خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از همرزمان شهید دکتر چمران
🍃 :قسمت چهارم:
روزها برای ما به سختی می¬گذشت، شوق رفتن به خط مقدم در چهره نیروهای گروهان من موج می¬زد. یک هفته¬ از استقرار ما در مدرسه می¬گذشت. یک روز ساعت ده صبح نگهبان درب مدرسه نزد من آمد و گفت: یک ماشین جیب جلو درب است با شما کار دارد. رفتم جلو درب، دیدم دو نفر تکاور ارتشی با لباس پلنگی توی جیب نشسته¬اند. یک افسر بود و راننده¬اش، گفتم: بفرمائید جناب، گفت: درب را باز کنید تا بیایم داخل با هم صحبت کنیم. گفتم: شما بفرمائید کارتان چیست و برای چه به اینجا آمده¬اید تا بعد من تصمیم بگیرم که شما را به داخل راه بدهم یا ندهم! گفت: درب را باز می¬کنی یا خودم بیام پایین باز کنم؟ گفتم: جناب شما ما را تهدید می¬کنید؟ گفت: نه من به شما دستور می¬دهم. گفتم: شما باید از سپاه اهواز حکم ورود به این مدرسه را داشته باشید، در غیر این صورت شرمنده هستم نمی توانم شما را به داخل مدرسه راه بدهم. خلاصه دید من سفت و محکم جلوی امر و نهی اش ایستاده¬ام به راننده اش گفت: برویم با خود دکتر بیاییم و رفتند.
علت راه ندادنم به خاطر این بود که اوایل جنگ در خوزستان ستون پنجم(منافقین) بسیار فعال بودند. به عناوین مختلف وارد مراکز تجمع نیروها می¬شدند، بعد از شناسایی، به دشمن گرا (اطلاع دادن با مشخصات دقیق موقعیت جغرافیایی) می¬دادند و دشمن آن مکان را مورد اصابت گلوله های خمپاره قرار می¬داد. یکی از شگردهای این مزدوران به این شکل بود که خمپاره را داخل کامیونی که چادر داشت قرار می دادند، سقف چادر را گرد می¬بریدند و موقع شلیک سلاح دیده نمی شد. ما در زمان جنگ، چندین دشمن داشتیم: دشمن بعثی عراق، ستون پنجم، خلق عرب، که خود دشمن خلق عرب بود این¬ها همان کار منافقین را انجام می دادند، محل های استقرار نیروها را شناسایی و بعد گرای آن را به دشمن می دادند و دشمن با اطلاعات کافی آن محل را مورد اصابت گلوله های خمپاره قرار می داد.
یکی - دو روزی از رفتن آن تکاور ارتشی گذشت، باز نگهبان درب مدرسه پیش من آمد و گفت: این دفعه سه جیب و چندین نفر هستند، آمدند جلوی درب مدرسه، سریع خودم را به جلوی درب رساندم، دیدم چند نفری هستند گفتم: بفرمائید یکی از آن¬ها که سن بالایی نسبت به دیگران داشت و خیلی خوش سیما بود از ماشین پیاده شد و گفت: شما مسؤول این¬جا هستی؟ گفتم: بله دستش را دراز کرد بسمت من گفت: آفرین، ماشاالله، ماشاالله من هم مصطفی چمران هستم. او از من سؤال کرد: چند سال داری پسرم؟ گفتم ۱۶ سال، گفت: ماشاالله، بچه ها هم آمده بودند جلوی درب مدرسه، با شنیدن نام مصطفی چمران بچه¬ها درب را باز کردند همه باتفاق وارد مدرسه شدیم.
من تا آن روز نام دکتر چمران و چهره اش را از تلویزیون دیده بودم. بعد از چند دقیقه احوالپرسی دکتر بالای خودرو رفت تا چند دقیقه با نیروها صحبت کند. بعد از مقدمه گفت: بچه ها ما باید به شما چند روزی آموزش نظامی بدهیم، بعد از آموزش نظامی به خط مقدم اعزام خواهید شد. نیروها می گفتند: آقا ما آمدیم با دشمن بجنگیم. ما را ببرید خط مقدم، هرچه نیروها اصرار می¬کردند دکتر چمران تأکید داشت که ما باید آموزش ببینیم. ولی نیروها از رفتن به پادگان آموزشی احساس ناراحتی می¬کردند.
بعد از صحبت¬های دکتر چمران به اتفاق رفتیم داخل دفتر مدرسه و یک نشستی با هم داشتیم. در این جلسه از من پرسید شما در قم چکار می¬کردید؟ گفتم: آقا من محصل بودم تا دوم دبیرستان درس خواندم و در رشته ورزشی هم کمربند مشکی کاراته دارم و مسؤول پایگاه بسیج بودم و چند روزی هم در"باغ رود" نیشابور توسط کلاه سبزها دوره های آموزش نظامی گذرانده¬ام. دکتر چمران گفت: ماشاالله و نگاهی به تکاوران که همراهش بودند کرد و گفت: پس ایشان می¬تواند مسؤول یکی از گروهان¬های ما باشد. یکی از تکاوران گفت: هر چه شما امر بفرمائید. در پایان صحبت ها، دکتر چمران بمن گفت: شما آماده باشید چند روز دیگر عازم پادگان "درب خزانه" مسجد سلیمان می-شوید و آنجا ده روز آموزش نظامی ببینید، بعد که برگشتید می رویم به خط مقدم.
من از دکتر چمران اجازه صحبت خواستم و گفتم: آقای دکتر ما دو تا مشکل داریم یکی از آن¬ها توسط سپاه اهواز حل شد، به این شرط که ما زیر نظر سپاه اهواز قرار بگیریم. دکتر چمران گفت: مشکل چی بود؟ گفتم: چون کمبود آذوقه داشتیم پیش فرمانده سپاه اهواز رفتم، مشکل را بیان کردم، ایشان هم به این¬جا آمدند از نزدیک اوضاع را دیدند و حالا آذوقه ما را تآمین می¬کنند فقط به شرطی که عرض کردم. دکتر چمران گفتند: شما فردا بیا ستاد جنگ¬های نامنظم به اتفاق می-رویم پیش فرمانده سپاه اهواز مشکل را حل می¬کنیم. من ادامه دادم: مشکل دوم ما نداشتن سلاح هست. ما هیچ سلاحی نداریم به جز چند تا ام یک و برنو، دکتر چمران گفت: ناراحت سلاح نباشید وقتی رفتیم خط مقدم جبهه، دشمن را می کشیم و سلاحشان را می¬دهیم
به شما، من پیش خودم گفتم: "دکتر چمران داره شوخی می¬کنه" دوباره به من گفت: حتما فردا بیا با هم برویم سپاه اهواز و آدرس ستاد جنگ¬های نامنظم را روی کاغذ نوشت و به من داد، گفت: آمدی ستاد این دست خط را نشان بده دفتر راهنمایی می¬کند، گفتم: چشم. بعد از چند دقیقه دکتر مصطفی چمران سوار ماشین شدند و رفتند. در بین نیروها همه از دکتر چمران حرف می¬زدند چقدر این مرد با تواضع و فروتن و با اخلاص است، چقدر جذابه و چقدر گفتار این ابر مرد فرمانده جنگ های نامنظم دلنشین بود.
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
ادامه دارد
🌹﷽🌹
سلام رفقا✋
🌺پیشاپیش ولادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا( س) مبارک🌺
باز هم مسابقه داریم😍
✅بمناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) مسابقه ای در نظر گرفتیم که شرکت کنندگان باید به چند سوال پاسخ بدهند و پاسخها را به یکی از دو آیدی زیر 👇🏻ارسال کنند...(به همراه نام و نام خانوادگی)
@karbala_hosaini_3
@mis233
و اما پاسخ به سوالات مسابقه 👇🏻
شرکت کنندگان باید بر اساس پی دی اف (کتاب بانوی بهشت)مطالعه و پاسخ دهند.
(به ۳نفر از شرکت کنندگان به قید قرعه جوایزی تعلق خواهد گرفت.)
مهلت ارسال ۱۴۰۰/۱۱/۳تا ساعت ۱۲ ظهر
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
ebook-boye-behesht.PDF
637.4K
🌺پی دی اف کتاب بانوی بهشت🌺
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيم
و آنان که به خدا و رسولانش ایمان آوردند به حقیقت راستگویان عالمند و برایشان نزد خدا اجر شهیدان است، پاداش اعمال و نور ایمانشان را (در بهشت) مییابند. و آنان که کافر شده و آیات ما را تکذیب کردند آنها اهل آتش دوزخند.
سوره حدید ۱۹
@rafiq_shahidam96
#شهید_علمدار در سهراهی خرمال، سیدصادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را از خود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بهشدت مجروح گردید. سیدمجتبی در دیماه ۱۳۶۴ش، در عملیات والفجر ۸، بهشدت شیمیایی شد. شهید علمدار بعد از اتمام جنگ تحمیلی، در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول به خدمت شد و علاوه بر این مسئولیت، در واحد تربیت بدنی لشکر بهعنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم انتخاب گردید. حاج سیدمجتبی علمدار که مداح اهل بیت (ع) هم بود، سرانجام در اوایل دی سال ۱۳۷۵ش بهدلیل جراحت شیمیایی، روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بیهوشی کامل هنگام اذان مغرب روز يازدهم دیماه سال ۱۳۷۵ هجری شمسی در سن سی سالگی به فیض عظیم شهادت نائل آمد. سیدمجتبی در زادروزش، تولدی دیگر را تجربه کرد و عاشورائی گشت.
@rafiq_shahidam96
1400/10/30
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل #کانال_کمیل #شهید_رحمان_مدادیان #شهیدصدرزاده #سید_مجتبی_علمدار #شهید_علمدار #شهید_بیضائی #شهید_عباس_دانشگر #شهیدصدرزاده_سیدابراهیم #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم #شب_زیارتی_ارباب #شب_جمعه #حضرت_زهرا #حضرت_ام_البنین #باب_القبله #شهید_حسین_معزغلامی #شهادت_حضرت_زهرا #شهیدانه #حجاب #محجبه #چادرانه #خودسازی #امام_زمان_عج #جمکران #قم #مشهد
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/p/CY8vcdDla_p/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از 🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
..بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ..
(وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا)
(و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ایمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اینان نیکو رفیقانی هستند.)
نساء/۶۹
بعضی رفاقت ها اینگونه است
نردبان می شود🪜
تا خود آسمان☄️
تا نهایت قرب خدا🕊️
.
.
.
(...إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ)
(...زيرا او هر كس را كه بخواهد بىحساب روزى مىدهد.)
آل عمران/۳۷
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid__mostafa_sadrzadeh2
و چه رزق و روزی، با برکت تر
از دوستی که
دست در گردن یکدیگر
آستان بوسی
و نوکری ارباب(ع) را کنند؟!
هر کجا که باشند تاب دوری
نداشته باشند
گویی یک قلب ،
دو پاره شده باشد💔...
و چه شیرین است
لحظه وصال🫂
شهدای آینده زیر پست تگ بشن🤩👇
از خاطره های خوب شهدایی تون برامون بگین🥰
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid__mostafa_sadrzadeh2
1400/10/30
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهیدمدافع_حرم #داداش_مصطفی #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم #شهید_حسین_معز_غلامی #سید_ابراهیم #سید_احمد_پلارک #شهید_رحمان_مدادیان #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #رفیق_شهیدم_96 #حجاب #محجبه #مهدویت #جمکران #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم #شب_زیارتی_ارباب #امام_حسین #حضرت_زهرا #حضرت_ام_البنین #رفیق #شهید_بیضائی #شهید_عباس_دانشگر #شهید_حسین_معزغلامی #تولد_حضرت_زهرا #تولد #روزمادر #روززن #روز_مادر
https://www.instagram.com/p/CY9JyRwhZJe/?utm_medium=share_sheet
#شب_زیارت
خبری در دنیا نیست!
خیری هم از آن ندیدهام!
تنها دلخوشیمان؛
محبت حسین است!
ما از این دنیا...
چیزی نخواستیم؛
جز روضه!
و نَفَسکشیدن...
در هوای نوکری!
#یاصاحب_الزمان_عج💚
موجـیم و طلوعے از ظفر مےخواهيم
آن نور هميشہ مُستقر مےخواهيم
ما اهل زمينِ خستہ از ظلمتـــ جور
خورشيد نگاه مُنتظَـر مےخواهيم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
شبت بـــخـ🌹ـیـرآرزوے دیرین زمیــن
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی ♥️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر روز جمعه:
اللهم صل علی محمد و ال محمد (خدایا رحمت فرست بر محمد و خاندان محمد)
ذکر روز پنجشنبه به اسم امام زمان (عج) است. روایت شده که در این روز زیارت امام زمان (عج) خوانده شود. ذکر روز جمعه باعث عزیز شدن می شود.
#ذکر_روز
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*﷽*
🌹
*{🚩يٰاْ.صٰاْحِبَ.ألزَّمٰاْن.؏ج🚩.ir}*
*❣سلام.امام.زمان❣.ir*
بگو برای رضای شما چه باید کرد ؟
برای آمدنت جز دعا چه باید کرد
چه سخت می گذرد روزها بدون شما
بگو برای ظهور شما چه باید کرد
دلم ز کثرت غفلت ز یاد تو مرده
بدون ذکر تو آب بقا را چه باید کرد
*بِحَقِِّ.فَاطِمَةَ.الزَّهرَاءِ.«س»🌻.ir*
*أَللّهُمَّ صَلِ؏ـَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ؏َـجِّلْ فَࢪَجَهُمْ*
*🌷اَلْلَّٰھُمـَّـ.؏َـجِّڸْ.لِوَلیِّٖـღـڪَ.اَلْفَــࢪَجْ🌷.ir*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*﷽*
🌹
*{🌹یٰـاْ.بَقّْـــღـــیَّهً.الله🌹.ir}*
صوت زیبای تو آرامشِ جانَست بیا
وَجه پُرنور تواز دیده نهانَست بیا
دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو
قَدعالم ز فراقِ تو کمان است بیا
*بِحَقِِّ فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ «س»*
*یابن_الحسن_آقا_بیا*
*🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ.؏َـجِّڸْ.لِوَلیِّٖـღـڪَ.اَلْفَــࢪَجْ🌴.ir*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*﷽*
🌹
*{👋يٰاْ صٰاْحِبَ.ألزَّمٰاْن.؏ج👋.ir}*
امـღـید غریـღـبان تنها کجایی؟؟
چراغ سرقبر زهــღــراء کجایی؟؟
ان شاءالله تعالی
مــღــزد همه عزا داریهامون
باشه فرج حضــღــرت مولا
*بِحَقِِّ.فَاطِمَةَ.الزَّهرَاءِ«س»🌸.ir*
*🍃اَلْلَّٰھُمـَّـ.؏َـجِّڸْ.لِوَلیِّٖـღـڪَ.اَلْفَــࢪَجْ🍃.ir*
*🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ.؏َـجِّڸْ.لِوَلیِّٖـღـڪَ.اَلْفَــࢪَجْ🌴.ir*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*﷽*
🌹
*{🌹يا.فاطمه.اُم.ابيها.س🌹.ir}*
محشر کبري يک، گردش چشــღــماته
مــღــادري و جنت، خــღــاک زير پاته
به خــღــدا ما با هم، همه هم آوازيم
عاقبت بهر تو، يه *حـღـرم* مي سازيم
*أَللّهُمَّ.صَلِّ.عَليٰ.فاٰطِمَةَ.وَ.اَبيهٰا.وَ.بَعْلِهٰا🌸.ir*
*وَبَنيٖهٰا.وَألْسِّرِّ.ألْمُسْتَوْدَعِ.فيٖهٰاْ.بِعَدَدِ🌸.ir*
*مْاٰ.اَحاٰطَ.بِهٖ.عِلْمُکْٔ🌸.ir*
🌷اَلْلَّٰھُمـَّـ.؏َـجِّڸْ.لِوَلیِّٖـღـڪَ.اَلْفَــࢪَجْ🌷.ir
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c