✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سی_وشش
چند لحظه بعد دکتر روی بدن ایوب خم شده بود... و با مشت به سینه ایوب می کوبید.
نگاهش کردم...
#اشک می ریخت و به ایوب #ماساژ قلبی می داد.
سوت ممتد دستگاه قطع و وصل شد و پرستار ها دویدند سمت تخت
دکتر می گفت:
_" #مظلومیت شما ایوب را نجات داد"
آمدم توی راهرو نشستم....
انگار کتک مفصلی خورده باشم، دیگر نتوانستم از جایم بلند شوم.
بی توجه به آدم های توی راهرو که رفت و آمد می کردند، روی صندلی های کنارم دراز کشیدم و چند ساعتی خوابیدم.
فردا صبح که هنوز تمام بدنم درد می کرد،
#فراموشی هم به #کوفتگی اضافه شد.
حرف هایی ، دنبال هر چیزی چندین بار می گشتم. نگران شدم، برای خودم از دکتر ایوب وقت گرفتم.
گفت آن کوفتگی و این فراموشی #عوارض #شوکی است ک آن شب به من وارد شده
به روایت همسر شهید ایوب بلندی شهلا غیاثوند
12.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تقویت زانو و #اربعین (۴)
♻️ غیر از موارد پارگی و یا بیماریهای مزمن مانند آرتروز پیشرفته، که حتما باید به متخصص مراجعه شود، نسخه بسیار سادهای که توصیه میشود برای تقویت #زانو، روغن مالی با روغن #سیاهدانه است.
👈 به این شکل که در این مدتی که تا اربعین باقی مانده، هر شب قبل از خواب، به مدت ۵ دقیقه، زانو را با این روغن #ماساژ دهند.
🚨 در انتشار این مطالب کوشا باشید هر نفر به نیت زیارت امام حسین برای ۱۰ مخاطب خود در ایتا ارسال کنید ثواب دارد 😊
🤚خودتان بخوانید یاد بگیرید و برای مخاطبین خودتون در ایتا ارسال کنید