💠قَالَ علیه السلام لَمّا بَلَغَهُ إِغَارَةُ أَصحَابِ مُعَاوِیَةَ عَلَی الأَنبَارِ فَخَرَجَ بِنَفسِهِ مَاشِیاً حَتّی أَتَی النّخَیلَةَ وَ أَدرَکَهُ النّاسُ وَ قَالُوا یَا أَمِیرَ المُؤمِنِینَ نَحنُ نَکفِیکَهُم
فَقَالَ مَا تکَفوُننَیِ أَنفُسَکُم فَکَیفَ تکَفوُننَیِ غَیرَکُم إِن کَانَتِ الرّعَایَا قبَلیِ لَتَشکُو حَیفَ رُعَاتِهَا وَ إنِنّیِ الیَومَ لَأَشکُو حَیفَ رعَیِتّیِ کأَنَنّیِ المَقُودُ وَ .....
💠وقتی که به امام (علیه السلام) خبر دادند، لشکر معاویه، بر شهر انبار یورش برده و آنجا را غارت کرده است، خود امام (علیه السلام) با پای پیاده از شهر بیرون آمد تا به نخیله رسید. مردم آن حضرت را دیدند، عرض کردند: یا امیرالمومنین، ما آنها را کفایت می کنیم. حضرت در جواب آنها گفت: (به خدا قسم شما مرا از خود کفایت نمی کنید تا چه رسد به دیگران؟ اگر رعیت پیش از من از جور حکمرانان خود شاکی بودند، من امروز از ستم رعیتم شکایت دارم، مثل این که من پیرو ایشانم و ایشان زمامدار، و یا من فرمانبردارم و ایشان فرمانده!) پس از آن که امام علیه السلام ضمن گفتاری طولانی- که ما برگزیده ای از آن را در خلال خطبه ها بیان داشتیم- این سخنان را گفت، دو مرد از پیروان امام (علیه السلام) جلو آمدند، یکی گفت من جز خودم، و برادرم اختیاردار دیگران نیستم، پس یا امیرالمومنین چه دستور می دهی، تا انجام دهیم، امام (علیه السلام) فرمود: آنچه من می خواهم، کجا از شما دو تن ساخته است؟ شرح این فصل از سخن به صورت مشروح در ضمن خطبه ها گذشت.
📙شرح#حکمت_261
حکمت های نهج البلاغه ( همراه با 25 ترجمه و شرح )/ ص265