eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
8.8هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 ماشین رو خاموش کردم و به سمت آنالی برگشتم . - همه چیز رو می دونی دیگه ، نیاز نیست توضیح بدم ، درسته ؟! با ترس سرش رو بالا و پایین کرد . - حواست باشه ها ‌، ربع ساعت بعد از اینکه من رفتم زنگ میزنی . ربع ساعت آنالی . ربع ساعت ! به محض اینکه با اونها تماس گرفتی و بهشون گفتی خیلی سریع میای دم در اون خونه . یادت نره سیم کارت رو هم در جا بشکونی . + ب ... باشه ، ب ... باشه . مروا خیلی مراقب باش . تو رو خدا ، الکی درگیر نشو . با خنده گفتم : - خیالت تخت خواب سه نفره . من پیاده شدم سریع بیا پشت فرمون بشین . + باشه . نگاهی بهش انداختم و از ماشین پیاده شدم . و به سمت خونه ی ساشا رفتم . روبروی خونه ایستادم . واو ! عجب خونه ایه . حالا من چه جوری پیداشون کنم ! با یاد آوری اینکه ربع ساعت فرصت دارم خیلی سریع به سمت در ورودی دویدم . خواستم وارد بشم که مرد قد بلند و هیکلی روبروم ایستاد . + کجا خانوم خانما ؟ آرامش خودم رو حفظ کردم و گفتم : - برو کنار . دوست کاملیام . نگاهی بهم انداخت و از جلوی در کنار رفت . خیلی سریع وارد خونه شدم . صدای دی جی تو کل خونه پیچیده بود و همه جا تاریک تاریک بود . فقط هر از گاهی نور های رنگی روی سقف نمایان میشد . با تاسف به دخترایی که اونجا بودند نگاهی انداختم . من هم یه روزی مثل همین ها بودم . واقعا چطور اینقدر احمق بودم؟ اگه اون بنر رو نمیدیم ، شاید هنوزم وضعیتم همین بود. با این فکر ، آهی از نهادم بلند شد . به ساعت روی دستم نگاهی انداختم ، فقط ۱۰ دقیقه فرصت داشتم . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c