دانی ایران کجای دنیاست که می‌خواهی خاک آبا و اجدادی‌ات را به ‌خاطرش ترک کنی؟!» هیداکی رگ غیرت برادری‌‌اش می‌‌جوشید و صورتش مثل کوره سرخ شده بود. بغض کردم و رفتم توی اتاقم؛ همان‌جا که اتسوکو نشسته بود و با غیظ و غضب نگاهم می‌‌کرد. ناامیدی و دلتنگی بر سرم آوار شد. دوست داشتم از خانه بیرون می‌‌زدم و صاف می‌‌رفتم مقابل شرکت مرد ایرانی و از او خواهش می‌‌کردم درِ خانه ما را نزند و مرا فراموش کند. -مهاجر‌سرزمین‌افتاب- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝