eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.6هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
14.6هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال تالیان حق
دراین لحظه های ناب دهمین سحر ماه زیبای خدا که متعلق است به ام المومنین حضرت خدیجه(س) از خدا بخواهیم بحقانیت این بانوی عزیز مصیبت وبلا وبیماری وشر بدکاران ومزوران بی ریشه از سر ملت ایران کم بشه وهمه ی مصیبت ها وبلایا و شرها به خپاست خدا واراده ی ادم ها برای بتزگشت به اصل خودشون محقق بشه می شنویم پاکدست زیبای ۱۰
هدایت شده از کانال تالیان حق
سحر دهم_ یا مبدل.mp3
8.48M
🌟نگاهی متفاوت و لطیف به یک اسم از أسماء جوشن کبیر .... سحر دهم ؛ اسم شریف ¤ واحد مؤسسه منتظران منجی ـ با صدای "سامان کجوری" ـ آهنگسازی "یحییٰ عباسی " ـ تنظیم " امید اردلان " ـ و به قلم "سپیده پوررجب" ۱۰
هدایت شده از کانال تالیان حق
واقعا تمرین بندگی به ما یاد می ده که جلوی هر کس وناکسی قد خم نکنیم وارزش وجایگاه مقام ومنزلتمون رابدونیم بشرطی که اهل طغیانگری نباشی بشرطی که درمسیر الله باشی نه مسیر طاغوت خدایا ما رااز قساوت قلب مصون بدار امین بشنویم را خیلی زیباست
هدایت شده از کانال تالیان حق
Sorod Va Avaz - Radio Maaref (510).mp3
764K
۹ مناجات بسیار زیبای - سحرگهان که موذن برآورد آواز با صدای قاسم رفعتی  ۱۰
هدایت شده از کانال تالیان حق
هدایت شده از کانال تالیان حق
4_6030393224730773858.mp3
1.12M
موذن نوجوان امیر معصومی
هدایت شده از کانال تالیان حق
خب قبول باشه بندگی هاتون ورق دیگری از سحرخیزان به پایان رسید التماس یاعلی مدد تابعد🌸🌸✋
_ روز دهم خدای من... - مرا در اين روز از آنان كه بر تو توكل كنند - و نزد تو فوز و سعادت يابند قرار ده - و مرا از آنان كه مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت " اى منتهاى آرزوى طالبان " 💫 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🖤🍃 💠رسول مکرم اسلام نیزبه فضائل حضرت خدیجه کبری (سلام‌الله‌علیها) اشاره داشته‌ و به داشتن چنین همسری افتخار می‌کرده و با عظمت از ایشان یاد می‌کردند چنان‌چه فرمودند: 🖤«خدیجه و کجاست مانند خدیجه! مرا تصدیق کرد هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند. و بر دین خدا یاری ‌ام کرد و با همه مال خود کمکم نمود. خدا به من دستور داد خدیجه را به قصری از زمرد که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست بشارت دهم.» 📚مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج‌۴۳، ص۱۳۱. سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - ام الزهرا نیمه جون بانوی من - مهدی رسولی.mp3
4.56M
🔳 (سلام اݪݪہ علیها) 🌴ام الزهرا نیمه جون بانوی من 🌴یاور من مهربان بانوی من 🎤 👌بسیار دلنشین http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: معصومه را زمین گذاشتم و دوباره بغلش کردم، دست خدیجه را گرفتم و التماسش کردم راه بیاید. تمام آرزویم در آن وقت این بود که ماشینی پیدا شود و ما را برساند قایش. توی مینی بوس که نشستیم، نفس راحتی کشیدم. معصومه توی بغلم خوابش برده بود، اما خدیجه بی قراری می کرد. حوصله اش سر رفته بود. هر کاری می کردیم، نمی توانستیم آرامَش کنیم. چند نفر آشنا توی مینی بوس بودند. خدیجه را گرفتند و سرگرمش کردند. آن وقت تازه معصومه از خواب بیدار شده بود و شیر می خواست. همین طور که معصومه را شیر می دادم، از خستگی خوابم برد. فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفته ایم، برای احوال پرسی و عیادت صمد به خانه حاج آقایم می آمدند. اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم. صمد یک جا خوابیده بود و دیگر این طرف و آن طرف نمی رفت. هر روز پانسمانش را عوض می کردم. داروهایش را سر ساعت می دادم. کار برعکس شده بود. حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم، به دوست و آشنا سر بزنم؛ اما بهانه می گرفت و می گفت: «قدم! کجایی بیا بنشین پیشم. بیا با من حرف بزن. حوصله ام سر رفت.» بعد از چند سالی که از ازدواجمان می گذشت، این اولین باری بود که بدون دغدغه و هراس از دوری و جدایی می نشستیم و با هم حرف می زدیم. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: خدیجه با شیرین زبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاج آقایم هلاک بچه ها بود. اغلب آن ها را برمی داشت و با خودش می برد این طرف و آن طرف. خدیجه از بغل شیرین جان تکان نمی خورد. نُقل زبانش «شینا، شینا» بود. شینا هم برای خدیجه جان نداشت. همین شینا گفتن خدیجه باعث شد همه فامیل به شیرین جان بگویند شینا. حاج آقا مواظب بچه ها بود. من هم اغلب کنار صمد بودم. یک بار صمد گفت: «خیلی وقت بود دلم می خواست این طور بنشینم کنارت و برایت حرف بزنم. قدم! کاشکی این روزها تمام نشود.» من از خداخواسته ام شد و زود گفتم: «صمد! بیا قید شهر و کار را بزن، دوباره برگردیم قایش.» بدون اینکه فکر کند، گفت: «نه... نه... اصلاً حرفش را هم نزن. من سرباز امامم. قول داده ام سرباز امام بمانم. امروز کشور به من احتیاج دارد. به جای این حرف ها، دعا کن هر چه زودتر حالم خوب بشود و بروم سر کارم. نمی دانی این روزها چقدر زجر می کشم. من نباید توی رختخواب بخوابم. باید بروم به این مملکت خدمت کنم.» دکتر به صمد دو ماه استراحت داده بود. اما سر ده روز برگشتیم همدان. تا به خانه رسیدیم، گفت: «من رفتم.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
.[ _خوب_ابراهیم]. 🍃 بـہ همراه دوستش با موتور مشغول حرکت بودند، 🏍 موتور سوار دیگری یکباره جلوی آن ها پیچید. با این که مقصر بود اما باتندی با ابراهیم صحبت کرد. ابراهیم بدن ورزیده ای داشت.💪 می توانست دعوا راه بیندازد. ولی با لبخند به او سلام کرد وخسته نباشید گفت.😊 راننده تعجب کرد ورفت. 🌹ابراهیم خیلی ساده به دوست خود یک درس قرآنی داد👌 ↩️ وعِباد الرَحمن الذین یَمشون عَلی الأرض هونا وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما 🔶 بندگان خداوند رحمان،کسانی هستند ڪہ آرام وبی تڪبر بر زمین راه می روندوهنگامی که جاهلان آن هارا مخاطب سازند بہ آن ها سلام می گویند (وبا بزرگواری می گذرند) 💠 سـوره مبارڪہ فرقان آیہ ۶۳ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c